موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از سعیده عقیلی

«شاهِ بی‎شین»

28 مرداد 1393 15:05 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 6 رای
«شاهِ بی‎شین»

شهرستان ادب: دردناکترین ماجرای زندگی شاید آن جایی باشد که ناباورانه سرمان را از زیر برف بیرون بیاوریم و آدمهایی را ببینیم که دلشان برایمان میسوزد. ترحم، بیرحمانهترین احساسیست که میتوان به یک آدم داشت و حس ِ انکار ناپذیر حقارت را به او هدیه داد. حسی که مثل خون در رگ هایش جاری میشود. حسی که میرود تا همه ی وجودش را بگیرد و نابودش کند. حقارت، حسی است که نمیشود از آن فرار کرد، نمیشود پنهانش کرد، نمیشود فراموشش کرد و شاید تنهاترین راه ممکن روبه رو شدن با آن باشد و درد کشیدن. رو به رو شدن با حسی که در تمام لحظه لحظههای زندگی جا میگیرد و آنچه به آدم میدهد ترس است و تردید.

"شاه بی شین" داستان زندگی مردی ست که همه ی عمر به خیال پرواز، دل به آسمان دنیا میسپرد و آرام آرام سقوط میکند و در دریای حقارت غرق میشود و آنچه برایش میماند زخمیست به وسعت همان آسمان بر روحش  و حسرتی به عمق همان دریا بر دلش. "شاه بی شین" روایت یک "آه" است از زندگی شاهی که در آخرین لحظات عمرش در همه ی خاطراتش جاری شد و آهسته نابودش کرد.

داستان وقتی شروع میشود که همه چیز دارد تمام میشود. تمام میشود و نمیشود. اولش فکر میکنیم همه چیز تمام میشود. توی بیمارستان، زیر تیغ جراحی، با یک دنیا درد و زخم و .... فکر میکنیم تمام میشود و همه دردها فراموش میشوند. تمام نمیشود ولی. همه چیز با یک "آه" شروع میشود. خاطرات روزهای دور، آدمهای رفته، سالهای تلخ...از یک گوشه شروع میشود و بزرگ و بزرگ تر میشود. آنقدر بزرگ میشود تا تمام زندگی را پر کند و سرریز شود و تمام. و چه میماند؟ داستان مردی که زندگی اش با یک "آه" پر و خالی شد. داستان زندگی ِ مردی که با یک آه تمام شد.

"آه پدر تاجدار کجایی؟..."

"شاه بی شین" داستانی است از زندگی محمدرضا پهلوی از کودکی تا مرگ به قلم محمدکاظم مزینانی که از نگاه دوم شخص روایت میشود و گویی وجدان محمدرضا پهلوی ست که در آخرین لحظات عمرش به خاطر تمام اشتباهات و ناتوانی‎هایش سرزنشش میکند. و حسی که در آخر برای ما میماند نه خشم است نه نفرت. آنچه میماند دلسوزی برای موجود ضعیفی است که همه ی عمر به خیال پرواز، سقوط میکرده ...

بخشی از متن کتاب:

تو را به سردخانه میبرند و در میان کشویی فلزی میگذارند. در سکوتی سرد و تاریک، آغشته به بوی خنک کافور و مواد ضدعفونی، با همسایههایی در طبقات بالا و پایین. جسم تو هنوز گرم است و بخیههای رو شکمت، چون خطوط کج و معوج خطی باستانی به نظر میآیند، خطوطی رازآمیز و نمادین که گویی دست روزگار، بر کالبد آخرین پادشاه ایران زمین به رشته ی تحریر در آورده...نقطه سر خط!


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «شاهِ بی‎شین»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.