موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از محمدقائم خانی

«پنجره‎های رو به خدا»؛ همزمان با روز تولد فئودور داستایوفسکی

20 آبان 1394 06:05 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
«پنجره‎های رو به خدا»؛ همزمان با روز تولد فئودور داستایوفسکی

شهرستان ادب: امروز ۲۰ آبان سالروز تولد نابغۀ ادبیات داستانی روس «فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی» است. ۱۹۴ سال پیش از این، یعنی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ داستایفسکی خالق شاهکارهای ادبیات جهان، ازجمله «جنایت و مکافات»، «برادران کارامازوف» و «ابله»، در مسکو چشم به جهان گشود. به مناسبت زادروز این نویسندۀ بزرگ، یادداشتی می‎خوانید از داستان‎نویس و پژوهشگر گرامی آقای «محمدقائم خانی» با عنوان «پنجره‎های رو به خدا». گفتنی است پیش از این هم در شهرستان ادب یادداشتی با عنوان «پیروزی با ایمان است» از خانی با موضوع داستایفسکی منتشر شده بود. 


پنجره‎های رو به خدا، همگی در قله ادبیات دنیا

روسیۀ قرن نوزده، روسیۀ تحول است، روسیۀ اصلاحات، روسیۀ کشمکش، روسیۀ غربزده، روسیۀ تضاد، روسیۀ روشنفکران، روسیۀ نزاع، روسیۀ درگیری و دستگیری، روسیۀ تعقیب و گریز؛ و در یک کلام روسیۀ پیشا انقلابی. از یکطرف، روسیه با روشنفکرانی روبهروست که به شدت تحت تأثیر اروپا هستند و آرزویی جز اصلاحات ندارند. و از طرف دیگر، با کلیساهایی ارتدوکس که پیوند محکمی با سلطنت و مردم دارد و هدفش حفظ وضع موجود است.

نزاع و کشمکش بین روشنفکران انقلابی ضدسلطنت و حکومت تزاری سلطنتی محافظهکار، هر سال شدیدتر شده و به همه‎‎ی حوزهها گسترش پیدا میکند. روشنفکران روس عمدتا تحت تأثیر آلمان و فرانسه هستند و نقطۀ اتکایشان اروپاست. حتی بخشی از طبقۀ متوسط ساکن اروپایند و از همانجا تحولات روسیه را پی میگیرند و فعالیت خود را سامان میبخشند. از طرفی حکومت تزاری ارتباط محکمی با کلیسای ارتدوکس دارد و از نفوذ مسیحیت در میان مردم سود میجوید. یکی خواهان ماندن است و دیگری خواهان آمدن. و ادیبان محور فعالیت های روشنفکری روسیه قرن 19 هستند.

ادبیات روسیه را در دوران پیش از انقلاب میتوان به چهار دوره تقسیم و هر دوره را با نام یکی از بزرگترینهای آن دوره مشخص کرد. دورۀ اول: پوشکین و گوگول. پیش از آن در روسیه در واقع هیچچیز نبود. در میان کشورهای اسلاوی فقط لهستان از آغاز قرن شانزدهم دارای زنجیرهای به هم پیوسته از آفرینش ادبی بود. دورۀ دوم: به ترتیب تورگونیف، تولستوی، داستایفسکی – بنا به رأی معاصرانشان – اما به زعم ادبشناسان امروزی: داستایفسکی، تولستوی، گورنیف. دورۀ سوم: تولستوی و چخوف. جالب اینجاست که در این میان، تنها تورگنیف است که با جریان مدرن شدن روسیه همراه است آن هم فقط در کلیت و در اجزاء منتقد غربزدگان سطحی کشور خویش میباشد. و در این میان دو نویسنده بزرگ جهانی، تولستوی و داستایفسکی، دعوتکنندگان مردم دنیا به دین هستند، کاری که بر خلاف جریان اصلی رمان در دنیا انجام گرفته است.

اشتباه نیست بگوییم «خدا» مهمترین مسألۀ داستایوفسکی است و اعتقاد به او، سرمنشأ تعییرات بزرگ در زندگی میباشد. بسیاری از شخصیتهای او در کشمکش بین خود و خدا هستند و انتخاب آنهاست که داستان را شکل می‌دهد. اعتقاد به خدا به معنی پذیرش دین و کنار زدن مدرنیته است و برعکس، بیاعتقادی مساوق پذیرش انسان‌شناسی و هستی‌شناسی مدرن و پذیرش عقل و علم و دیگر ملزومات آن به جای دین است. همیشه کنار زدن خدا به معنی بدبختی و بیچارگی است و برای شخصیتها پایانی جز آوارگی یا خودکشی یا نابود شدن در پی ندارد. و همه این‌ها به دور از شعارهای توخالی انجام می شود. خدا برای او یک مفهوم انتزاعی فلسفی نیست، بلکه رنگ زندگی انسان و هویت حقیقی همۀ خواستهها و تمایلات و افکار و ایدهها و گفتارها و رفتارهای اوست.

ایدۀ کلی آثار داستایوفسکی، حضور پر رنگ ایمان در اقشار مختلف به جای تأکید بر عقل است. راه عقل مدرن بر روی اکثر مردم بسته است، اما راه ایمان باز است. راه عقل مخصوص خواص است، اما راه ایمان خیر. البته او در راه ایمان، به همۀ انسانها خوشبین است و کسانی را که بسیار از فضای ایمان دورند، قلبا به ایمان نزدیک میداند. گاهی انسانی را مومن یا کاری را نزدیک به ایمان میداند، که احتمالش هم داده نمیشود. داستایوسکی در کل، منتقد عقل مدرن است و این موضع در برآیند صحبتها، تصمیمات و ابراز احساسات شخصیتها دیده میشود. هیچ وقت افراد رمان‌های او با تکیه بر عقل خود نمیتوانند به هدف برسند و در چم و خم زندگی و کوره‌راه‌هایش میمانند. نشانه‌های ظهور تفکرات او در شخصیتها بسیار زیاد است و در هر کتاب به یکی دو مورد محدود نمیشود. ایجاد چنین رابطۀ تنگاتنگی بین شخصیتها و عقل به ندرت در آثار ادبی بروز میکند.

ویچسلاف ایوانوف در مقدمۀ کتاب «آزادی و زندگی تراژیک»، برای معرفی داستایوفسکی میگوید: «او میان ما مأوا میگزیند و همراه ما دگرگون میشود. به سبب توجه همیشگیاش به آنچه سراپا و از بن انسانی است، و به سبب ژرفنگری عظیم روانشناسانه و هستی-شناسانه‌اش و به سبب حدت کشاکش‌های زمانهاش، و نیز به سبب پیامدهای شگرف جوش و خروشی که برانگیخت و قدرتی که داشت تا ژرفنای وجود هشیار و ناهشیار ما را به تلاطم بیندازد... بله، به سبب همۀ اینها، او در تکوین آن بافت فکری و معنوی که ویژگی اساسی خودآگاهی امروزین شده است مسلماً بیش از هر نویسندۀ مدرن دیگری سهم داشته است. درست مانند ترنر، که به روایتی معروف کاشفِ مهِ لندن بود، داستایوفسکی نیز چندگانگی پیشتر ناشناختۀ شکافها، لایهها و گرههای انسان مدرن را که همان انسان همیشگی در نوترین نمود خویش است کشف کرد و نمایان گرداند و به حوزۀ واقعیت کشاند. از زمانۀ پس از خود پرسشهایی میکرده است که پیش-تر نکرده بودند و زمزمهوار به پرسشهایی پاسخ میداده است که پیشبینی نکرده بودند. اما سرچشمۀ این معضلشناسی شگرف را باید در شم هنریاش به نهانی‌ترین انگیزهها، گریزها و زوایای شخصیت جستجو کرد. پیش از او کسی نه از «انسان زیرزمینی» خبر داشت و نه از «ابرمرد»هایی از نوع راسکولنیکوف (در جنایت و مکافات) یا کیریلوف (در طلسمشدگان) این کانونهای فرضی عالم، که در کوچهپسکوچه-های پترزبورگ در تب و تاب میسوزند؛ این گریختگان از خدا و دنیا که انگار همهچیز گرد محور وجود آنها میچرخد، نه‌فقط آن نظم اجتماعی که آنها را طرد میکند بلکه کل آن دنیایی نیز که خود آنها نفیاش میکنند؛ همان کسانی که از آنها، در زوایای پنهان گریزگاه‌شان، زردشت نوخاسته خیلی چیزها یاد گرفت. پیش از داستایفسکی کسی نمیدانست که این دلهای غارمانند آنقدر گنجایش دارند که پیکار همیشگی لاهوتی میان قشون فکری میکائیل و لوسیفر بر سر فرمانروایی جهان در آن درمیگیرد. »  [1]

داستایفسکی چند ویژگی خاص دارد. یکی موقعیت ویژه «مسیحیت» و «ایمان» در آثار بزرگ اوست. موضوعی که در تاریخ رمان بسیار مهجور است. برعکس موضع ضدایمانی بسیار زیاد است. در عین حال، موقعیت او در میان اگزیستانسیالیست ها بسیار ویژه است و بحث های زیادی پیرامون او و آثارش در میان فلاسفه در گرفته است. دیگر این که او جزو نویسندگان روسیه است که موقعیت های مشابه زیادی بین ما وجود دارد. مدرنیته روسی جهان سومی است مانند ایران. از آن طرف در ادبیات تراز اول دوران مدرن، جایگاه ویژه ای دارد. در میان حوزه های دیگر تمدنی، تنها آمریکای لاتین است که از موقعیتی مشابه برخوردار است که البته فاصله زیادی با روسیه دارد. از طرف دیگر مشابهت های زیاد فرهنگی مردم و روشنفکران روسیه با ما می تواند تحلیل های مشابهی از وقایع گوناگون در نسبت ما با مدرنیته به دست بدهد. از طرف دیگر ما همیشه تحت تأثیر ادبیات و جریان های سیاسی روسیه بوده ایم و بخش مهمی از تاریخ ادبیات مدرن ایرانی کاملا به شوروی متمایل بوده است. همه این ها و برخی دلائل فرعی تر ما را بر آن می دارد تا نگاهی نو به آثار او بیندازیم به نحوی که نسبتی هم با مسائل ادبی کشور خودمان پیدا کند.

 



[1]  آزادی و زندگی تراژیک، ویچسلاف ایوانوف، نشر ماهی، صفحه 16    


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «پنجره‎های رو به خدا»؛ همزمان با روز تولد فئودور داستایوفسکی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.