موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
سخنان زهیر توکلی، اکبر میرجعفری و حمیدرضا سلمانی

مشروح پنجمین نشست عصر اثر با بررسی «لحظۀ جهان» سرودۀ دکتر قربان ولیئی

29 خرداد 1394 02:08 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
مشروح پنجمین نشست عصر اثر با بررسی «لحظۀ جهان» سرودۀ دکتر قربان ولیئی
شهرستان ادب: پنجمین جلسه از سلسله جلسات عصر اثر، روز سه‌شنبه بیست و ششم خردادماه، با موضوع نقد و بررسی کتاب لحظه‌ی جهان اثر قربان ولیئی برگزار شد. در این جلسه که متأثر از حضور هنرمندان در تشییع پیکر شهدای خط‎شکن و غواص با تأخیر آغاز شده بود، کارشناسانی چون زهیر توکلی، سیداکبر میرجعفری و دکتر حمیدرضا سلمانی به عنوان منتقد سخن گفتند و شاعران دیگری چون علی داودی، فریبا یوسفی، میلاد عرفان‎پور، رضا زنگنه، سید وحید سمنانی و.. به عنوان میهمان حضور داشتند. در زیر مشروح این نشست را می‌خوانید:

در ابتدای جلسه حسن صنوبری مجری و کارشناس عصر اثر نشست را با خواندن غزلی عرفانی از کتاب «لحظۀ جهان» آغاز کرد: «شراب کهنه بیاور جهان خرابات است...». صنوبری در ادامه به معرفی مجموعه نشست‎های عصر اثر پرداخت و از جلسات قبلی که با بررسی کتاب‎هایی از علی معلم دامغانی، مرتضی امیری اسفندقه، ناصر فیض و امید مهدی‎نژاد بود یاد کرد. 

تقسیم‌بندی ذوقی انواع شعر
نخستین کسی که در مورد این کتاب به سخنرانی پرداخت، حمیدرضا سلمانی بود. وی به عنوان مقدمه، به سخنان زیر اشاره کرد: «من یک تقسیم‌بندی شخصی در مورد شعر دارم. ظاهر امر این است که ما دو نوع شعر در زبان فارسی و سایر السنه‌ی غریبه داریم: یک شعرهایی که مبتنی بر دقت زبان هستند و دوم اینکه شعرهایی که مبتنی بر دقت جهان هستند. شعرهای اول،غالب شعرهایی که در زبان فارسی ما می‌شناسیم را در بر می‌گیرد. تعداد شاعران این شعرها بسیار زیاد است و به همان میزان تعداد افرادی که در این کار تقلید می‌کنند و اصالتی در شعر آن‌ها دیده نمی‌شود هم زیاد است. عموم این افراد هنرمندی‌شان در این است که یک‌سری وجوه فراموش‌شده‌ی واژگان را به ما یادآوری کنند. گروه دوم شاعران، شعرشان مبتنی بر دقت در جهان است. تعداد شاعران این گروه نسبت به گروه اول کم‌تر است و به همان نسبت هم تعداد آن‌هایی که تقلید می‌کنند کم‌تر است. تمرکز اصلی شاعران این گروه بر کشف یک‌سری روابط حتی بدیهی جهان است. من پدر معنوی این گروه را مولانا فرض می‌کنم و حتی به نظرم این شعر در نظم شروع شود، در نثر و با دقت‌های عرفا شروع شده است و کم‌کم وارد نظم فارسی شده است. قدمت این شعرها نسبت به شعر گروه نخست کم‌تر است ولی در اصالت آن هیچ تردیدی نیست. علت این‌که این تقسیم‌بندی صورت گرفت به این دلیل بود که لحظه‌ی جهان باید در بستری تاریخی ارزیابی شود و این تقسیم‌بندی می‌تواند به آن کمک کند.»

