موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به یاد شهید حججی و استاد صاحب‌کار

گزارش جشن سلام ماه ویژه متولدین مردادماه

02 شهریور 1396 11:43 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
گزارش جشن سلام ماه ویژه متولدین مردادماه

شهرستان ادب: جشن «سلام ماه» در دوره جدید، روز سه‌شنبه سی و یکم مرداد، با حضور اهالی ادبیات در موسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب» برگزار شد.، دومین نشست خود را برگزار کرد. شاعران و نویسندگان مردادی، از خاطرات کودکی و جوانی خود گفتند و در پایان کیک تولد خود را بریدند.

مجری این جشن، هادی خورشاهیان، شاعر و نویسنده، در ابتدای «سلام ماه»، شهادت محسن حججی را گرامی داشت و به اتحادی اشاره کرد که در فضای مجازی و واقعی کشورمان، با شهادت این رزمنده مدافع حرم ایجاد شده است.

نخستین متولد مرداد، انسیه موسویان، شاعر بود که مرداد 1355 زاده شده است. او خاطراتی از آموزش به کودکان در کانون پرورش فکری تعریف کرد. هم‌چنین یادی از استاد ذبیح‌الله صاحب‌کار کرد که به گفته او برای شاعران جوان، جایگاه پدری داشت. سپس غزلی با مطلع «یک خط به روی پیشانی، خطی کنار ابرویم / در هرم داغ تابستان، برفی نشسته بر مویم» خواند.

رضا اسماعیلی، شاعر انقلاب متولد 1339، نیز خاطراتی از مشفق کاشانی، شاعر برجسته که در 1393 درگذشت، تعریف کرد که نشان از بزرگ‌منشی و سخاوت این چهره ماندگار ادبیات فارسی داشت: «پنج سال پیش در جلسات شورای شعر ارشاد به استاد مشفق کاشانی سر می‌زدم. 25 سال پیش، ایشان کتابی چاپ کرده بود با نام تذکره «خلوت انس» اما جلد دومش را مدتها بود منتشر نکرده بود. از من خواست تا جلد دومش را که هشتاد درصدش نیز آماده شده بود تمام کنم، کتاب را بازخوانی نهایی کردم و آن را نزد حاج آقا دعایی در موسسه اطلاعات بردم تا چاپ کنند. ایشان به شرطی که استاد موسوی گرمارودی مقدمه‌ای بر کتاب بنویسند و ناشر جلد اول نیز رضایت کتبی بدهد، هم جلد اول و هم دوم را منتشر خواهد کرد.»

به گفته اسماعیلی، «در نهایت نیز این شرطها برآورده شد و کتاب به بازار آمد. استاد مشفق از من خواست تا بروم و چک حق‌التالیف ایشان را بگیرم. چک را به خانه‌شان بردم، استاد پرسید این چیست؟ گفتم متعلق به شماست. هر چه به ایشان اصرار کردم نپذیرفت. حتی پیشنهاد دادم که حداقل نصف مبلغ را بپذیرد که استاد عصبانی شد و خلاصه کل مبلغ را به من بخشید. ایشان خبر داشت که من مشکلی برای تهیه جهیزیه دخترم داشتم. این ویژگی‌های انسانی برای نسل جوان درس‌آموز است.» اسماعیلی سپس غزلی با موضوع انتظار خواند.

سورنا جوکار، شاعر جوانی بود که از شهید حججی یاد کرد و با الهام از شهادت او، نکته‌ای را به شاعران گوشزد کرد: «امسال روزهای تولدم مصادف شد با اتفاق تلخی که برای شهید حججی افتاد با آن نگاه نافذی که داشت. ما همیشه شهدا را با دلسوزی یاد می‌کردیم اما او به یادمان آورد که کارشان حماسه است و این غرور و حماسه را باید در شعر آیینی و دفاع مقدس ما بازتاب بدهیم.» او سپس شعری با مطلع «بشکن تمام شاخه‌ها را ریشه می‌ماند/سرسبز بودن‌ها در این اندیشه می‌ماند» خواند.

در ادامه جشن سلام ماه، نوبت به سارا عرفانی متولد شش مرداد 1361 رسید. این داستان‌نویس از دوران کودکی و نوجوانی خود گفت که انشاهای خوبی نمی‌نوشت. نیز توضیح داد که سر کلاس درس در دبیرستان مشغول نوشتن ایده یک رمان بود. عرفانی در پایان بخشی از کتاب داستان «پنجشنبه فیروزه‌ای» را خواند.

حمید درویشی، شاعر متولد مرداد 1359، که شاعر و ترانه‌سراست خاطراتی از مشقت‌های دوران خدمت سربازی تعریف کرد و یک رباعی با همین موضوع خواند: «از جمع چه سخت که منفک باشی/با جثه شیر و قلب کودک باشی/در وسعت تنهایی و دلتنگی خویش/سرباز غروب‌های برجک باشی.»

مهدی کفاش، متولد مرداد 1357، داستان‌نویس در گرگان به دنیا آمده است و در مشهد بزرگ شده است از اهمیت دیدن از نزدیک فجایع جنگ یمن گفت: «پارسال آرزو کردم که به صحنه جنگ داعش بروم، یک سال پیگیر بودم ولی نتیجه‌ای نگرفتم. یک جایی در این کره خاکی، در یمن، کودکانی هستند که آب و غذا ندارند و ما هر سال این‌جا جشن تولد می‌گیریم.» به گفته نویسنده رمان «وقت معلوم» «ما فقط عکس‌هایی از اتفاقات یمن می‌بینیم که تنها بخش محدودی از آن ماجراست. من به عنوان داستان‌نویس دوست دارم آن وقایع را از نزدیک ببینم چون تخیل، جواب‌گوی آن حقیقت تلخ نیست. امیدوارم کسانی بتوانند به ما نویسندگان کمک کنند تا جنگ با تکفیری‌ها را از نزدیک ببینیم.»

مجری برنامه، هادی خورشاهیان، بار دیگر از شهیدانی چون حججی یاد کرد که با شهادت خود در هر مکانی، به ما یادآور می‌شوند که بابت چه آرمان‌هایی شهید شده‌اند.

مرجان حصیرچی، داستان‌نویس نیز از خاطرات استادان خود گفت و از مرحوم فیروز زنونی جلالی، نویسنده‌ای که امسال از میان ما رفت، یادی کرد.

جواد محقق، شاعر برجسته و پژوهشگر ادبیات، از دیگر نویسندگانی است که در مرداد سال 1333 در همدان زاده شده است. محقق نیز از سلوک شخصی استاد صاحب‌کار گفت و خاطراتی از این شاعر خراسانی روایت کرد: «ایشان دوازده سال پس از مرگِ همسرشان در سنین بالا، هم چنان وقتی به یاد او می‌افتادند متأثر می‌شدند و می‌گریستند. تا مدتهای مدیدی هر هفته به قبر همسرشان سر می‌زدند.» استاد محقق در ادامه از درسی گفت که این ماجرا به او داده است: «من از این‌جا معنای واقعی عشق را فهمیدم و متوجه شدم که عشق از قضا خاص دوره جوانی انسان نیست، اتفاقا عشق آن است که در سال‌های پیری هم بتواند دوام بیاورد و رابطه عاطفی بین زن و شوهر را حفظ کند.»

محمدسرور رجایی، نویسنده افغانستانی، متولد 27 مرداد 1347، نیز دیگر مهمان «سلام ماه» بود که روز تولدش مصادف با «روز استقلال افغانستان» است. او با اشاره به همین تقارن توضیح داد: «سال‌هاست که مسئولان کشور من به دروغ می‌گویند که استقلال افغانستان را جشن می‌گیرند اما کدام استقلال؟ افغانستان هیچ‌وقت در تاریخ مستعمره کشوری نبوده است. به همین خاطر، من هیچ علاقه‌ای به روز تولدم ندارم. دخترم هانیه هم در روز 28 مرداد تولد شده است. خودم هم تولدم را یادم رفته بود اما از طریق پیامک‌های بانک یادم آمد که آن روز تولدم بوده است.»

رجایی که در شعر کودک نامی آشناست، خاطره‌ای از نخستین پولی که از شعر درآورده است روایت کرد: «سال 1381، یک روز خانمم گفت: پول داری؟ چون شب مهمان داریم. گفتم: نه، تا شب خدا کریم است. آن موقع دست‌فروشی می‌کردم و در میدان فردوسی کیف می‌فروختم. از ساعت ده که بساطم را پهن کردم تا ساعت 14 یک کیف فروختم و 200 تومان سود کردم. بعدش داشتم جدول حل می‌کردم که یکی از دوستانم آمد پیشم. مدتی نشست بعد گفت در فرهنگسرای سبلان جلسه شعرخوانی است، نمی‌خواهی بروی؟ من هم که حوصله‌ام از بیکاری سررفته بود گفتم باشد، برویم. بساطم را جمع کردم و در مغازه یکی از رفقایم گذاشتم. رفتیم فرهنگسرا. دوستم شهباز ایرج داشت بیرون می‌شد. مرا دید، گفت خوب شد آمدی، بیا شعر بخوان. تا آن روز هیچ تصوری از این‌که شعر بخوانی و پول بهت بدهند نداشتم. شعر را خواندم و خیلی هم تشویق شدم. در همین بین، چراغ‌ها را خاموش کرده بودند تا چیزی را پخش کنند، کسی زد به سر شانه‌ام، گفت بیا بیرون کارت دارم. اول ترسیدم که نکند شعرم به کسی برخورده است. خلاصه معلوم شد که می‌خواهند به من پول بدهند. بیست هزار تومان دادند. خیلی از مشکلات من با اولین پولی که از شعر درآوردم حل شد.» پایان «سلام ماه» مرداد 1396 نیز شعر کودکانه‌ای بود که رجایی خواند که در ابیات ابتدایی آن چنین بود: «مانند آفتاب است، این دختر هزاره/چشمش شبیه بادام، دستش پر از ستاره/زرمینه دختران را، تا قندهار برده/دیدم لبان سرخش، شاید انار خورده»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گزارش جشن سلام ماه ویژه متولدین مردادماه
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.