موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی داودی

یک خشاب شعر

30 تیر 1393 15:27 | 3 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 6 رای
یک خشاب شعر



۱.
هفت، هشت سال پیش؛ یعنی دقیقا در ژوئیه ۲۰۰۶ همان روزها که ایهود المرت با صدور دستور عملیات نظامی علیه حزب‌الله، تمام لبنان و لبنانیان و آّب و خاک و درخت و هوا و پرنده و زیتون‎زارهایش را درهم کوبید. ما چند دوست ناراحت بودیم در دفتر مجله شعر. چه کاری می‎شد کرد جز ناراحتی؟

حرفهایی بود که جایی برای ابراز نداشت.

کجا و چگونه و به چه کسی؟

سرآخر امید با لحن یک جنگجوی زخم خورده گفت: "هر روز یک شعر نذر شهدای مقاومت" و این جمله، کلیدی بود در شعرهایی که از همان لحظه شروع به سرودن شد.

شعر برای مقاومت، شعر برای مظلومیت، شعر برای شیعیان، شعر برای پیروزی، شعر برای شکست دشمن و... آری هر روز شعر.

و چه استقبال باور نکردنی و ایده‎الی! از تیتر یک روزنامه تا عناوین اصلی اخبار سراسری، هر مصرع و یا سطری شعر بود.

من که نسبتی با شعر آزاد نداشتم با دلگرمی دوستان خصوصا امید، هر روز -خوب و بد- بیش از دو شعر آماده می‎کردم تا نذری کم نیاید به این وسیله احساس می‎کردم در حد چند سطر با نیروهای خط مقاومت همراهم. بیشتر دوستان هم، اینطور بودند علی‎محمد مودب، سید امین جعفری، شیخ رضا جعفری، مجید اکبرزاده، کمال رستمعلی، محمدمهدی سیار، عباس احمدی و خود امید ...


خلاصه روز سی و چهارم وقتی جنگ تمام شد هنوز شعرهای آماده شده و منتشر نشده بسیاری داشتند.


٢.

با پیروزی حزب الله و خاتمه درگیری، مثل همه بعد از جنگها، جشنواره آمد در این میان از شاعران هم تقدیر کردند.

بعدتر جایزه‎ای طراحی شد با نام خاص "شعر مقاومت"

حتی "کتاب سال مقاومت" برگزار شد.

این شعرها را نقد و بررسی و آسیب شناسی هم کردند

دیگر چه مانده بود؟ دیگر هیچ!

نهایتا پرونده ای زیبا با جلد عالی حمایتهای دولتی، به نام شعر مقاومت گوشه طاقچه ادبیات به یادگار گذاشتند.

غبار فراموشی چنان بر این پرونده نشست که این دکور حتی در جنگ٢٢روزه غزه هم چندان به کار نیامد.



۳.

دیگر محافل عمومی و رسمی آنها را شعر نمی‎داند

این شعرها را نمی‎شود در جمع و هیات خواند

خودم داوری را دیدم که شعرهای بخش مقاومت را کنار می‎گذاشت با این توجیه که قبلا قزوه اینها را گفته!

اصلا چه ضرورتی به این همه شعر برای یک نبرد یک ماهه؟ یک مصرع برای ۴٠ روز جنگ با همه کشتگانش کافی است!

خلاصه آشی بود که از دهان افتاد.



۴.

اسراییل سلاح‎هایش را ارتقا داد:

نارنجکی که یک قاره را پودر می‎کند

خمپاره‎ای که دنیا را منفجر می‎کند

گاز اشک آوری که حتی سنگ را مجبور به گریه می‎کند

انواع توپ‎های دوربرد و نزدیک‎آورد و هزاران مرگ دیگر!



۱/۴.

همان زمان و همزمان، ما درگیر این بودیم که این شعرها شعریت ندارد زبانش سست است ما بودیم و استعاره، ما بودیم و تشبیه، ما بودیم و اغراق، ما بودیم و خیال!

و مرگ صریحتر از هر شعری، نوزادان را با گورهایشان به هوا می‎پراکند و گلوله‎های هیز نسل‎های نیامده را هدف قرار می‎داد.



۵.

باری...

شعر مقاومت همه اینها بود و نبود. و فراتر از همه اینها جمع جان های داغدار بود و تعهد انسانی شاعر

و حالا ما دریغ‎خور همان شعرهای داغ و آتشینیم با كلمه‎ها و ترکیبات نتراشیده!

حالا شاید دیگر سلاح گرم سخن کار ساز نیست

شاید باید سلاح تیزتری برداشت!

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یک خشاب شعر
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: