موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
آغاز و انجام ساندیسیه!

«ساندیس» | مضمونی طنز در شعرهای فتنه

09 دی 1394 21:43 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.25 با 12 رای
«ساندیس» | مضمونی طنز در شعرهای فتنه

شهرستان ادب: در ایام فتنۀ 88 و مخصوصا پس از روز حماسیِ 9دی، یکی از اتهامات و توهین‎های رسانه‎های بیگانه به مردم ایران دروغین بودن بعد اعتقادی و ایمانی حضورشان در راهپیمایی‎های انقلابی و حضور ایشان به خاطر توزیع رایگان ساندیس در جمعیت بود! اتهامی که پیش از اینکه توهین باشد طنز بود، حضوری میلیونی در گرما وسرما و شامل پیرو جوان، صرفا برای خوردن یک ساندیس!

این موضوع به سرعت برای شاعران انقلاب به مضمون سرایش شعر طنز تبدیل شد. در همان روزگار قصیده‎ای در همین باب سروده و بی‎نام منتشر شد که شاید از اولین و مشهورترین ساندیسیه‎ها باشد. این شعر در کتاب «مسئله 22خرداد نبود...» نیز منتشر شده است. امسال در سالروز 9دی در مراسمی که در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، دو شاعر دیگر نیز گویا ساندیسیه خوانده‎اند. یعنی آقای قاسم رفیعا شاعر طنزپرداز و شناخته‎شده و حسین مودب شاعر جوان و از اعضای آفتابگردان‎ها. متن شعر آقای رفیعا هنوز به دست ما نرسیده است و در ادامه متن آن قصیدۀ قدیمی (ساندیسیۀ نخستین) و متن قصیدۀ حسین مودب را می‎خوانید.


نخستین ساندیسیه

ساندیس! ‌‌ای عصارۀ شیرین انقلاب
ای نقشه‌های دشمن‌ ایران ز تو بر آب

هرگز ندیده است كسی آب میوه‌ای
خوش‌مزه‌تر ز زولبیا و چلوكباب!

سرمست جرعه‌ای ز تو گردیده‌ایم ما
دشمن خراب گشت اگر از خم شراب

من مانده‌ام تو چشمۀ جان بخش زمزمی
یا مایه حیات منی یا شراب ناب؟

ای كاخ‌های فتنه ز تو روی ویبره!
ای خانه‌های دشمن قرآن ز تو خراب

ای قلب‌های فتنه‌گران از تو در تپش
ای از دو چشم دشمن ملعون ربوده خواب

نازم به تو كه آن همه جمعیت آمدند
از عشق تو به جوشش و فریاد و التهاب

نازم به تو كه كوچه به كوچه تمام شهر
پر گشت از امام حسین تا به انقلاب

و آنگاه موج جمعیت از انقلاب تا
آزادی و به صادقیه رفت پر شتاب

دشمن خیال كرد كه انبوه مردمان
وهم است یا تخیل موهوم یک سراب

آنگاه مثل آن كه بتابد به كله‌اش
در نیمروز، شعلۀ جانسوز آفتاب

بگشود لب به یاوه و هذیان و هرزگی
دشنام داد هر چه توانست، بی‌حساب

گفت ابلهانه:‌ این همه جمعیت آمده
با اتوبوس از طرف ابهر و بناب

یك عده هم قطار قطار آوریده شد
از شهرهای گنبد و تبریز و از سراب!

عقل سلیم چیز بدی نیست‌ ای عزیز!
چون عقل نیست جان گرامی ست در عذاب

هر کس چنین دروغ بگوید نه آدمی ست
چیزی ست از قبیل همین دستۀ دواب

اینان که وهن آدم و اولاد آدم اند
"قیل اخسئوا" ست لایقشان جای هر خطاب

شیطان مگر ز زمرۀ کروبیان نبود؟
دیدی که رانده گشت به زاری از آن جناب؟!

یا سامری که موسوی واقعی نبود
دیدی چگونه گشت ز خذلان حق خراب؟!

آن روز هر چه سبز و سیاه و دروغ بود
گم شد میان جوشش ساندیس ، چون حباب!

در نعره های ملت ساندیس خور , عدو
شد محو مثل وزوز آهستۀ ذباب!

آن روز گفت در دل آن جمع باشکوه
با شیطنت به من یکی از جملۀ شباب:

"بی شک قوی تر از ملوان زبل منم
اسفندیار هم شده از من در اضطراب

او اسفناج خورد و توانش زیاد شد
من ساندیس می‎خورم و می کشم طناب!"

ساندیس من! برای تو باید غزل سرود
باید نوشت بهر مدیحت بسی کتاب

ای دل بیا از این پس و ساندیس خیر کن
گر اهل خیر هستی و گر طالب ثواب

گر مدعی تواند و اهل سخنوری ست
یک بیت از این قصیده ما را دهد جواب!


 

شعر حسین مؤدب

شده‎ام بی‎قرار ساندیس خور
دل و جانم نثار ساندیس خور

سی و اندیست مانده استکبار
در کف کار و بار ساندیس خور

در همه صحنه‎هاست او غیر از
صحنۀ چیزدار ساندیس خور

فتنه‌ها، رنگ‌ها حریفش نیست
بر حوادث سوار ساندیس خور

گنهی کرد آن یکی در بلخ
شوشتر شد به دار ساندیس خور

یک پراید و دو کیلو سیب زمینی
هست دار و ندار ساندیس خور

روسیه قدرت نخستین بود
بود اگر آن تزار ساندیس خور

اوباما گفته است: "حیف! ای کاش...
داشتم صدهزار ساندیس خور"!

من شنیدم در آمریکا حتی
چاپ گشته دلار ساندیس خور

آن آقا زاده اختلاسی شد!
فحش ها شد نثار ساندیس خور

تیتر کردند در حوادث بد
عامل انتحار : "ساندیس خور! "

انتخابات و راهپیمایی...
می شود رهسپار ساندیس خور

انتخابات قبل عاشق شد
عاشق یک نگار ساندیس خور!

این یکی دست جام باده و آن 
هست به زلف یار ساندیس خور

ماه عسل رفته راهپیمایی
با همان آن نگار ساندیس خور!!

وام را آن رییس می گیرد
می شود وامدار ساندیس خور!

شیخ فرمود _در کمال ادب _:
"قار قار است کار ساندیس خور !"

بر چپ و راست و بالا و پایین
لعنت بی شمار ساندیس خور

مرگ بر هر که حامی ظلم است
بوده این هم شعار ساندیس خور

در جدایی نادر و سیمین
بوده آن دادیار ساندیس خور

شده در جشنواره ی عمار
چهره ی ماندگار ساندیس خور

گفته اخبار رفته است اسکار
فیلم تاثیر گذار ساندیس خور

مصرع بعد محض قافیه است:
"می روم با قطار ساندیس خور!!" 

نور جای خودش ولی بوده است
انقلاب ، انفجار ساندیس خور!

بوقلمون برای مسولین
آب و دوغ و خیار ساندیس خور

کارگردان اگر که فرهادیست
نرگس آبیار ساندیس خور

مک دونالد و کوکا و پپسی نیست
در حد انتظار ساندیس خور

انقلابا به دست نااهلان
ندهندت تبار ساندیس خور

حرف آخر ز جای برخیزید
همه به افتخار ساندیس خور


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «ساندیس» | مضمونی طنز در شعرهای فتنه
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: