موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از حسن صنوبری

در حاشیه و متن سرودِ مرگ بر آمریکا ۹۳

16 آبان 1393 03:12 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.94 با 18 رای
در حاشیه و متن سرودِ مرگ بر آمریکا ۹۳

شهرستان ادب به نقل از رجانیوز: انتظار داشتم مسئولان، متصدیان، برنامه‎ریزان، هنرمندان، هیئت‎ها، نهادها و رسانه‎ها برای ۱۳آبان و عاشورای امسال برنامه خیلی باشکوه‎تر و حساب‎شده‎تری را تدارک دیده باشند. نمردیم و مدیریت جهادی حضرات در سال فرهنگ را هم دیدیم. از این موضوع کلّی که (در جای خود قابل بررسی است) بگذریم در موضوعِ «مرگ بر آمریکا» امسال شاهد یک اتفاق خوب بودیم و آن هم قطعه موسیقیِ «مرگ بر آمریکا۹۳» (یا: «مرگ بر آمریکا۳») با صدای حاج صادق آهنگران، شعر دکتر محمدمهدی سیار و تنظیمِ سیدمحمد میرزمانی است.

یادم هست، سال گذشته با کلی هیاهو و شلوغ‎بازی چیزی را علم کردند به نامِ «جایزه بزرگ مرگ بر آمریکا». اگر صرف نظر کنیم از این که برای من همیشه این سوال وجود داشته که آیا چیزهایی مثل شعر آیینی یا کلا هر اثرِ هنریِ متضمنِ مضامینِ انقلابی یا دینی یا ملی را می‎توان با جایزه و جشنواره و فراخوان تولید کرد یا نه؛ این جایزه شکل و شمایل خیلی خوبی داشت. سایت خیلی شیکی داشت. اسم و ایده هم جالب بود. سنِ اختتامیه هم زیبا طراحی شده بود (اگر به نقضِ غرضِ تبلیغاتی‎اش کاری نداشته باشیم). اما همه دیدیم که باطن و سرانجامِ خاصی نداشت. به همین خاطر نیز دیگر تکرار نشد و الآن حتی آن سایت شیک هم از بین رفته است.

حقیقت این است که راه حقیقت‎طلبی با دنیاطلبی هم‎وار نخواهد شد. بله، این وظیفه‎ی مسئولان و همه دوست‎داران اسلام و انقلاب و ایران است که با همه‎ی توان از تولید آثار خلاقه‎ی هنری و فرهنگی حمایت کنند و هرکدام‎شان نیز از این مهم کوتاهی کنند قطعا خیانت‎کارند. اما این حمایت، حداقل در اموری که با عقیده مرتبط است خیلی سفارش‎بردار نیست. بسیاری معتقدند که اصلا هنر سفارش‎بردار نیست، چه اینکه پروسه‎ی «تولید» با فرایندِ «خلق» تفاوت ماهوی دارد. خلاقیت سوای صناعت است. اما اگر بگوییم باورمندانِ این سخن اشتباه می‎گویند (که نمی‎گویند) وقتی پای عنصرِ «عقیده» هم در کنار «هنر» باز شود این معنا اجتناب‎ناپذیر خواهد بود. شما حتی اگر بتوانید به یک هنرمند سفارش یک اثر هنری برای تبلیغات بدهید، نمی‎توانید به او سفارش یک اثر معتقدانه و صادقانه بدهید. چون چنین آثاری باید از دل خود هنرمند بجوشد. نمی‎شود گفت آقا شما این ده ملیون تومان را بگیر و درعوض عاشق امام زمان شو و عاشقانه برای ایشان شعر بگو. می‎شود؟ نمی‎توان گفت در ازای این جایزه لطفا در دلت نسبت به آمریکا نفرت پیدا کن و سپس علیهش کاری انجام بده. می‎توان؟ «می‎توان آیا به دل دستور داد»؟!
 
مسئله این است: کسی که برای امام زمان شعر می‎گوید فرق دارد با کسی که برای جشنواره شعر انتظار شعر می‎گوید. کسی که برای جایزه و جشنواره کار می‎کند برای جایزه و جشنواره کار می‎کند و خیلی بعید است کارش از حد یک کار متوسط و مقلد و روتین بالاتر برود. کسی هم که برای امام زمان شعر بگوید شعرش را به جایزه و جشنواره نمی‎فروشد. نمی‎آید بگوید «ایهاالناس! من برای امام زمان شعر گفته‎ام، بیایید به من جایزه بدهید، آن هم یک جایزه‎ی درخور!»
 

پس راهِ حل چیست؟ نگارنده چگونه هم به وجوبِ حمایت از خلق اثر هنری معتقد است هم امید و اعتمادی به جایزه و جشنواره ندارد؟

 

نگارنده بر این باور است که اهتمامِ جشنواره‎ها، جایزه‎ها، مسئولان، متصدیان و دوست‎داران و معتقدانِ اسلام و انقلاب و ایران بیشتر از «سفارشِ تولید اثر هنری خوب» باید بر «شناسایی هنرمندِ خوب و حمایت از او» باشد. ما نمی‎توانیم با جایزه و آفرین، چیزهایی را که نیست (یعنی «باور» و «هنر») را در کسی به وجود بیاوریم. با پول و قدرت نمی‎توان اتفاق جدیدی را در عالمِ معنا و معنویت به وجود آورد. اما می‎توان به تداومِ حقایقی که وجود دارند کمک کرد. اگر نمی‎توان بذرِ «هنر» و «باور» را به زور در کسی کاشت، به جایش می‎توان «هنرمندِ باورمند» را شناخت و حمایت و تشویقش کرد، تا بی‎دغدغه و پریشانی  و با امید و اشتیاق به راهش ادامه دهد.  اما نکته‎ی کنکوری اینجاست که تا این هنرمندِ باورمند «جوان» است باید شناخته و حمایت شود. وقتی رسید به سن سلیم موذن‎زاده و حسان و اسفندیار قره‎باغی و علی معلم دامغانی، دیگر همایش و جایزه و بزرگ‎داشت، بیشتر از اینکه به نفع هنرمند باشد به نفع برگزارکننده است. معما چو حل گشت آسان شود. او دیگر به حمایت و تشویق احتیاج ندارد، چه اینکه راه دشوار را خود به تنهایی طی کرده. حتی این برنامه‎ها برای او پتانسیل و شهرتی را هم نمی‎آورد، بلکه این شهرت و پتانسیلِ اوست که به نفعِ خودنمایی و گزارشِ کار نهادها و مدیران تمام می‎شود. البته در مثال‎هایم سن را زیادی بالا بردم، افرادی چون میرشکاک یا حاتمی‎کیا هم الآن از رسانه‎های حامی‎شان نزد مخاطبانِ خود بسیار محبوب‎تر و مشهورترند. 

باری، این سخن به این معنا نیست که به بهانه‎ی حمایت از جوانان و هنرِ جوان، موسپیدانی را که هنوز هنرمندند و توانمند را (طبق دیگر سنن فرهنگی اشتباهمان) فراموش کنیم و بگذاریم سرمایه‎های کلانِ معنوی‎مان هبا و هدر شوند.
 
پیش از شنیدنِ قطعه «مرگ بر آمریکا»ی امسال همین که دیدم نام خواننده به جای «حامد زمانی» و «پویا بابایی»، «صادق آهنگران» است بسیار خوشحال شدم. گفتم درود بر این تهیه‎کنندگانِ حواس‎جمع. البته اندکی هم تردید داشتم که نکند این بزرگ‎مرد دیگر توانِ لازم را نداشته باشد (یعنی غفلتِ دیگر تهیه‎کنندگان را اندکی مشروع پنداشتم) اما وقتی آهنگ پخش شد، حضورِ قدرتمندِ حنجره‎ی جناب صادق آهنگران جایی برای تردید باقی نگذاشت.
 
اجرای آقای آهنگران در این قطعه واقعا جالب توجه و تحسین برانگیز است. اینجا از جمله مواقعی است که ضرب‎المثلِ «دود از کنده بلند می‎شود» مشروعیت پیدا می‎کند. آری، سوز از دلِ سوخته بر می‎آید. همینطور است آهنگ‎سازی بی‎نقصِ جناب سید محمد میرزمانی که از قدیمی‎های موسیقی است و پیش از این هم تجربه‎های درخشانی در حوزه‎ی موسیقی عاشورایی و موسیقی انقلابی داشته است. از جمله آهنگ‎سازیِ آلبوم موفقِ «وداع» با آواز سید حسام‎الدین سراج. یا تنظیم قطعه «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» با صدای همین حاج آقا صادق آهنگران عزیز.
 
شعر اثر هم بر عهده‎ی محمدمهدی سیار است که امروز نه‎تنها در حوزه ترانه‎ی انقلاب، بلکه در بسیاری از حوزه‎های فرهنگی هنری دیگرِ مربوط به اسلام و انقلاب نیز میدان‎دار و میان‎دار است. با این‎حال قبل از شنیدنِ اثر باز تردید داشتم که نکند دکتر سیار با آن ترانه‎های اندیشه‎ورزانه، تفصیلی و گاه انتزاعی نتواند با حنجره‎ی مردمی و قدیمیِ حاج صادق آهنگران و صراحتِ روز عاشورا همراه شود. مثلا سطری مثلِ «مرگ بر، مرگِ ناگهانیِ صدهزار زندگی» اصلا به دردِ این فضا و این صدا نمی‎خورد. اما شکر خدا وقتی آهنگ را شنیدم دیدم خالقِ مرگ بر آمریکای ۹۲ (یا: «مرگ بر آمریکا۲») در آفرینشِ مرگ بر آمریکای عاشورایی و آهنگرانی هم فضا و صدا را به خوبی دریافته و ترانه‎ای گفته که لحنِ اجمالیش هم سادگیِ اثر را خراب نکرده هم از بیانِ مفاهیمِ بلند چشم نپوشیده. در مجموع به نظرم مرگ بر آمریکای ۹۳ برخلافِ بسیاری از آهنگ‏ها و نغماتِ مذهبی و انقلابی که با شعری شعاری سرهم‎بندی شده‎اند، توانسته شعاری شاعرانه باشد؛ یعنی در عین سادگی و صراحت، ظریف و هنرمندانه. همچنین به نظرم درمجموع این «مرگ بر آمریکا» (و مخصوصا با توجه به ساختِ موسیقایی اثر) از کارهای موفقِ این عرصه هم بسیار سر است. حتی از «مرگ بر آمریکا»ی سال گذشته که با صدای آقای حامد زمانی و شعر همین آقای سیار ساخته شد و بسیار هم مورد اقبال و توجه قرار گرفت. چه‎بسا اگر امروز هم شرایط سیاسی به اندازه سال گذشته ملتهب بود، مرگ بر آمریکای امسال به مراتب بیشتر از مرگ بر آمریکای سال گذشته مورد توجه قرار می‎گرفت. 
 
ارجاعِ متنی این ترانه‎ی «مرگ بر آمریکا»ی دهه ۹۰ به نوحه‎ی «هیهات منّ الذّله» دهه ۶۰ بسیار خلاقانه و شایسته‎ی تحسین است. این ارجاع موسیقایی چندین تأویل را برای آهنگ خود به همراه آورده است. از یک‎طرف بیان می‎کند «مرگ بر آمریکا»ی امروز ما، ترجمه‎ی همان «هیهات منّ الذّله» سال ۶۱ هجریِ امام حسین (علیه السلام) است. به این تأویل که می‎اندیشم یادِ مصاحبه‎ی سال گذشته‎ی محمدمهدی سیار در موردِ مرگ بر آمریکای قبلی‎اش می‎افتم که تیترش این بود: «شعار مرگ‌برآمریکا، ترجمه امروزی زیارت عاشوراست». تأویل دیگرِ این ارجاع با توجه به خواننده‎ی اثر شکل می‎گیرد و به ما می‎گوید همان حنجره‎ای که دیروز در میدانِ جنگِ گلوله‎ها و تانک‎ها «هیهات منّ الذّله» می‎گفت، امروز در میدانِ نبردِ واژه‎ها و نغمه‎ها با قدرت «مرگ بر آمریکا» می‎گوید. مخصوصا که این هنرمند پیشکسوت را هنرمندانِ جوان و تازه‎نفس همراهی می‎کنند. این تاویل را، تقدیمِ شعر اثر توسط شاعر جوانش به زنده‎یاد قیصر امین‎پور (که نخستین شاعری است که «مرگ بر آمریکا» را در شعر خود آورده) تثبیت کرد. به این تأویل که می‎اندیشم یادِ پرونده‎ی جدید مجله‎ی اکونومیستِ غربی‎ها برای ایران می‎افتم که تیترش این است: «انقلاب تمام شد»! 
 

کمترین سخنِ اینگونه آثارِ هنریِ توان‎مند و خلاقانه با دشمنانِ سرزمین‎مان این است:

نه برادرجان، اشتباه مکن، حالاحالاها در خدمتتان هستیم!


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • در حاشیه و متن سرودِ مرگ بر آمریکا ۹۳
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.