حمیدرضا سلمانی حسن صنوبری عصر اثر



لحظه‌ی جهان ولیئی، مبتنی بر دقت جهان است.
سلمانی در ادامه‌ی سخنان خود تصریح کرد: «من کتاب لحظه‌ی جهان را در گروه دوم قرار می‌دهم و به همین خاطر، کسی که از نظرگاه گروه اول به این کتاب نگاه می‌کند ممکن است با خواندن این کتاب خیلی نظرش جلب نشود. از ویژگی‌های عمده‌ی این گروه دوم، این است که تعداد عناصر طبیعت در این گونه شعرها بسیار زیاد است. ما بر اساس قول مشهوری، منوچهری را شاعر طبیعت می‌دانیم؛ اما واقع امر این است که در قیاس با مولانا اساسا منوچهری شاعر طبیعت نیست. برای منوچهری همه‌ی عناصر طبیعی، یک‌سری مواد خام‌اند که هیچ‌ زمانی هم زنده نمی‌شوند و فقط برای ایجاد تناسب‌هایی از عناصر طبیعی استفاده می‌کند ولی برای مولانا عناصر طبیعی موجوداتی زنده هستند. بنابراین تعداد عناصر طبیعت در این شعرها هم خیلی زیاد است و هم این عناصر در این شعرها خیلی زنده هستند. به همین دلیل، جان‌بخشی و جان‌دار انگاری یکی از پرکاربردترین هنرسازه‌های این شعر است. همه‌ی این نمونه‌ها را هم در این کتاب می‌توان به وفور مشاهده کرد. در این گروه مسئله‌ای بسیار حیاتی وجود دارد که به نظر من هنوز هم حل نشده است و آن بحث انطباق این نوع شعر با حوادث زمانه است. یعنی بحثی وجود دارد و آن این است که شعر تا چه حد باید با حوادث زمانه‌ی خود منطبق باشد و به آن‌ها اشاره کند. هنوز تاریخ ادبیات، به ما نگفته است که دقیقا چه حالتی بهترین حالت ممکن در این زمینه است. چون ما شاعرانی داریم که انطباق صد در صد با حوادث زمانه داشته‌اند و کتاب‌ها و اشعار آن‌ها تبدیل به مجموعه‌ای مستند برای تاریخ شده‌اند و هیچ ارزش ادبی‌ای ندارند و از سوی دیگر، ما شاعرانی داریم مانند سهراب سپهری، که در شعر خود کاری به حوادث زمانه‌ی خود نداشته‌اند. ادبیات هم دارد قضاوت می‌کند که سهراب سپهری تنها به زمانه‌ی خود محدود نبوده است و حیات ادبی‌اش هنوز پابرجا بوده و هم‌چنان در حال گسترده‌ شدن است. بنابراین نشان می‌دهد که انطباق تمام با حوادث تاریخی ملاک نیست. عدم اشاره‌ی صریح به مسائل روز، نقدی را به کتاب شعر وارد نمی‌کند. آخرین مسئله‌ی مهم در این گروه، مسئله‌ای است که فرمالیست‌ها به آن‌ها انگیختگی (Motivation) می‌گفتند. آن‌ها می‌گفتند که بسیاری از کلمات آن‌قدر در زبان روزمره‌ی امروز تکرار می‌شوند که بار معنایی خودشان را از دست می‌دهند. شاعر این را در بافتی به کار می‌برد که برانگیخته شود و حیاتی دوباره پیدا کند. ولی در این خانواده از شعرها، انگیختگی لزوما مربوط به واژه نیست. آن‌ها یک‌سری پدیده‌ها و اتفاقات طبیعی را برمی‌انگیزانند.

لحظه‌ی جهان، شعرهای شاد ولیئی است.
این استاد ادبیات کشورمان، در ادامه‌ی بحث، سخنان خود را بر کتاب لحظه‌ی جهان متمرکز کرد و تصریح نمود: «سوالی که برای من هم وجود دارد این است که آیا اشعار این کتاب را باید نو به حساب آورد یا قدیمی؟ برای هر کسی که حتی خیلی کم با ادبیات فارسی آشنا باشد، متوجه می‌شود که اشعار این کتاب نمی‌تواند حرف یک انسان مربوط به قرن‌های قبل باشد. با وجود این‌که در کل این کتاب احتمالا واژه‌ای که بسیار امروزی باشد نمی‌توان پیدا کرد. از این‌جا برای من مسلم است که مدرن یا کهن بودن شعر، چیزی است فراتر از سطح واژگانی آن و بر اساس واژگان نمی‌شود در این مورد تصمیم‌گیری کرد. من شعرهای این کتاب را نو می‌دانم؛ بدون این‌که بدانم به کدام دلیل این صفت را به این کتاب منتسب می‌کنم. عموما شعر غم‌گین گفتن خیلی آسان‌تر از شعر شاد است؛ چون شعر غم‌گین هم‌دردی‌ای را در مخاطب برمی‌انگیزد که آن شعر را در نظر مخاطب خوب می‌آورد. من این شعر را، شعر شاد می‌دانم.»

قربان ولیئی عصر اثر شهرستان ادب



اشعار قربان ولیئی ما را به یاد مولانا می‌اندازد.
منتقد بعدی‌ای که در خصوص این کتاب سخن گفت، سیداکبر میرجعفری بود. وی به عنوان مقدمه اشاره کرد: «از صحبت‌های آقای دکتر سلمانی استفاده بردیم و واقعا از آن لذت بردم. البته من شعر آقای ولیئی را بر مبنای سلوک شاعرانه‌ای می‌دانم که به این‌جا رسیده است که در واقع شعری شاد است. سلوک شاعرانه‌ی ایشان به اینجا رسیده است که هر چه که در دنیا وجود دارد آن را طرب می‌بیند. نکته‌ی دیگر در این زمینه این است که با تقسیم‌بندی دکتر سلمانی در مورد انواع اشعار، من به یاد درس‌های دکتر شفیعی کدکنی افتادم. ایشان کل ادبیات معاصر را زیرمجموعه‌ی دو نفر می‌داند: یکی مهدی اخوان‌ثالث و دیگری فروغ فرخ‌زاد. ایشان می‌گوید کل شعر معاصر را از جهت نوع و جنس شعر می‌توان به این دو نفر نسبت داد؛ که حرف درستی هم هست. طبیعتا اگر با همین نگاه بخواهیم به سراغ شعر قربان ولیئی بیاییم، قطعا شخصیتی که ما در ادبیات گذشته به یاد آن می‌افتیم مولانا است. من صحبت کردن درباره‌ی شعر قربان ولیئی را به دو بخش تقسیم می‌کنم: یکی بخش معنا و دیگری بخش صورت.»



