موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نقدی بر رمان سال گرگ، نامزد جایزۀ شهید غنی پور

سهراب‌کشی دین سازمانی در دهه 50 | یادداشت محمدقائم خانی بر رمان سال گرگ

28 آذر 1395 15:55 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
سهراب‌کشی دین سازمانی در دهه 50 | یادداشت محمدقائم خانی بر رمان سال گرگ

شهرستان ادب: رمان سال گرگ، نوشتۀ جواد افهمی، به‌تازگی نامزد جایزۀ شهید غنی‌پور شده است. محمد‌قائم خانی نقدی بر این کتاب نوشته است که در آذرماه توسط روزنامۀ خردنامه منتشر شد. متن کامل این یادداشت را در ادامه با یکدیگر می‌خوانیم:

 

 

قسمت عمدۀ وقایع رمان سال گرگ، که در سال 1393 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است، به زندگی شهید مجید شریف واقفی، یکی از مؤثرترین اعضای سازمان مجاهدین خلق پرداخته شده است. اما قبل از صحبت پیرامون شهید شریف و سازمان، لازم است مقدمه‌ای پیرامون مفهومی بسیار مهم در حوزۀ سیاست دهۀ پنجاه شمسی آورده شود تا بتوان مفهوم محوری مورد نظر رمان را بهتر درک کرد. پیش از رویارویی جامعۀ ایرانی دورۀ معاصر با دنیای غرب، زندگی بر اساس نظمی اجتماعی که ما امروزه «سنت» می‌خوانیمش در جریان بود. با ورود عناصر متعدد زندگی اروپایی به ایران در قرن نوزدهم، این نظم اجتماعی دچار اختلال می‌شود. این اختلال به عوامل متعددی از ترجمۀ کتب اروپایی گرفته تا بازگشایی مدارس جدید و خرید تجهیزات از کشورهای غربی مربوط می‌شود. دهه به دهه و بعدها سال به سال، حضور غرب در کشور جدی‌تر می‌شود و نظم سنتی بیشتر مختل می‌گردد. تا جایی که با پیروزی انقلاب مشروطه، ساختارهای سیاسی هم دگرگون می‌شوند و جامعه جابه‌جایی‌های بزرگی را در عرصه سیاست و نظام قدرت تجربه می‌کند. جریان روشنفکری شکل می‌گیرد و ذهن ایرانی روز به روز بیشتر با مقولۀ تجدد درگیر می‌شود. با شروع دولت پهلوی و حضور مستقیم انگلستان و سپس آمریکا، مدرنیزاسیون شتاب بیشتری می‌یابد و حالتی قهری‌تری پیدا می‌کند. استعمار و امپریالیسم، بدون حجاب و پوششی در جریان امور ایران مداخله می‌کنند و عناصر حیاتی زندگی غربی چون علم، تکنولوژی، هنر، اندیشه، آموزش، اقتصاد و... بازماندگان نظم اجتماعی سنتی را کنار می‌زنند. با شروع انقلاب سفید، نظامی نو به صورتی سازمان‌یافته گسترش می‌یابد و تضاد میان نظم قدیم با روندهای جدید بیشتر می‌شود. جدای از میزان تحمیلی بودن چنین عناصر مدرنی، ‌برخی از آنها وارد زندگی ایرانیان می‌شود ولی برخی دیگر مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. رمان به عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر هویتی غرب وارد بافت هنری جامعه ایران می‌شود، ولی علم مدرن همچون بیگانه‌ای بر در خانۀ ما می‌ماند. عنصرهای دیگری هم هست که سرنوشتی مشابه رمان یا علم پیدا می‌کنند، اما همۀ این جذب و دفع‌ها در بستری از نظم اجتماعی رخ می‌دهد. باید توجه داشت که حضور عناصر زندگی غربی بدون توجه به خود «نظم اجتماعی» ابتر و بیهوده است. باید ببینیم نظم مدرن وارد جامعه می‌شود یا خیر.

با افزایش قیمت نفت در دهۀ پنجاه، طبقۀ مهمی از دست‌اندرکاران تجارت و تولیدکنندگان کالای جدید در ایران به وجود آمد و فضای شهرنشینی را دگرگون کرد. اما بورژوازی به عنوان بستر گسترش «نظم مبتنی بر عقلانیت محاسبه‌گر» که پایه توسعه و پیش‌شرط حرکت طبیعی به سمت تجدد است، در خاک کشور ریشه ندوانید. با وجود گسترش مظاهر توسعه از جمله نظام بانکی و سرازیر شدن پول نفت به بازار ایران و شکل‌گیری طبقه‌ای از تجار مدرن، جامعه به سمت بورژوازی حرکت نکرد. پولداران بسیار زیاد شدند و فاصله طبقاتی به شدت زیاد شد، ولی هیچگاه اقتصاد سرمایه‌داری که نیاز به طبقۀ متوسط دارد، شکل نگرفت. فقط واسطه‌گری ترویج پیدا کرد و دلّالی معرف سودآوری اقتصادی گردید. برخلاف نظم بورژوازی، تشکیلات و سازمان ایدئولوژیک مبارزه، توانست وارد ساختار جامعۀ ما شود و حتی با فراتر رفتن از تهران، در همه‌جای ایران ریشه بدواند. نظم تشکیلاتی معطوف به مبارزه نزد چپ‌های عدالتخواه کاملاً جدی گرفته شد و بخشی از نظام اجتماعی ما گردید. اگر هم در ابتدای کار، این نظم وابسته به شوروی بود، کم‌کم روحیۀ مبارزه تشکیلاتی در گروه‌های مختلف جامعه نضج گرفت و رشد کرد تا جایی که نیروهای مسلمان هم از آن بهره گرفتند. نشانۀ این پذیرش اجتماعی در کشور، «سازمان مجاهدین خلق» است. سازمانی که دقیقاً بر مبنای یک سازمان مدرن عمل می‌کند، با نظم آن و اقتضائاتش آشناست و در عین حال پشتوانۀ خارجی هم ندارد. این همان پذیرش اجتماعی است که از آن سخن گفته شد. یعنی نظم مدرن تشکیلاتی سازمانی مبارزاتی، برآمده از شوروی وارد جامعه ایرانی شد و مورد پدیرش قرار گرفت، ولی نظم بورکراتیک و دموکراتیک سرمایه‌دارانه که بنیاد توسعه در دنیای جدید است، در ایران پا نگرفت. روحیۀ ملت ایران پسش زد و در عوض، نظم سنتی با تحمیل‌های خارجی و نیز تغییرات آرام، جایش را به نظم موقتی جدید یا آنارشیسم داد.

با این مقدمۀ نسبتاً طولانی، تازه امکان ورود به بحث از سطحی که مد نظر ماست، فراهم می‌آید. یعنی صحبت از مفهوم مهم «تشکیلات» ذیل عنوان نظم اجتماعی مبارزه. سؤال اصلی رمان سال گرگ آن است که اخلاق پیشانی تشکیلات است یا نظم راهنمای اخلاق؟ به همین دلیل هم هست که تقی شهرام را در برابر مجید شریف واقفی قرار می‌دهد. در صحبت‌ها و درگیری‌های شهرام و شریف، مسألۀ مارکسیستی شدن سازمان به صورتی جدی مطرح می‌شود. یکی می‌خواهد بر «نظم» مدرن که صورت علمی آن را در مارکسیسم می‌بیند تأکید کند و دیگری بر «اسلام»، به عنوان محتوای تشکیلات. هر دو هم یک هدف دارند و آن مبارزه برای آزادی و عدالت در راه خلق است. یکی می‌گوید «نظم» تشکیلاتی هویت ما را می‌سازد و بر مسیر جدا شدن از دین به عنوان آخرین سنگر سنت پافشاری می‌کند، دیگری اسلام را روح و هدف آغاز حرکت و جدا شدن آن‌ها از سنت می‌داند و بر حفظ هویت اسلامی تأکید می‌ورزد. داستان در صحنه‌های متعددش، این دو تفکر و مکتب را به قضاوت دادگاهی بی‌طرف به زعم نویسنده می‌کشاند. نویسنده اعتقاد دارد که هر وجدانی می‌تواند در این دادگاه، به داوری مکاتب مختلف بنشیند. محکمۀ اخلاق، دادگاه بی‌طرفی است که برای هر فرد و سازمانی حکم عادلانه‌اش را صادر می‌کند. او شریف و شهرام را در زمانی که بر مسند قدرت هستند، در موضع انتخاب قرار می‌دهد. شریف در حالی که اسلحه دارد، ماچه را نمی‌چکاند و تنها تهدید می‌کند، ولی مزدوران شهرام برای به دام انداختن شریف، به مکر و خدعه متوسل می‌شوند. آخر داستان معلوم می‌شود که عملیات سنگین نجات شهرام در کوهستان، برای مجید یک عمل اخلاقی است اما برای همراهانش، یک وظیفۀ تشکیلاتی. نویسنده با این مقایسه، به داوری میان دو مدعی رهبری مجاهدین خلق می‌نشیند. او «عمل اخلاقی» را ملاک داوری می‌داند، نه شعار را و از این طریق محتوا و غایت را بر نظم و هدف تشکیلاتی برتری می‌دهد. او مانایی نظم را هم به همان محتوا می‌داند و با تصویر کردن مجاهدین بعد از انقلاب در چند صحنه، عملاً از بی‌سرانجامی حفظ نظم بدون احترام به اصالت‌ها و آرمان‌ها خبر می‌دهد. انتشار سال گرگ نوعی هشدار به حکومتی است که از پس مبارزه بر سر کار آمده است. هشداری برای توجه و تنبه به ریشه‌ها. نویسنده با مقایسۀ دو جریان فکری معطوف به نظم مدرن، دور شدن از محتوای دینی و اصالت یافتن نظم را متعلق به گفتمان مارکسیستی شکست خورده پیش از انقلاب می‌داند. نویسنده با تأکید بر تقابل شریف و شهرام، رویارویی کاظم با سازمانی‌های مشهد، روند تغییر دختر استاد دانشگاه، و نیز تغییر درونی دختر نهج‌البلاغه‌خوانی که پس از تغییر ایدوئولوژیک سازمان دیگر برای دین تره هم خرد نمی‌کند، سرنوشت کسانی را که در اجرای نظم تشکیلاتی برای رسیدن به اهداف سازمان غرق می‌شوند، پیش روی چشم میراث‌داران انقلاب سال 57 قرار می‌دهد تا با قاضی کردن وجدان خود در دادگاه اخلاق، به داوری عملکرد خود با معیار ارزش‌ها بنشینند و صرف تکرار شعارها را تضمین درستی مسیر حرکت ندانند. به عبارتی نویسنده مرز باریک میان «التقاط میان دو تفکر» را با «بالندگی تمدنی و پیشرفت گفتمانی» به وسیلۀ تأکید بر کنش و انتخاب افراد در برخورد با نظم تشکیلاتی، پررنگ می‌کند. شاخصی که می‌تواند نشان‌دهندۀ سلامت نظم مستقر شده یا تفوق آن بر آرمان‌ها باشد.

شاید بشود گفت مهم‌ترین ویژگی رمان، فضای تراژیک آن است. در رمان فارسی، کمتر شاهد خلق رمان‌های تراژیک بوده‌ایم؛ در حالی که بسیاری از شاهکارهای ادبی دنیا، در جریان روایت یک تراژدی ایجاد شده‌اند. تراژدی، متزلزل شدن ارزش‌ها و اهمیت انتخاب کنشگر را نشان می‌دهد. تراژدی انسان را از خواب سیطرۀ ارزش‌ها بر تاریخ بیدار می‌کند و از مراقبت دائمی چشم‌ها سخن می‌گوید. سال گرگ این ویژگی بارز را دارد که بر یکی از تلخ‌ترین تراژدی‌های تاریخ معاصر ایران دست گذاشته است. همین درگیری درونی هم هست که کشمکش‌های رمان را زیاد و تضادها و هیجانات حوادث را فراوان کرده است. تراژدیِ شکست بزرگترین حرکت اصلاح‌گرایانه تشکیلاتی در دورۀ معاصر و فروغلتیدن سازمانی مبارز در دامان کمونیسم که خواستگاهی کاملاً مذهبی و دینی داشت، دستمایۀ خلق رمانی شده است که از فراوانی شخصیت‌ها و حوادث مکرر استفاده فراوانی برده است. مسألۀ نظم اجتماعی مدرن در هر زمینه‌ای باشد، نیاز محلی یکی دو گروه فرعی نیست،‌ بلکه دغدغۀ خاطر جدی انسان معاصر ایرانی است که در طیف بزرگی از عرصه‌های متعدد، خودش را در قالب‌های متفاوت نشان داده است. رسیدن به کاروان پیشرفت و نظم جدید بدون از دست دادن هویت ایرانی – اسلامی، آرزویی است که طی دو قرن اخیر، ذهن ما را به خودش مشغول داشته است. ما نه می‌توانیم دست از اسلام و ایران بکشیم، و نه دلمان به کشوری منزوی و پرت‌افتاده خوش می‌ماند. تکاپوی ما در مواجهه با مدرنیته و کشمکش میان وضعیت ما با آرمانمان، تجربه‌های گران‌بهایی را در اختیار ایرانیان قرار داده است. یکی از مهم‌ترین و در عین حال تلخ‌ترین این تجربه‌ها، مربوط به سازمان مجاهدین است. سازمانی که می‌توان شکستش را شکست تجربۀ بخش عمده‌ای از دین‌ورزی ایرانیان در فضای رویارویی ارزش‌های مدرن با میراث سنتی‌مان دانست. زهر پیامدهای این تجربۀ تراژیک، هنوز هم که هنوز است کامل از کام مردم ایران بیرون نرفته است. آقای جواد افهمی با انتخاب اسم استعاری خوب خودش، از همان ابتدای رمان انگشت بر همین تراژدی بزرگ گذاشته است. نامیدن سال 54 به عنوان سال گرگ، نشان‌دهندۀ هولناکی تراژدی چرخش غلبۀ نظم سازمانی بر اخلاق، و مکتب مارکسیسم بر دین است. حتی می‌توان رمان سال گرگ را مرثیه‌ای بر این اتفاق تاریخی دانست که در قالب تراژدی عرضه شده است. 

شاید تنها ایراد عمدۀ این کتاب منتشر شده توسط انتشارات شهرستان ادب، دست و پا بسته بودن نویسنده در برابر تاریخ و در عین حال حذف بخش مهمی از آن است. نویسنده در بسیاری از مواقع و صحنه‌ها، در پی دادن اطلاعات زیاد تاریخی است و شخصیت‌های رمانش، مجال چندانی برای عرض اندام در چشم خواننده را ندارند. البته در پرداختن به شخصیت‌هایی عنوان‌دار تاریخی به عنوان شخصیت اصلی داستان، الحق هم نویسنده باید دست و پای خود را ببندد تا روایت‌های اصیل تاریخ مخدوش نشود، اما نویسنده می‌توانست با تمرکز بیشتر بر نقاط مبهم تاریخ، گشایشی برای داستان در برابر تاریخ ایجاد کند. از آن طرف غیبت لیلا زمردیان، همسر مجید شریف واقفی که عامل مهم قتل او هم بود، کشمکش رمان را بیش از اندازه درون سازمانی کرده و ابعاد روحی آدم‌ها را کمرنگ ساخته است. زمردیان نماد غلبه ایدئولوژی و «تشکیلات» بر عشق و «اخلاق» است و غیبت او، طرح رمان را سست ساخته. حضور پررنگ او و پرداختن به تردیدهای ذهنی او نسبت به تغییرات سازمان، می‌توانست رمان را از حالت دوقطبی بیرون آورده و به شخصیت‌ها، رنگ و بوی داستانی بیشتری ببخشد.

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • سهراب‌کشی دین سازمانی در دهه 50 | یادداشت محمدقائم خانی بر رمان سال گرگ
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.