موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پروندۀ شعر عاشقانه: مقاله‌ای از علی داودی

عشق در شعرهای دوران جنگ (دفاع مقدس)

10 شهریور 1396 00:59 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2.18 با 74 رای
عشق در شعرهای دوران جنگ (دفاع مقدس)

شهرستان ادب: در تازه ترین مطلب از پرونده شعر عاشقانه و همزمان با هفته دفاع مقدس، مقاله ای می خوانیم پیرامون عشق در اشعار دفاع مقدس، به قلم علی داودی، شاعر مجموعه شعرهای ”گاهی حواست نیست” و ”دیگر”:

در اشعار هشت سال جنگ ـ1359 تا 1367ـ جابه‌جا کلمۀ عشق و ترکیبات آن حضور دارند و مدام به عاشقان و عشق و ملحقات آن اشاره می‌شود و یا همیشه معشوقی طرف گفتگو است. در شعر جنگ هر چند با گسترۀ وسیعی از موضوعات و مناسبت‌ها روبه‌روییم اما عشق، نکته‌ای است که در همۀ آثار، تسرّی دارد و در هر نوعی می‌توان رد پایی از عشق جست. حضور عشق به‌قدری قدرتمند است که حتی اندوه، غم و فراق شهدا نيز، رنگ و بوي تغزلي به خود مي‌گيرد و فضايی نرم و غنايي ایجاد می‌کند:

زمانه در كف ما ساغر غم تو نهاد

كنون چو لاله، غم و داغ، توأمان داريم    (گرمارودی)

عاشقانه دیدن، محدود به خط مقدم و میدان جنگ نمیشود. شاعر حتی در گفتگو با مردم پشت جبهه، حماسه دلاوری را با تغزل میآمیزد:

میان معرکه، لبخند می‌زنید به عشق

حماسه چون به غزل ختم می‌شود، زیباست (سهیل محمودی)

تنوع چشم‌گیر و قابل تأمل عشق در شعر جنگ، در چند محور عمده، قابل دستهبندی است.

1. شعرهایی که مستقیماً از کلمۀ عشق و یا مشتقات آن استفاده شده؛

نوع ابتدایی آن مکالمه و مغازلۀ صریح و بیواسطه با خود عشق است:

دل روشنی دارم ای عشق

...

صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو

بگو پشت پرواز مرغان عاشق

               چه رازی است؟  (عبدالملکیان)

این نگاه استعاری که بیتأثیر از سهراب سپهری نیست، نوعی تازه و خاص در شعر جنگ است. شاعر، عشق را به یاری می‌طلبد و با توسل و کنایه در «پرواز مرغان عاشق» تصویری از جنگ و شهادت میدهد.

و یا:

ای عشق! ای تبلور آن آرزوی سبز!

برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن

ای تیغ سرخ زخم! کجا میروی چنین

محض رضای عشق، مرا انتخاب کن

(هراتی)

سلمان با مخاطب قرار دادن عشق، شرح آرزوی کامروایی شهادت با تیغ سرخ زخم را میسراید.

سیدحسن حسینی به بهانۀ يادكرد عشق و عاشقان در هر بیت از شهیدان میگوید:

بیا عاشقی را رعایت کنیم

ز یاران عاشق، حکایت کنیم

از آن‌ها که پیمانۀ «لا» زدند

دل عاشقی را به دریا زدند

ببین خانقاه شهیدان عشق

صف عارفان غزل‌خوان عشق

چه جانانه چرخ جنون میزنند

دف عشق با دست خون میزنند

به رقصی که بی‌پا و سر میکنند

چنین نغمۀ عشق سر میکنند:

بزن زخم، این مرهم عاشق است

که بی‌زخم مردن غم عاشق است...   

شکل دیگر، توصیف فضایی که در آن همه چیز، رنگ عشق به خود میگیرد:

پیک بهار میرسد از بوستان عشق

سر می‌زند ز دشت و دمن، ارغوان عشق

گسترده است سفرۀ ایثار جان مگر

از این دیار می‌گذرد کاروان عشق...  (سیمیندخت وحیدی)

کلام از هر کجا که باشد دوباره با صراحت نخ ردیف، به موضوع واحد فراخوانده میشود و بوستان و ارغوان و کاروان و... جهان حول عشق میگردد.

2. تلفیق عشق با موضوعات حماسی و مذهبی و فضاسازی و تصویرسازی عاشقانه.

عاشقانهسرایی، صرفاً تکرار صریح لفظ عشق نیست بلکه علاوه بر واژگان، نوع و لحن گفتار و تصاویر میتواند رسانای مفهوم عشق باشد. چه بسیار در شعرهایی با بنمایههای اسطوره‌ای و حماسی و دینی که تصاویر و فضاسازی تداعیگر عشق داشته باشد:

آن سوی دیوار ماندن، دیری است هنگامه برپاست

با شوق زیبای رفتن از عاشقان، جبهه غوغاست (راکعی)

 

3. انعکاس مفهوم عشق در آثاری که به ظاهر عاشقانه نیستند.

همچنین در برخی شعرها با اینکه ذکری از عشق به میان نیست اما محتوای آثار، حاکی از همان رابطۀ انسانی و نمود یگانگی و هماهنگی است.

باز صحرا را چراغان کردهاند

لالهها یاد شهیدان کردهاند

ابرهای روشن دریا به دوش

دشت را آئینه‌باران کردهاند

(زهره نارنجی)

چرا شعر دفاع مقدّس از دید صور خیال و احساسات، گرایش به رمانتیسم دارد؟ در طول جنگ، مسألۀ دفاع از کشور، اعزام نیروهای مردمی و بازگشت پیکر شهدا با عواطف شعرا گره خورده و باعث پیدایش نوعی بیان احساسات در سروده‌ها شده است که شاعر، صحنه جنگ را محمل رمانتیکی از گل و بلبل میسازد. در این سروده‌ها دعوت به پایداری، مقاومت، شهادت، تحقیر دشمن، تشویق رزمندگان و سروده‌های غمانگیز برای شهدا همراه با بیانی غنایی ارائه میشود:

اما حضور معشوق نیز بهانهای برای عاشقانهسرایی است. در شعر جنگ، موضوعات فراوانی در جایگاه معشوق قرار می‌گیرند. از این جملهاند: ایمان، بزرگان دین، رهبرانقلاب، میهن، شهر، خانه و خانواده و... که از منظر ملی، سیاسی، عرفانی، و... به آن‌ها پرداخته شده است:

وطن، کشور و مردم

 شاعر نسبت به مام وطن، احساسی فراتر از حد قطعهای خاک دارد. وطن پرستیدنی است و عشق آن با مرگ هم زائل نخواهد شد:

به خون گر كشي خاك من، دشمن من

بجوشد گل اندر گل، از گلشن من

كجا مي‏تواني، ز قلبم ربايي

تو عشق ميان من و ميهن من؟!   (کاشانی)

لذا دربارۀ وطن توصیفاتی به‌کار می‌برد که در خور یک معشوق است:

بوي گندم، بوي باران ميدهي

بوي عطر تازۀ نان ميدهي

بوي دريا بوي ساحل، بوي موج

بوي ابر و باد و باران ميدهي

بوي گلگون‌جامگان سربدار

بوي مردي، بوي ايمان ميدهي... (مرداني)

در کنار ستایش عاشقانه از بعد حماسی نیز غفلت نمیورزد:

ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم

وطن من!

ای تواناترین مظلوم

تو را دوست میدارم!

...

بگذار گریه کنم

نه برای تو

که عشق و عقل در تو آشتی کردهاند

...

دوست دارم تو را

آنونه که عشق را      (هراتی)

به تبع عشق به میهن، در تجلیل از مردم نیز، مقاومت را با عشق پیوند میزند:

دلم شكسته‌تر از شيشه‌هاي شهر شماست

شكسته باد كسي كاين چنين‌مان مي‌خواست

ميان معركه، لبخند مي‌زنيد به عشق

حماسه چون به غزل ختم مي‌شود، زيباست  (محمودي)

هنگامی که همین شهر و مردمش مورد تهاجم و ویرانی قرار میگیرند، تأسفی عاشقانه دارد:

ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه

هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه

بشكسته سبوهامان، خون است به دلهامان

فرياد و فغان دارد، درديكش ميخانه

افتاده سري سويي، گلگون‌شده گيسويي

ديگر نبود دستي، تا موي كند شانه   (بيگي حبيب‌آبادي)

 امام:

اشعار تقدیمی به حضرت امام‌خمینی، جداگانه قابل پرداختن است. اما بعدی از شخصیت که از نگاه عاشقانه توصیف شده است:

ای روح سبز باران، لبیک یا خمینی

ای شوکت بهاران، لبیک یا خمینی

دریا، چه عاشقانه می¬خواند این ترانه

با قطرههای باران، لبیک یا خمینی   (اسرافیلی)

شاعر جان‌بهکف و گوش‌بهفرمان رهبر، در ميدان ایستاده اما با نگاه عاشقانهای او را میستاید كه مظهر عشق است. همين‌طور:

عشق، تعریف مبهمی از اوست

یا نه، لفظ است عشق و او معناست   (راکعی)

امام‌زمان (عج)

فرهنگ مهدویت یکی از دو رکن اصلی مذهب شیعه در دفاع مقدس، بروزی تام دارد:

صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي اي موعود

پر از داغ شقايقهاست آوازم براي تو    (ميرشكاك)

موعود، جان عاشقان است که عاشقان در هوای او مرگ را پذیرا شده‍‌اند و شهادت نوعی سوختن در فراق است. و شقایق چه زیبا، نمایندگی عشق و شهادت را یکجا به عهده گرفته است.

4. دین اسلام و عبادت، مخصوصاً نماز

از عوامل غیرمادی جنگ، یکی تجاوز به حوزۀ اعتقادات و مذهب است. در این مرتبه عاشق، عابد است.

گل بود و سرود بود و آهنگ دعا

دل بود و خروش بود و دلدار و رضا

در دست، تفنگ بود و باروت و فشنگ

رؤیای شهید بود و پرواز و خدا     (امامی)

5. شهادت

شهادت اوج وصال و نقطۀ دیدار یار است. از میان مضامین فراوان، شهادت گستردهترین رابطه را با عشق دارد.

يك بغل گل بود و در دامان آغوشم نريخت

يك قدح مي‌ بود و در پيمانۀ هوشم نريخت

مجمري نور و حرارت آن حريق ارغوان

در فضاي سينۀ تاريك و مِه‌پوشم نريخت

قامت بالا‌بلندي چون شهادت، ‌اي دريغ

آبشاري بود و در مرداب‌ِ آغوشم نريخت     (فرید)

این نوعروس پر کرشمه را معیار عاشقی میداند:

چون به نام عشق ما دفتر زدند

از شهادت، مهر خونش بر زدند

بوی خون میآید از این عشق پاک

عطر عاشوراست اینجا عطر خاک   (اسرافیلی)

و غایت، رفتن و رسیدن است. منتها گام اول، عشق است:

بزن دست طلب بر دامن عشق

بزن گام طلب در گلشن عشق

دگر راهی نمانده تا شهادت

بزن پا بر رکاب توسن عشق   (محمودی)

و شاعر، عرصۀ شهادت را بزم شادی و سرور میداند که رقصی چنان میانۀ میدان کند:

من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصيدهام

من بي‌سر و بي‌دست و پا در خواب خون رقصيدهام

اي عاقلان در عاشقي، ديوانه مي‌بايد شدن

من با بلوغ عقل در اوج جنون رقصيدهام    (مرداني)

6. شهید

شهيد که زندۀ هميشه و قلب تاريخ است، پرچم‌دار قلۀ عرفان است که در تمام فرهنگ‌ها هم‌پایۀ قدیسین میآید. در این شعرها گاه به تجليل و گاهي به حسرت از شهدا یاد شده:

با داغ هزار ساله خندید شهید

از باغ خزان چو لاله کوچید شهید

هرچند در این میانه جان داد ولی

جان دگری به عشق بخشید شهید  (هراتی)

یا

در این گلشن، سحاب صبح عشق‌اند

سرآغاز کتاب سرخ عشق‌اند

غروبی در طلوع سرخ‌شان نیست

شهیدان آفتاب سرخ عشق‌اند   (محمودی)

شرح و وصف عاشقانۀ روي گلگون شهید پاکباز، كه عشق مجسم است، وجه برجستۀ اين آثار است:

كس تماشا نكند منظره زيباتر از اين

خاطري را نبود خاطره زيباتر از اين

زير شمشير شهادت سحر آن‌سان رفتي

كه نرفتند از اين دايره زيباتر از اين   (اخلاقی)

7. رزمنده

به اشکال جانباز، بسیج، مفقود و اسیر! تمامی این حالات در شعر جنگۀ نمود کامل دارند:

اسرا و مفقودين که موضوع چشم‌انتظاري و شوق ديدن هستند:

میان کوچه بیداران، هنوز در گذر توفان

به یاد چشم تو می‌سوزد، چراغ این شب یلدایی

تو نیستی و دلت اینجا است، کنار آینه و قرآن

برادران همه برگشتند، چرا به خانه نمی‌آیی؟   (قزوه)

به نظر شاعر، مردان خطر خط مقدم به وصل رسيدگان‌اند:

چه مردان سبزي از آتش گذشتند

چه مردان سبزي در آتش، نفس تازه كردند

...

چه مردان سبزي به دريا رسيدند     (عبدالملکیان)

تأکید این سرسبزی چنان است که گویا رزمندگان نه در میدان کشتار و بلا که در عالم رؤیایی هستند و همه چیز تعبیری عاشقانه یافته است:

سر‌خوش از ساغرِ اشراق، بلا‌نوشان‌اند

نكته‌آموز لب ناطقه، خاموشان‌اند

ح‍ُسن را آينه در آينه‌اند از همه روي

تنگ با جلوة او دست در آغوشان‌اند    (شاهرخي)

اين سرخوشان همان رزمندگان‌اند که شوری فراعقلی آنان را گرفته است:

گاه پيدا و گاه پنهان‌اند

بازي آفتاب و باران‌اند

سرخوشاني كه در سماعي سرخ

پاي‌كوبان و دست افشانند    (قيصر)

چرا که فضای سنگر، آکنده از شور است و عندليب عشق آن‌جا ميخواند:

عندلیب عشق از ویران، سنگر گذشت

بال بر هم زد ز شوق از سنگر آخر گذشت

ذره شد در پرتو خورشید جان‌افروز عشق

در سماع سرخ سربازان حق از سر گذشت     (کاشانی)

فضای جبهه، آکنده از شور و هنگامه است:

آن سوی دیوار ماندن، دیری‌ است هنگامه برپاست

با شوق زیبای رفتن از عاشقان، جبهه غوغاست    (راکعی)

تصویر رزمندهای که در اين معرکه، دچار جراحت و يا قطع عضو شود در حقيقت تصویر عاشقی ذوق‌زده است:

در حریم عش‌قبازی دست و پا گم کردهام

عاشقم خود را به بوی آشنا گم کردهام   (فرید)

8. میدان جنگ جبهه

ميدان، محل آزمون عشق است و عاشق به اشتیاق ایستاده و رجز میخواند:

لب‌تشنهام از سپیده آبم بدهید

جامی ز زلال آفتابم بدهید

من پرسش سوزان حسینم، یاران

با حنجرة عشق جوابم بدهید   (حسن حسینی)

با لاله شهید عشق را این سخن است

کای لاله تو را طراوت از خون من است

سر دادن و جان به دیگران بخشیدن

این شیوۀ عاشقان گلگون‌کفن است  (محمدعلی مردانی)

9. عشق به خود عشق

عشق که تقلا و تلاش برای جلب رضایت معشوق است به هر شکلی زیبا و پسندیده می‌نمایاند؛ چه وصل باشد چه هجران! جهان برای عاشق به منزلۀ آستان یاران است. جنگ و صلح، جلوهای از اوست و مهم در کوی او بودن است و برای او بودن:

ما با شتاب

از جان خویش

از کوی دوست

از خون عشق گذشتیم    (صفارزاده)

عاشق به هواي دوست آمده است. جنگ هم بهانۀ دیدار یار است. لذا همه‌چيز دستاويز از او گفتن ميشود. شهيد و جانباز، کشتگان اويند و ميدان شهادت، بزم اوست.

به‌راستی ریشه‌های این پیوند را در چه چیزی باید جستجو کرد؟ به نظر، بیش از همه موضوع و رویکرد نسلی در برهه‌ای از زمان است که چنین جایگاهی به عشق داده و تجلی ناگزیر آن را در شعر شاهدیم.

هرچند شاید حضور مفهوم عشق در شعر در حدود همین تنوع بوده اما دلیل اینهمه احضار و توجه همگانی به جهان از نگاهی عاشقانه قابل تأمل است. اتفاقی که در شعرهای بعد از جنگ دیگر به آن شکل تکرار نشد و اگر تشابهی هم هست صرفاً تقلید کلیشه‌هاست نه بیشتر.

در دورۀ جنگ، عاشقانهسرایی به اشکال گونهگون دیده میشود؛ از نوع مادی و انسانی تا درجۀ اعلای عرفانی و روحانی و طبیعتاً سنتّی! در شعر جنگ، حتی عشق مادی نیز در هالهای از حیا پوشیده شده و به‌طور مستقیم عنوان نمیشود.

آن ذهنیت غنایی که با انقلاب ادبی نو، پایهگذاری شده و نافی ارزشهای عشق سنتی در محو و فنا شدن بود، «برخورد یک‌سونگرانۀ سنتی را از ریشه، فاسد یا ناقص میدانست که در انقلاب و به‌ویژه دفاع مقدس تغییر پیدا کرد و بار دیگر رویکرد، همانی شد که مولوی یا شیخ روزبهان و شیخ اشراق و دیگر شیوخ میگفتند. گریز از تنسرایی، شاید گرایشی آرمانی بود به تعالی. و این لازمۀ کشوری است که در آن باید تن و جان را سپر حفاظت از دین و فرهنگ و میهن قرار میداد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • عشق در شعرهای دوران جنگ (دفاع مقدس)
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.