ولیئی دنیایی را در شعرهایش خلق کرده است که هر کدام از شعر‌ها برای فهم اشعار دیگر، دست مخاطب را می‌گیرد.
صاحب کتاب «نقد و تحلیل شعر انقلاب»، در ادامه‌ی سخنان خود افزود: «من خودم به تجربه به این رسیده‌ام که کسانی شاعراند و می‌توانند شاعرانگی کنند که بتوانند دنیایی شاعرانه را خلق کنند و بتوانند در آن تنفس و تجربه کنند. حقیقت این است که از مجموع افرادی که ما در این سال‌ها با آن‌ها حشر و نشر داشتیم و شعر آن‌ها را مطالعه کرده‌ایم، شاید تعداد کسانی که توانسته‌اند این دنیا را برای خودشان خلق کنند، به تعداد انگشتان دست هم نیست. یکی از این افرادی که توانسته است دنیایی برای خودش خلق کند و شعرهایش بر مبنای این دنیایی که در شعر خلق کرده است معنا پیدا کند، قربان ولیئی است. این سخنان به این معنا نیست که دیگران شعرهای خوبی نگفته‌اند؛ چرا دیگران تک‌شعرها یا تک‌بیت‌های خوبی دارند اما این نیست که دنیایی را در شعر خلق کرده باشد که هر کدام از شعرها برای درک معنای شعر دیگر، بتواند دست مخاطب را بگیرد و به وی کمک کند. این اتفاق در شعر ایشان افتاده است. این شباهتی که من در اشعار آقای ولیئی و مولانا می‌بینم هم در صورت و هم در معنا است. موضوعی که ما با آن‌ها روبه‌رو هستیم، این است که وقتی ما از مولوی و تفکر وی صحبت می‌کنیم، قطعا اولین چیزی که به ذهن ما می‌آید، همان تفکر عرفانی است که اصلی‌ترین اصل آن وحدت وجود است. خود این اصل، شکلی هنری دارد که همان پارادوکس یا متناقض‌نما است. طبیعتا کسی که در این فضا می‌خواهد به شعر بپردازد، از این عنصر بسیار کمک می‌گیرد. به همین دلیل شاید اگر ما بخواهیم به صنایع معنوی‌ای که در اشعار آقای ولیئی به کار رفته است دقت کنیم، همین تناقض و متناقض‌نما، بیش از هر چیز دیگری خود را نشان دهد. نکته‌ی دیگری که می‌شود به آن اشاره کرد این است که اغلب غزل‌ها و مثنوی‌هایی که در این کتاب وجود دارد، نگاهی کل‌گرایانه و توصیف‌گر هستی است. اغلب ما اگر بیت یا شعر خوبی می‌گوییم از همین دنیا و تماشاهای خودمان استفاده می‌کنیم، اما حقیقت آن این است که این کتاب به دنبال تماشای جهان و نگاه به هستی است و در اغلب شعرها هم به خوبی از پس آن برآمده است. اما همین نگاه کل‌گرایانه زمانی که به سراغ اشیا و چیزهایی که ما در عالم حس می‌کنیم، می‌آید شعری عاطفی و روان را به عنوان نتیجه ارائه خواهد داد.»

 عصر اثر سید اکبر میرجعفری

 


واژه‌ها در لحظه‌ی جهان به خوبی صیقل خورده‌اند.
میرجعفری در ادامه‌ی سخنان خود و با اشاره به بحث صورت شعر ولیئی تصریح نمود: «در حوزه‌ی صورت، اولین نکته‌ای که در این کتاب ما با آن روبه‌رو می‌شویم، این است که شاعر این مجموعه وزن‌ها و قالب‌های بسیار آشنایی استفاده کرده است. به همین دلیل مخاطب با این کتاب احساس غریبگی نمی‌کند و شعر را می‌خواند و از آن لذت می‌برد. علت دیگری که مخاطب به راحتی می‌تواند با این اثر ارتباط برقرار کند این است که هیچ تنافر موسیقایی در سرتاسر این کتاب نمی‌توان مشاهده کرد؛ یعنی کلمات بسیار طبیعی و موسیقایی در کنار هم قرار گرفتند. چون واژه‌ها بسیار صیقل‌یافته هستند و از این جهت خیلی روان به نظر می‌آیند. موضوع دیگری که مربوط به وزن در این مجموعه می‌شود این است که تعداد قابل توجهی از این مجموعه در وزن‌های کوتاه سروده شده است. برای کسانی که در شعر کلاسیک تجربه دارند، روشن است که مجال سخن گفتن در این شعرها بسیار اندک و محدود است ولی حقیقت آن این است که تقریبا در همه‌ی شعرهایی که در وزن کوتاه سروده شده است، مخاطب احساس نمی‌کند که مفهومی در آن اندک است و شاعر حرفی که به دنبال آن بوده است را در شعر خود آورده است. البته شعری هم در این کتاب هست که وزن آن خیلی مانوس نیست. من فکر می‌کنم که ایشان همین یک تجربه‌ای را که ایشان در این یک وزن آورده است نشان می‌دهد که بر این وزن‌ها تسلط دارد و ظاهرا نخواسته است از این گونه اشعار در مجموعه‌ی خود استفاده کند. نکته‌ی آخری که من می‌گویم این است که این کتاب دو منظومه دارد که یکی برای پیامبر(ص) و دیگری برای حضرت علی(ع) است. به نظر من این دو شعر، تجربه‌ی منحصر به فردی در شعر امروز ما است. در گذشته، زمانی که از منظومه صحبت می‌شد، روایت و داستانی را نیز به ذهن متبادر می‌کرد اما در دوره‌ی معاصر نمونه‌هایی از این نوع شعر را در قوالب سفید می‌توان دید که این شکل از روایت را ارائه نکرده‌اند. این دو منظومه هم از همین جنس است؛ هر دو مقدمه‌های طولانی‌ای دارند که این مقدمه‌ها، نوع نگاه شاعر را به موضوع مشخص می‌کنند و در واقع جهان‌بینی شاعر و نوع نگاهی که به آن موضوع مقدس دارد را می‌توان در این مقدمه‌ها دید. طبیعی است که در این منظومه‌ها همان نگاه عرفانی موج می‌زند و همان صنعت متناقض‌نمایی که اساس شعر عرفانی است در خیلی از ابیات این منظومه‌ها حضور دارد. من در این کتاب، چندین مورد غزل دیدم که غزل‌های مذهبی هستند. اما نوع نگاهی که در این غزل‌ها هست کاملا متفاوت از آن‌ چیزی است که در روزگار ما به آن می‌پردازند. زاویه‌ی نگاهی که ایشان به شعر مذهبی دارند، کاملا منحصر به فرد است؛ یعنی از منظری وارد موضوع می‌شوند که برای ما کاملا تازگی دارند. در این‌جا مدیحه و مرثیه مطرح نیست اما ارتباطی میان شاعر و آن موضوع مقدس مطرح می‌شود که کاملا جدید است.»

