شهرستان ادب : در این برنامه جمعی از شاعران انقلاب از جمله سیدعلی موسوی گرمارودی، علی انسانی، عباس براتیپور، پرویز بیگی حبیبآبادی، علیرضا قزوه، محمود اكرامیفر، مرتضی امیریاسفندقه، هادی سعیدی كیاسری، سعید بیابانكی، ناصر فیض، سعید حدادیان، مصطفی علیپور، علیمحمد مودب، مرتضی نوربخش، قادر طراوتپور، فاطمه طارمی، فاطمه نانیزاد، محمد مهدی سیار، محمدحسین نعمتی و جمعی دیگر از شاعران كشور به شعرخوانی پرداختند. همچنین در حاشیه این مراسم از سیمیندخت وحیدی، حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی دو شخصیت برجسته شعر انقلاب اسلامی تجلیل شد.
در آغاز برنامه دکتر محمود اکرامی به عنوان اولین شاعر غزلی را برای حاضران قرائت کرد: با تو پاییز خوش و با تو زمستان خوب است/ سردی بهمن و دی زردی آبان خوب است/ بیتو آغوش گل سرخ کویر است کویر/ با تو این دود و دم دائم تهران خوب است
بیگی حبیب آبادی: «شراب خانگی» میماند و یاد «اوستایم»
سپس نوبت به پرویز بیگی حبیب آبادی، مدیر انتشارات فصل پنجم رسید که در آغاز یک رباعی خواند: یک ساغر سرنگون مرا میفهمد دریایی واژگون مرا میفهمد/ صدها مجنون به گرد پایم نرسید/ شاعر شدهام جنون مرا میفهمد
او در ادامه حاضران در مراسم را به غزلی با ردیف «فدای چشمت» مهمان کرد: سبو سبو می فدای چشمت/ پیاده از پی فدای چشمت/ همه بخارا همه سمرقند/ تمامی ری فدای چشمت/ اگر منِ من جسارتی کرد/ ببخش بر وی فدای چشمت...
بیگی حبیب آبادی سپس به مرحوم مهرداد اوستا اشاره کرد و گفت: در سال 59 که جلسات حوزه اندیشه و هنر تشکیل شد، اگر حضور مهرداد اوستا نبود، شاخه شعر این چنین به بالندگی نمیرسید. من فکر میکنم قدر استاد اوستا ناشناخته مانده است و برای همین قصیدهای را به روح ایشان تقدیم میکنم: من از آن سوی حرکتهای باران خورده میآیم/ اشارتهای پاییزانهای دارد سراپایم/ کسی دیگر برای عشق آوازی نمیخواند/ پر از تنهایی محض است شبهای غزلهایم/ غزل کم کم به پایان میرسد اما برای من/«شراب خانگی» میماند و یاد «اوستایم»
از شوخیهای فیض با حافظ با یادی از خلیل عمرانی
شاعر بعدی ناصر فیض بود که مثل همیشه طنزی برای حاضران قرائت کرد: سهل است که استان بکنی یک شبه ده را/ با آتش کبریت کنی آب زره را/ از پیچ و خم گردنه حیران با باد/ با بادبزن محو کنی توده مه را
او سپس چند بیت از «حافیظ»ها یا شوخیهای خود با اشعار حافظ را خواند: به آب روشن می عارفی طهارت کرد/ و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد/چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش/ مرا فقط نگرانی ز گشت ارشاد است!
سپس نوبت به مرتضی امیری اسفندقه، دبیر علمی سومین دوره شبهای شعر انقلاب رسید. او به جای شعرخوانی دقایق کوتاهی را صحبت کرد: 12 ساله بودم که انقلاب شد و حالا دارم به این فکر میکنم، انقلاب چقدر کریم بود که اجازه داده من دبیر شعر آن بشوم. من همیشه از مسئولیت گریزان و شعر را عاشقتر بوده و هستم. اما اگر مسئولیت هم به من پیشنهاد شود به خاطر ادب و احترام آن را میپذیرم.
فاطمه طارمی، اولین بانویی بود که در این مراسم به شعرخوانی پرداخت. او در آغاز با خوانش رباعی مشهورِ «حیثیت انقلاب خون شهداست/ با حرمت انقلاب بازی نکنید» از خلیل عمرانی یاد و خاطره او را گرامی داشت و سپس غزلی را با حال و هوای 9 دی، برای حاضران خواند: وطنم عاشقانهتر برخیز تا جهان نظارهات مانده است/ بال و پر را به خون بزن ققنوس، آسمان در نظارهات مانده است/ رنگ این روزها اگر پائیز، تو بهاران به باورت داری/ سربداران دل سپرده به درد، پر سیمرغ در پرت داری/ وطنم سربلند کن با عشق، در تو رستم، قدم زد از تو سام/ سرنوشت تو ایستادن هاست، در شکوه شگفتنی آرام...
مؤدب: دخیل کربوبلایم کجا به ری نگرم؟
قسمت دیگری از برنامه به اجرای دفنوازی و قطعات عارفانهای توسط حافظ ایمانی اختصاص داشت که مورد توجه مهمانان برنامه نیز قرار گرفت: چرا مستت نباشم مستیام دست خودم چون نیست/ همین که این همه مست آمدم پیشت همین از توست/ تمام دین من سرمشق چشمان سیاه تو/ یقین از دل براید، هم دل از تو، هم یقین از توست...
سپس نوبت به مصطفی علیپور که رسید که یک رباعی و چند شعر سپید برای حاضران خواند: گیسوت چو باد میوزد هر جا را/ تا خانه ما میکشاند ما را/ شب گرچه بلند و ژرف باشد اما/ دنبالة خویش میکشد فردا را...
هادی سعیدی کیاسری نیز غزل کوتاهی را یادگار روزهای جنگ قرائت کرد: از تمام قصه باری، غصة نان ماند و ما/ پارههایی از جگر در زیر دندان ماند و ما/ آبها از آسیاب افتاد اما همچنان/ درد چرخان، داغ چرخان، مرگ چرخان ماند و ما...
علیمحمد مؤدب، مدیر موسسه شهرستان ادب، شاعر دیگری بود که بخشی از مثنوی خود را درباره شهید «بابا رجب محمدزاده» خواند: مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم/ هنوز غرقة امواج سرد اروندم/ شبیه سوختن ایل داغدار خودم/ منم که سند زخم اعتبار خودم/ بهشت مردم شرقم به غرب کی نگرم؟/ دخیل کربوبلایم کجا به ری نگرم؟
سپس نوبت به قادر طراوتپور رسید که غزلی عاشقانه بخواند: از شب گذشتم و نرسیدم و به روشنی/ دیدم تو را به خواب و ندیدم به روشنی/ چون آهوان کشته خونین جگر تو را/ از چشمههای آب چشیدم به روشنی...
مجید سعدآبادی نیز شعر سپید کوتاهی را خواند با مضمون انقلاب خواند: روزی برای اجازه/ انگشت را بالا آوردیم/ انگشتی را بدان افزودیم/ برای آزادی!
ستایش حاج علی انسانی از جانبازان: مردی که یک پا ندارد...
مرتضی نوربخش شاعر دیگری بود که حاضران را به غزلی مهمان کرد: روزی برای دیدن و روزی ندیدن است/ پایان کار بار جدایی کشیدن است/ در چشم عاشقان، مثلِ مرگ و آدمی/ مانند دانه در دل خاک آرمیدن است...
در ادامه مراسم، حاج علی انسانی، شاعر و مداح اهل بیت(ع)، شعری با موضوع جانبازان دفاع مقدس خواند: این شکوه بشکوه نستوه/ مردی که یک پا ندارد/ آنان که در جهل و وهمند/ فهمیدهها را نفهمند/ سرو است این راستقامت/ کوه است در استقامت/ این دل که در سینه اوست/ در سینه دریا ندارد...
سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر و مترجم قرآن و نهجالبلاغه دو تا از غزلهای مشهور و قدیمی خود را برای حاضران قرائت کرد: منم که میرسدم نو به نو ز خویش غمی/ ز دست خویش نیاسودهام به عمر، دمی/ گیاه آبزیام، بی بهار میرویم/ مگر همان گذرد گاه از سرم بلمی...
گفتنی است سومین دوره شبهای شعر انقلاب با تجلیل از سیمیندخت وحیدی و حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی در سالن سوره حوزه هنری به کار خود پایان داد.