موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم پرستو علی‌عسگر‌نجاد

یادداشتی بر کتاب «بخارهای رنگی» نوشته سیدمیثم موسویان

17 تیر 1396 15:40 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
یادداشتی بر کتاب «بخارهای رنگی» نوشته سیدمیثم موسویان

شهرستان ادب: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل‌دهندۀ اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام ائمۀ هدی (ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه‌خوردگان تاریخ تلخ و شرم‌آور محرومیت‌ها باشد.» (امام خمینی ره)

نویسنده از آن‌‌گاه که اولین اثرش را می‌آفریند، باری بر دوش خود احساس می‌کند؛ رسالتی که او را به نوشتن وامی‌دارد. این رسالت، در یک بازۀ نامحدود، می‌تواند از دنیوی‌ترین چشمداشت‌ها تا بالابلندترین مقاصد معنوی را شامل شود. شاید یکی از آن بالابلندها، همین سطر بالا باشد که رسالتی مقدس را برای هنر تعریف می‌کند. و باز شاید در وهلۀ اول، بر دوش گرفتن این رسالت سنگین، سخت نماید؛ آن‌هم در زمانه‌ای که اقبال با هنر پست‌مدرن و ای بسا پساپست‌مدرن است! اما اگر هنرمندی و به بیان دقیق‌تر نویسنده‌ای موفق شود موسی‌وار به دل این نیل بزند، قومی را با قلم مطهرش به سلامت به سر منزل مقصود خواهد رسانید.

این مقدمه لازم بود نوشته شود تا بتوانیم از «بخارهای رنگی» حرف بزنیم، از مجموعه‌داستان تازۀ یک نویسندۀ دهه‌شصتی که این خطر را پذیرفته و در پیشانی کتابش نوشته «مجموعه‌داستان مذهبی» و پیه از دست دادن مخاطبان شبه‌روشنفکرش را به تن مالیده؛ چرا که بی‌تعارف باید گفت و نوشت که این رده‌بندی، عده‌ای از خوانندگان- ای بسا حرفه‌ای و کتابخوان-گریزان از مذهب را خواهد تاراند و نویسنده باید نگاهی بلندتر از همان مقاصد دنیوی مذکور داشته باشد تا تن به خلق چنین اثری بدهد.

«بخارهای رنگی»، کتابی است مشتمل بر 17 داستان کوتاه که همه در یک نشانی مشترک‌اند؛ همگی بر مبنای واقعه‌ای مذهبی- تاریخی نوشته شده‌اند. تفاوت در این‌جاست که گاه، تاریخ، خود به تفصیل واقعه را ذکر کرده و سید میثم موسویان قلم توانایش را به‌کار گرفته و مشغول «بازنویسی»‌اش شده و گاه تنها رگه‌ای داستانی در دل واقعه‌ای پنهان بوده و نویسنده با چشم نافذش، آن را دیده و به مدد خیال، «بازآفرینی‌»اش کرده، مانند آن‌چه در داستان «پرواز» رخ داده؛ روایت عده‌ای رقاصه در دربار امیری مست که به قصد جادو و دزدی به رقص درآمده‌اند و حضور مبارک حضرت صادق (ع)، بساطشان را برمی‌چیند. این اتفاق ظریف که موسویان آن را از لابلای روایات و مستندات بیرون کشیده، آن‌قدر به زیبایی بازآفرینی شده که مخاطب از خاطر می‌برد با یک بازنویسی از واقعه‌ای تاریخی روبروست.

زمان داستان‌ها سیال است، گاه به عصر حاضر نزدیک می‌شویم، مانند داستان «روی نگین» که از موفق‌ترین داستان‌های این مجموعه است و حکایت امروز آن انگشتری عزیز است که مولا (ع) در رکوع به مسکینی بخشید و گاه، به خانۀ آن شیخی می‌رویم که گوسالۀ مشهور قوم موسی را صدا بخشید و بنی‌اسرائیل را به ضلالت رساند. در همۀ این روایت‌ها با این بازۀ زمانی گسترده، نویسنده یک اصل را رعایت کرده: «ساده نوشته است و صمیمی». همین امر موجب شده مجموعۀ او به یکی از بهترین‌ها در میان اندک‌آثار مشابه تبدیل شود؛ بالاخص برای مخاطبی که تمایل چندانی به خواندن کتب تاریخی ندارد و ترجیح می‌دهد گذشته را در قالب داستان بخواند.

داستان‌های این مجموعه که به همت انتشارات شهرستان ادب در بهار سال جاری به چاپ رسیده است، هر یک در چند صفحه خلاصه می‌شوند و این برگ برندۀ دیگری برای این کتاب است در روزگاری که مردم برای کتاب خواندن فرصت ندارند! می‌توان این کتاب را در مترو یا اتوبوس به دست گرفت و در مجالی کوتاه، با یکی از داستان‌هایش همراه شد. فضای روشن و مقدسی که در داستان‌ها وجود دارد، مخاطب را به آرامی در خود می‌گیرد و او، پس از به‌پایان بردن هر داستان، حال خوشی دارد که احتمالاً علتش درست برایش روشن نیست و با کمی تأمل درخواهد یافت شاید این اثر همان رسالت مقدس نویسنده است که آسمان نتوانست بر دوش بگیرد و قرعه‌اش به نام آدمی افتاد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یادداشتی بر کتاب «بخارهای رنگی» نوشته سیدمیثم موسویان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.