دغدغه‌ی ولیئی در اشعارش، فرم نیست ولی ظرافت‌های ادبی بسیاری را در شعر او می‌توان مشاهده نمود.
آخرین مهمانی که در این مجلس سخنرانی نمود، زهیر توکلی بود. وی سخنان خود را با این مقدمه آغاز نمود: «جنس شعرهای این کتاب، شعر معنوی است. قربان ولیئی از شعر به دنبال گزارش لحظه‌های زیبایی است که در دنیای خود دارد و تمام صنایع ادبی‌ای که در این زمینه در ذهن خود دارد را به کار می‌گیرد. در واقع برای آقای ولیئی فرم و صنایع ادبی در وجهه‌ی اول اهمیت نیست و تنها معنا و محتواست که اهمیت دارد. درست است که برای افرادی مانند استاد ولیئی و سهراب سپهری فرم اهمیتی نداشته است ولی وقتی مخاطب آن‌ها را می‌خواند و در آن‌ها دقت می‌کند، متوجه می‌شود که این شعر سرشار از ظرافت‌های فرمی است؛ ولی این ظرافت‌ها، ظرافت‌هایی هستند که در تاریخ شعر فارسی دیده شده است. در واقع این صنعت ادبی در بافت شعر تنیده شده است. اما یکی از علل بزرگ محبوبیت شعر حافظ و سعدی، این است که ظرافت‌های ادبی را در بافت شعر و به صورتی ظریف به کار برده است. بلاغت یعنی سخن گفتن به اقتضای حال و وقتی که شاعر می‌خواهد موقعیتی که در آن هست را به شعر دربیاورد، شعری خوب است که مخاطب را به همان حال دربیاورد و اگر شما هم دقت کنید، متوجه می‌شوید که صنایعی که مخاطب را از آن حال، به سمت زبان متوجه می‌کند، نباید وجود داشته باشد. در واقع این اقتضایی رتوریک است که شاعر باید آن را در نظر آورد.»


