موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت محمدقائم خانی بر رمان زایو

پرده‌برداری از ویروس قدیمی ناشناخته، در تهاجم آمریکای اسلامی به اسلام آمریکایی

28 بهمن 1395 14:22 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.56 با 9 رای
پرده‌برداری از ویروس قدیمی ناشناخته، در تهاجم آمریکای اسلامی به اسلام آمریکایی

شهرستان ادب: محمدقائم خانی در یادداشت اخیر خود، نگاهی داشته است به رمان «زایو» نوشتۀ مصطفی رضایی؛ این رمان در ژانر علمی - تخیلی نوشته شده است و از کتابهای پرفروش سال 95 بوده است. این یادداشت را در ادامه با هم می خوانیم:

ژانر علمی- تخیلی در ادبیات داستانی ما مهجور است و نویسندگان علاقه‌ای به حضور در آن ندارند. این مسئله می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد که حتماً یکی از آن‌ها بیگانه بودن جامعۀ ما با علم، به‌مثابه مهم‌ترین منبع معرفتی دنیای جدید، است. اما رسیدن به این دلایل نیاز به پژوهشی مفصل دارد که امیدواریم گروه‌های ادبیات پژوهشگاه‌های متعدد کشور به این مسئلۀ مهم توجه نمایند.

با این همه، یکی از کتاب‌های پرسروصدای ادبیات داستانی ما در سال 1395، رمانی است در ژانر علمی – تخیلی. «زایو» نوشتۀ مصطفی رضایی، توسط انتشارات «کتابستان» در سال 95 به بازار عرضه شد و نگاه‌های بسیاری را به خود جلب کرد. گروه‌های بسیاری بر این رمان متمرکز شدند و پیرامون آن صحبت کردند. این پدیده در کشور ما سابقۀ کمی دارد؛ یعنی توجه به یک رمان، توسط بخش‌های اصلی بسیاری از رسانه‌های کشور. حتی صداوسیما هم وارد گود شده و چند برنامه دربارۀ «زایو» ساخته است. تعجب زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم این رمان، اولین کتاب چاپ شدۀ نویسندۀ جوان 26 ساله است که در رشته‌ای هنری هم تحصیل نکرده است. اما مهم‌تر از توجه رسانه‌ها، فروش بالای کتاب است. کتابی که چاپ‌های ابتدایی را گذرانده و هنوز هم مخاطبان بالقوۀ زیادی دارد. اما با وجود این همه موفقیت، متأسفانه مورد توجه جامعۀ ادبی کشور قرار نگرفته و نگاه منتقدان را به خود جلب نکرده است. نگاه‌هایی به کتاب از خلال جریان‌های داخلی و دسته‌بندی‌های درونی ادبیات که در درجۀ دوم به محصول کار نویسنده توجه می‌کنند. اما واقعیت جامعه با رویگردانی آن‌ها کم‌اهمیت نمی‌شود و سؤال «چرا زایو می‌فروشد؟» را پاسخ‌های صنفی و سیاسی ارضا نمی‌کند. این یادداشت سعی می‌کند نکاتی راجع به این کتاب پرفروش مطرح کند، تا شاید شروعی باشد بر جستجو پیرامون علل موفقیت چنین رمانی.

مسلماً دلیل اول موفقیت «زایو»، خالی بودن عرصه است. مگر در ایران چند رمان علمی – تخیلی نوشته می‌شود که «زایو» مجبور به رقابت با آن‌ها باشد. زایو پا به عرصه‌ای گذاشته که کسی در آن‌جا حضور ندارد و همین مسئله باعث شده این رمان به چشم بیاید. در نبود نویسندگان جدی در ژانر علمی – تخیلی، انتشار یک کتاب شسته‌رفته می‌تواند نگاه‌ها را به خود جلب کند و مخاطب و رسانه‌ها را هم‌زمان درگیر اثر متفاوت خویش گرداند. در عین حال مصطفی رضایی این کار را خوب هم انجام داده تا اقبال اولیه به کتاب، تداوم داشته باشد و به یأس مخاطب نینجامد. او به‌خوبی بر آینده تمرکز کرده و مخاطب را به نقطه‌ای مخصوص خود فراخوانده است. آینده‌ای که او تصویر کرده، در ادبیات حاضر نبوده است و همین خاص بودن، باعث جذابیتش شده است. او امروز و مناسبات امروز را در سال 1420 شمسی روایت نکرده، ‌بلکه سعی کرده خود را از شرایط امروز و تنگناهای آن بکند و نحوه‌ای بودن ما در آینده را به امروز بکشاند. به همین دلیل دچار تکرار مکررات نشده و حرف تازه‌ای برای ایران زده است. او این جسارت را داشته که از همرنگ جماعت بودن فاصله بگیرد و ایده و تفکر خود را به وضوح مطرح کند. چنین جسارتی در میان نویسندگان ما کمیاب است، ولی بودنش در قلم جناب آقای رضایی، یکی از عوامل اصلی موفقیت او شده است. او از طرح یک موضع متفاوت با موضوع متفاوت در جریان ادبی کشور نترسیده و ریسک مواجهه با مخاطب بدون پشتوانۀ جریانات ادبی را پذیرفته است. موفقیت امروزش هم نتیجۀ همان جسارت و ریسک‌پذیری بالای اوست که همراه با خلاقیت وی، تصویر تازه‌ای در ادبیات کشور ساخته است. جسارت بدون خلاقیت، رمان را به ورطۀ شعار می‌کشاند و جذابیت دنبال کردن متن را از آن می‌گیرد؛ اما «زایو» سعی کرده است همان‌قدر که جسورانه نوشته شده، آیندۀ 1420 را خلاقانه بسازد. چینش متفاوت بسیاری از عناصر دنیا با آنچه امروزه مشاهده می‌شود، جدای از جسارت نیاز به خلاقیت هم دارد تا مخاطب را پس نزده و تلقی سیاسی در او ایجاد نکند.  

اما زایو با وجود داشتن چنین نقاط قوتی، ضعف‌های متعددی هم دارد که در روگردان شدن منتقدین از آن بی‌تأثیر نبوده است. مهم‌ترین اشکال وارد بر این رمان، پیرنگ ضعیف آن است. داستان کلاسیک زایو، نیاز به پیرنگی دارد تا بتواند تصویر آینده را خوب و دقیق به زمان حاضر بکشاند. اصولاً رمان علمی – تخیلی نیاز به پیرنگ قوی دارد؛ چون مخاطب با مناسبات آینده آشنا نیست و مناسبات آدم‌ها گنگ است. نویسندۀ این ژانر باید در ترکیب عِلّی حوادث دقت به خرج بدهد تا بتواند آینده را باورپذیر و ملموس کند. متأسفانه رمان زایو از این نظر بسیار ضعیف است. حوادث تا آخر رمان، در حد «اتفاق» باقی می‌مانند و بر اساس «نظم»ی واحد جلو نمی‌روند. نمی‌توان دربارۀ وقوع حوادث، حتی بر اساس پیش‌فرض‌های خود رمان، چون و چرا کرد. حوادث حالت انباشتی ندارند و رمان، هر چند فصل یک بار، دوباره از نو شروع می‌شود. اتفاقات به هم گره نمی‌خورند و شخصیت‌ها درون شبکۀ حوادث دست به تصمیم‌گیری نمی‌زنند. به همین دلیل رمان با حجم نسبتاً بالای 300 صفحه، موفق به شخصیت‌پردازی نمی‌شوند و عمل انسان‌ها در موقعیت، معنی پیدا نمی‌کند. انسان‌ها فرقی با ربات‌هایی که در داستان حاضرند، ندارند و چیزی از درون، بر رفتار بیرونی‌شان تأثیر نمی‌گذارد. تنها اسم دارند و تعلقاتی به کشورها. انگیزۀ اعمال انسان‌ها معلوم نیست و پیش‌بینی‌ناپذیر بودن تصمیمات افراد در حوادث گوناگون، به واسطۀ بی‌منطق بودنشان در داستان ایجاد می‌شود. شخصیت‌ها چیزی را که به فرد خودشان ارتباط پیدا کند، دنبال نمی‌کنند؛ بلکه صرفاً مهره‌های سازمان‌هایی بزرگ هستند. افراد رمان بدون انگیزه کار می‌کنند؛ نیروهای محیطی بدون ساختار اجتماعی بر هر طرف وارد می‌شوند و تقابلات فرهنگی بدون سنت‌های ریشه‌دار اتفاق می‌افتد. کاملاً واضح است که نویسنده وقایع را به گونه‌ای چیده که به هدف پیشین خود دست پیدا کند و تمهیدی برای ممزوج شدن عناصر داستان با هم نکرده است. به همین دلیل، مخاطب حرفه‌ای توان ادامۀ رمان را از دست می‌دهد؛ چرا که حتی زیبایی‌های کار هم به خاطر گنگی حاکم بر فضای داستان (که ناشی از پیرنگ ضعیف آن است) به چشم نمی‌آید.

اما برویم سراغ مضمون رمان؛ زایو کدام «آینده» را به تصویر کشیده است؟ به کدام دنیا دعوت می‌کند؟ آرمان‌شهر او کجاست؟ به عقیدۀ بنده، زایو ما را به «اتوپیای آمریکا زیر ظاهری از الفاظ اسلامی» دعوت می‌کند. بنیان جهان درون زایو، بر ساینس استوار است. عقیده و باور مردم دنیای آن توسط ساینس تعیین می‌شود. نیروهای اصلی حاکم بر کشورها، تکنورات‌های ساینس‌باور هستند و البته ساینس هم چیزی جز کار نظری برای پیشبرد مقاصد تکنولوژیک نیست. پس عبارت دقیق‌تر این است که بگوییم بنیاد دنیای زایو بر تکنولوژی است. همه‌چیز از تکنولوژی شروع می‌شود و به آن ختم می‌گردد. تکنولوژی حلّال همۀ مشکلات است و امید انسان برای ماندن و نمردن. البته مردم دنیای زایو مسلمان شده‌اند و بدون نام خدا دست به تکنولوژی نمی‌برند. وه که چه کودکانه است تطهیر تکنولوژی با اسامی قدسی اسلامی! این جهان بسیار به چشم ما آشناست؛ جهانی که آمریکا سعی می‌کند کل ساکنان کرۀ زمین را با قدرت به سمت آن ببرد. جهانی مبتنی بر تکنولوژی و پاک شده از هر امر غیرمادی. جهان آمریکا و اقمار او چون ژاپن و هند و آرژانتین و غیره. جهانی که آلمان و فرانسه و ایتالیا و حتی شاید بشود ادعا کرد انگلستان هم حاضر نیستند سیطرۀ آ ن را بر کرۀ زمین بپذیردند. چه شده که اتوپیای جمهوری اسلامی در زایو، با اتوپیای آمریکا منطبق شده است؟ سؤال بزرگ پیش روی ما، چرایی انتخاب دنیایی صددرصد آمریکایی برای آینده است. زایو قصد کرده ما را به کجا ببرد؟ به دنیای آمریکایی شده و البته با روکشی از اسامی قدسی؟ البته اسلام‌مالی‌کردن اتوپیای آمریکا، تنها خصیصۀ آیندۀ مصور در رمان زایو نیست، غیرواقعی بودن هم از ویژگی‌های آن است. دنیای زایو هیچ نسبتی با «واقعیت» امروز ایران ندارد. زایو صرفاً خیالات بافته شده به هم است، به اسم ایران. اگر کسی در کشور باور کند که «زایو»، ایدۀ جسورانۀ مدیریت جمهوری اسلامی بر جهان است، تنها جوابی که می‌شود به او داد، این ضرب‌المثل معروف است که «شتر در خواب بیند پنبه‌دانه». سیستمی که در اولیات خود مانده است، به فکر ادارۀ دنیا افتاده. جز در خواب و خیال، زدن چنین حرفی موجه نمی‌نماید.

از نظر نگارنده، مهم‌ترین بخش رمان «زایو» و کلید فهم اسرار آن، به صفحۀ 5 کتاب برمی‌گردد؛ جایی که نویسنده رمان را به استاد خویش تقدیم می‌کند. ساختار رمان زایو، دقیقاً مبتنی بر دیدگاه‌های همان استاد و کلاس‌های متعدد دربارۀ ادبیات و نقد ادبی است. نگاهی که نه فقط در ایشان، که در افراد دیگری هم در موسسات و نهادهای گوناگون کشور حاضر است. نگاهی مکانیکی به علوم انسانی و هنر، که با تحلیل‌های سادۀ مفاهیم، تکلیف همۀ عالم از جمله ادبیات را مشخص می‌کند. نگاهی که با آموزش مکانیکی عناصر داستان و نقد ادبی، شاگردان را از نظر ادبی دوزیست بار می‌آورد. یک بخش که مرتبط با ادبیات است، کاملاً مکانیکی، غیرانسانی، به دور از ماهیت خلاقۀ ادبیات، جدا از مضمون و محتوای داستان و نگاه نویسنده، کاملاً ساختنی، به دور از حضور فهم و نگاه کلی بر اثر است. بخش دوم زندگی نویسنده، مربوط می‌شود به عقاید او، باورهایش و موضع‌گیری‌هایش در برابر دین و انقلاب، که معمولاً میان سطور حامل معنای واقعی داستان، به صورت شعاری و مجزا در اثر دیده می‌شود. این نگاه، نویسندگان زیادی تربیت کرده که دو در برای رسیدن به اثر دارد؛ یک در برای ساخت داستان، که کاملاً مکانیکی، مادی‌گرایانه و به دور از فهم درونی دنیای علوم انسانی است، و در دیگر از زاویۀ ایدئولوژی که با کلمات و مفاهیم دهان‌پرکن و به‌ظاهر اندیشه‌ای ولی در واقع به دور از معنا، سدی در برابر هرگونه نقد و تحلیلی ایجاد می‌کند و هر نویسنده‌ای را در نسبت با مواضع او می‌سنجد. اگر آثار مکانیکی و مادی در دنیای ادبیات خلاقه، بدترین آثار ادبی دنیا باشند، که هستند، یقیناً آثاری این‌گونه که با روکش دین تزیین شده باشند، بدترین آثار ادبی ممکن‌اند که بیش از هر اثر دیگری، از دین دورند و چیزی جز ترویج ظاهرگرایی ندارند. ویروس ناشناخته‌ای که ادبیات متعهد کشور را از درون نابود و از هرگونه ارزشی تهی کرده است، اما دهانش هیچ‌گاه از شعار خالی نیست و خود را سردمدار ادبیات دینی و انقلابی می‌داند. ادبیاتی که در صدد بازتولید آمریکای اسلامی درون جمهوری اسلامی است و مروج حذف هرگونه امر انسانی از دنیای ادبیات است، البته ذیل شعارهای دینی. شاید آوینی درست فکر می‌کرد که آخرین مقاتلۀ ما با اسلام آمریکایی خواهد بود، که دیرپاتر از خود آمریکاست. ولی یقیناً مهم‌ترین مقابلۀ ما با آن گروه نخواهد بود. چنان مقابله‌ای دربرابر مقابله با آمریکای اسلامی، که بسی سرسخت‌تر از اسلام آمریکایی است، چیزی در حد بازی مقدماتی در برابر بازی فینال است.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • پرده‌برداری از ویروس قدیمی ناشناخته، در تهاجم آمریکای اسلامی به اسلام آمریکایی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: