موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
دو شعر فاطمی از حاج علی انسانی

ای آفتاب خانه‌ی حیدر! مکن غروب

19 فروردین 1392 09:20 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 6 رای
ای آفتاب خانه‌ی حیدر! مکن غروب

1-

گل بر من و جوانی من گریه می‌کند 
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند 

از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست 
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند 

از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست 
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند 

گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند 
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند 

در هر قدم نشینم و خیزم میان راه 
پیری بر این جوانی من گریه می‌کند 

گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها 
بر قامت کمانی من گریه می‌کند 

این آبشار نیست که ریزد که چشم کوه 
بر چهره‌ خزانی من گریه می‌کند 

فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام 
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند

 

2-

یک گل نصیبم از دو لب غنچه‌فام کن
یا پاسخ سلام بگو یا سلام کن


ای حسن مطلع غزل زندگانی‌ام
شعر مرا «تمام» به حسن ختام کن


ای آفتاب خانه‌ی حیدر! مکن غروب
این سایه را تو بر سر من مستدام کن


پیوسته نبض من به دو پلک تو بسته است
بر من، تمام من! نگهی را تمام کن


تا آیدم صدای خدای علی به گوش،
یک بار با صدای گرفته صدام کن


از سرو قدشکسته نخواهد کسی قیام
ای قامتت قیامت من! کم قیام کن


 درهای خلد بر رخ من باز می‌کنی
از مهر همره دو لبت یک کلام کن


با یک نگاه عاطفه، عمر دوباره باش
ای مهر پرفروغ! طلوعی به شام کن


این کعبه بازویش حجرالأسود علی‌ست
زینب! بیا و با حجرم استلام کن


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • ای آفتاب خانه‌ی حیدر! مکن غروب
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.