حسن صنوبری زهیر توکلی عصر اثر


ولیئی در لحظه‌ی جهان به گشایشی در درگیری با خاموشی و سکوت رسیده است.
این منتقد در ادامه‌ی سخنان خود در خصوص کتاب لحظه‌ی جهان تصریح کرد: «در خصوص این کتاب باید تصریح کرد که آن درگیری‌ای که شاعر با مسئله‌ی سکوت و خاموشی داشت، انگار به گشایش و فرجی در این کتاب و کتاب قبلی رسیده است. شاعر در این کتاب راحت‌تر  مقاصد خود را بیان می‌کند. در کتاب ترنم داوودی سکوت، فشار عظیمی در شعر هست که شاعر نمی‌تواند آن را آزاد کند و یا نمی‌خواهد و مدام این رفت و برگشت میان خاموشی و سکوت وجود دارد. البته باید توجه داشت که جنس کلی شعر تغییری نکرده است. شعر آقای ولیئی اساسا شعری است که به بیان کلی حال عارفانه نمی‌پردازد و در عین حال که به حال عارفانه نمی‌پردازد، سرشار از گزاره‌هایی است که به درد سیر و سلوک عارفانه می‌خورد. در روزگاری که ما فقر جملات و گزاره‌های حکمت‌آمیز داریم؛ در شعر ایشان وجود دارد. این رسالتی است که شاعر به عنوان حکیم در قوم خودش دارد در روزگار معاصر ما فراموش شده است و آقای ولیئی به آن توجه خاصی نشان داده است و از آن در اشعار خود استفاده نموده است. همان‌طور که آقای میرجعفری در سخنان خود اشاره کردند، اشعار آقای ولیئی سرشار از پارادوکس است ولی این پارادوکس در یک‌دیگر تنیده شده‌اند و مخاطب احساس نمی‌کند که با پارادوکسی روبه‌رو است. یکی دیگر از تکنیک‌هایی که در شعر ولیئی دیده می‌شود و حتی در ادبیات کهن ما در شعر عطار هم دیده شده است، بحث ضمائر است. این ضمائر محل ابهام در شعر هر دو نفر هستند و به زیبایی شعر می‌افزاید. این‌ها همان ظرافت‌های فرمی هستند که در بافت شعر تنیده شده‌اند و در خدمت آن هستند. بالاترین مسئولیت ما شاعران این است که این ایمان و عقیده‌ای که در شعر وجود دارد را امتداد دهیم. در بخش‌هایی از شعرهای این کتاب می‌توان تفسیری ذوقی از آیاتی از قرآن را مشاهده کرد. لحظه به معنای ثانیه است؛ اما لحظه معنای دیگری هم دارد که از در عبارت «لحظ البصر» دیده می‌شود. و آن یعنی نگاهی کوتاه به چیزی است. این اسم، به صورت کدی در آمده است که در واقع نگاهی کوتاه به جهان است را معنا می‌دهد. در این کتاب، بر اساس همین کد، خیلی توصیف رستاخیز با همان تاویل عرفانی شده است. تعداد زیادی از ابیات صحبت از این است که کران‌مندی بهبی‌کرانگی تبدیل می‌شود و این توصیف قرآن از رستاخیز است: و اذا الارض سطحت... در این کتاب، از زلزله و همهمه هم صحبت زیاد شده است. دلیل این‌که از دریا در این حد در شعر فارسی استفاده می‌شود این است که بی‌ژرفایی و بی‌کرانگی را نشان می‌دهد.»


در پایان، از قربان ولیئی دعوت شد تا حاضرین را مهمان غزلی از خود نماید. وی پس از حضور در برابر میهمانان، ضمن تشکر از منتقدین بابت نقد دقیق آن‌ها و تشکر از حاضرین بابت حضورشان، وی غزلی با این مطلع خواند:
ما سری تکان دادیم، ناگهان بهار آمد
زاهد پشیمان دید، با خدا دچار آمد...





کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مشروح پنجمین نشست عصر اثر با بررسی «لحظۀ جهان» سرودۀ دکتر قربان ولیئی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: