موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از سیدحسین موسوی‎نیا

خاطره و داستان، دو جهان متفاوت و مرتبط

28 دی 1394 23:04 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 2 با 1 رای
خاطره و داستان، دو جهان متفاوت و مرتبط

شهرستان ادب: یادداشتی می‎خوانید از داستان‎نویس جوان آقای سیدحسین موسوی‎نیا دربارۀ اختلاف و اشتراک دو ژانر خاطره و داستان.

خاطره و داستان، دو جهان متفاوت و مرتبط

خاطره نویسی یک رسم مرسوم در جهان است که سیاستمداران، هنرمندان و حتی ورزشکاران و به صورت کلی مشاهیر بعد از کنار رفتن از دوران اوج  و فعالیت حرفه­ای خود، آنچه بر آنها در زندگی حرفه­ای­شان گذشته را تقریر می­نمایند. در ایران هم پس از پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی شاهد نوشته شدن حجمی از خاطرات بودیم که بعد از پیدا کردن متولی دولتی این روند به یک جریان فرهنگی تبدیل شد. البته شاید همین سرعت پیشروی و البته نبود طرح حساب شده برای جمع آوری و نگارش خاطره ها، منجر به لطمه دیدن این جریان و همین طور سلب اعتماد و اطمینان مخاطبین این فضا شد. قصد این یاددشت نفی ظرفیت های یک قالب به سود قالب دیگر نیست و قصد نادیده گرفتن آثار ارزشمند و مؤثر تولید شده در این حوزه (خاطره نگاری) نیز همراه این یادداشت وجود نیست، بلکه هدف، مشخص شدن وضعیت نسبی و رابطه­ی خاطره و داستان در پیکره­ی ادبیات داستانی است. این که هر کدام چه طور و به چه میزان و در چه مرحله­ای از تولید اثر ادبی بر ادبیات داستانی اثر گذارند.

اگر بخواهیم نظام و فرایندی کلی در مقایسه  موازی مولفه های زمان، محتوا و غنای اثر هنری ارائه دهیم به صورت مختصر این گونه می شود که، اندکی پس از یک رویداد و حادثه - مانند جنگ تحمیلی – شروع واکنش و خلق آثار ایجابی را شاهد هستیم. در گام بعد با گذشت یک دوره زمانی –به صورت تقریبی می تواند از ده سال تا پانزده سال باشد – دوره توصیف آنچه گذشت را خواهیم داشت و پس از این دوره نیز با گذشت دوره ای دیگر شرایط برای تحلیل آنچه گذشت فراهم می شود. و این روند مراحل واکنش تا تحلیل را شامل می شود. اما با بررسی وضعیت ادبیات انقلاب و جنگ در ایران به نظر می رسد با یک ریتم کند و مایوس کننده به سمت ادبیات تحلیلی پیش می رویم. بسیاری از آثاری که این حوزه تولید می شود به سختی از مرحله ی واکنش به توصیف عبور کرده اند و نیز اندک آثاری هستند که توانسته اند وارد مرحله ی تحلیل و عمق شوند.

از جمله دوره های سرنوشت سازی که در تاریخ معاصر ما وجود دارد و به اسباب مختلف ضرورت پرداخت به رویدادهای
آن دوره ها بارز است و وجود پتانسیل های عظیم بالقوه برای خلق و آفرینش های هنری برای هنرمند و منتقد، مدیر و سیاستگذاران پوشیده نیست انقلاب اسلامی و در ذیل آن جنگ تحمیلی است که سالانه در سازمان های مرتبط و غیر مرتبط در حجم انبوهی با هزینه های گزاف، تولیدات مکتوب را در قالب های مختلف تولید و عرضه می کنند و البته در مورد نتیجه و مطلوب بودن یا نبودن آن نیز گرچه رشد، محسوس بوده و همت، قابل ستایش است ولی به نظر می رسد کمی عمق و وسعت نگاه و سمت و سوی حرکت، نهایتاً – با هزار شاید  و اما -  با این روند کند و پروسه­ی طولانی، شرایط نامطمئنی را برای خلق آثاری در خور و تمام قد از آن دوران فراهم نماید.

با وقوف به ظرفیت ها و کارکرد های هر قالب و چارچوب، باید عنوان نمود که ماندگارترین و تأثیرگذارترین قالب ادبی برای آیینه نمایی انقلاب و جنگ، رمان است. با اینکه تلاش های مجدانه­ای در این زمینه از سوی نویسدگان صورت پذیرفته اما عوامل مختلفی دست به دست هم داده تا تلاش ها نیز در حد ظرفیت و توان موجود نباشد. بررسی عدم توفیق مطلوب رمان جنگ در ایران و عدم تولید آثار متعدد شاخص و فاخر در این حوزه، خود بحثی دیگر است که در این یادداشت، مقصود نیست.

رسیدن به تعریف جامع و مانع بین خاطره، خودنوشت، تاریخ نگاری و داستان به دلیل هم پوشانی های موجود بین بعضی از این قالب ها و نیز اشتباهاتی که گاهی از سوی برخی از ارگان ها و سازمان های ذیربط در ضریب دادن به تولیدات این حوزه صورت می گیرد، به نظر ضروری می نماید.

سهم کم کتاب و ادبیات تحلیلی در رسانه های ارتباط جمعی با اختصاص یافتن همان فرصت های گاه و بی گاه به معرفی کتب خاطره و تاریخ شفاهی باعث مغفول ماندن رمان به عنوان آینه ای برای جامعه و قالب هنریِ کالبد شکاف جامعه در این عرصه شده است و نزد مخاطبین عام و گروه هایی که منابع دریافت شناخت و آگاهی شان محدود به رسانه های ارتباط جمعی است رمان خوانی صرفا یک سرگرمی یا مربوط به گروه هایی خاص از جامعه مثل زنان خانه دار شده است.

از طرف دیگر اقتصاد هنری در حوزه معیشت هنرمند به عنوان یک مانع بزرگ، منجر به سهل­گیری و یا عدم سخت گیری به خود برای توجه همه جانبه به خلق اثر هنری از سوی نویسنده شده که البته بی انصافی است اگر چنین مشکلی را نبینیم و نخواهیم ببینیم. شرایط معیشت نویسنده او را به سمت تولید اثری سوق می دهد که در زمانی کوتاه تر، با انرژی کمتر و درآمد بیشتری همراه باشد. یعنی خاطره و البته نه رمان. اگرچه نوشتن رمان یک ماراتون روحی و جسمی است که با همه­ی سختی های نگارش یک رمان، در شرایط فعلی فرهنگ و هنر کشورمان و در مقابل استرس های مجوز گرفتن یا نگرفتن و زمان های طولانی این مرحله، قابل تحمل تر می نماید.

این یادداشت نه به دنبال این معنا که قالب خاطره بی اهمیت تر از رمان است بلکه به این مفهوم می خواهد بپردازد که هر قالبی، ظرفیتی دارد و کارکردی، پس برای ورود به جهان تأثیر گذاری اندیشه ای و باز اندیشی ، مفاهیم و مضامین به چیزی فراتر از تاریخ نیاز داریم و آن انتقال فرهنگ و اندیشه­ی دوران است که در قالب رمان قابل انتقال به هم عصران و نسل های دیگر است.

بسیاری از داستان ها و رمان های شاخص داخلی و خارجی برگرفته از خاطرات هستند. مثلا در نمونه های داخلی می توان به داستان های کوتاه احمد محمود به ویژه رمان «همسایه ها»ی او، همین طور داستان های اولیه ی جمال زاده مثل «دوستی خاله خرسه» و نیز رمان «کلیدر» دولت آبادی که بر اساس خاطرات خود نویسنده نوشته شده اشاره نمود.

زمانه، زمانه­ی روایت است. یک روایت لایه دار  و عمیق و چند بعدی که ذهن و عاطفه و جهان بینی مخاطب را به چالش بکشد و این کار قطعا در میان قالب های ادبی، بیش از هر کدام از داستان و رمان بر می آید(کاری که سینمای هالیوود به خوبی آن را دریافته است و در سطحی ترین لایه ی خود، قشری از مخاطب را درگیر غریزه و در لایه های عمیق تر گروهی دیگر را در گیر احساس و عاطفه و در اعلا درجه ی تأثیر گذاری خود با استفاده از کهن الگوها و اسطوره­ها مسائل ملی و تاریخ ملل را مورد هجوم قرار می دهد) و طبیعی است که اگر توقع چنین ظرفیتی را بر قالب خاطره بار کنیم، تاب نخواهد آورد و هم از خاطره و عدول کرده ایم و هم امکانی به نام رمان را از دست داده ایم.

نکته بسیار مهمی که در مورد خاطره  و خاطره نگاری و  به صورت کلی دلایل و ضروت های انتخاب قالب هنری برای پرداخت به موضوعات و مفاهیم و مضامین وجود دارد این است که، رخدادی که از بستر تاریخی خود عبور می کند و جدای از زمان و این فضا و محیط خود عرضه می شود، به این دلیل که زمان و مکان که از اسباب رویداد بوده همراه عرضه ی آن نیست، پس طبیعتاً پیام موجود در ماوقع به صورت کامل منتقل نمی شود. مثلا آنچه ما از تشنگی و مظلومیت و شهادت رزمندگان در کانال کمیل شنیده ایم به هیچ وجه گویای آنچه در کانال کمیل بر آنها گذشته نیست. در کنار این مورد، شما اضافه کنید ضرورت عدم بهره گیری از تخیل و پایبندی به واقعیت و تاریخ در خاطره نگاری. پس انتقال عظمت حادثه ای که در گذشته رخ داده به ابزاری نیرومند تر نیاز دارد- اگر هدف انتقال کامل تر واقعه باشد – و اگر نه که می توان صرفاً از تاریخ نگاری برای ثبت و ضبط آن واقعه استفاده نمود.

و نکته آخر که برای بسیاری از کسانی که با خاطره و داستان برخورد غیر جدی دارند و هم پوشانی این قالب ها در بعضی عناصر آنها را به خلط کارکردها و شیوه و جایگاه به کارگیری از این قالب ها می اندازد این است که شباهت این چهارچوب های ادبی در مصالح است و نه شیوه و تنوع و کیفیت به کارگیری. که در ذیل با برشمردن وجوه تمایز خاطره و داستان این مورد نیز روشن خواهد شد.

اصلی ترین تفاوت های خاطره و داستان:

1)     داستان مخاطب را در مسیر دریافت پیام و مفهوم، هم دچار درگیری حسی و عاطفی می­کند و هم او را به تفکر و اندیشه وا می دارد که این باعث مانایی مضمون و پیام می شود.

2)     خاطره متکی به زمان، مکان و واقعیت است. داستان نیز از این عناصر بهره می برد ولی تفاوت در این است که عناصر مختلف در داستان بر پایه­ی تخیل به خدمت گرفته می شود و حجم تخیل بر واقعیت غلبه دارد. اما خاطره در ذهن ساخته نمی شود و راوی گزینشی در روایت حوادث یک موقعیت ندارد.

3)     یکی از عمده ترین تفاوت های خاطره و داستان، زاویه دید است. در خاطره غالباً اول شخص و من راوی به کار گرفته  می شود و در داستان با توجه به شرایط و هدف مورد نظر می توان از نظرگاه های متنوعی بهره برد.

4)     راوی قالب خاطره در ماجرا و اتفاق، دخل و تصرف ندارد و حتی اگر جزئی از آن ماجرا باشد باز هم صرفاً بازگو کننده است. اما راوی داستان اگر راوی فعال یعنی شخصیت داستانی باشد، تأثیر  و تأثر دارد و مسبب این تأثیر و تأثر عدم اتمام واقعه در زمان گذشته است که در خاطره این اتفاق می افتد.

5)     خاطره یک حادثه­ی اصلی (شخصیت اصلی) دارد که قبل و بعد این شخصیت مهم نیست بلکه اتفاق جاری و موجود دارای اهمیت است و یک پیام اخلاقی یا احساسی همراه دارد که در شفاف ترین حالت ممکن بیان می­کند. اما در داستان، روایت زندگی است با همه­ی پیچیدگی ها، گمراه شدن ها و البته هدف و مضمونی که به شکل پنهان و غیر مستقیم بیان می شود.

6)     در خاطره تأثیر گذاری، محدود به شروع و پایان عمر حادثه­ی در حال روایت است و این تأثیرگذاری به صورت دفعی صورت می گیرد اما در داستان تأثیر گذاری به صورت تدریجی و از طرق مختلف مثل ماجرا، فضا، شخصیت ها و دیگر ابزار و لوازم نویسندگی فراهم می شود.

7)     در خاطره عناصر روایی داستانی برای عبور از واقعه به خدمت گرفته می شوند نه پرورش آن. یعنی فضا داریم ولی فضاسازی نه، شخصیت داریم ولی شخصیت پردازی نه. اما در داستان همه اجزاء در رابطه­ای بافتی، همدیگر را برای رسیدن به یک انسجام حسی و اندیشه ای حمایت می کنند.

8)     در داستان با انتخاب، گلچین و چینش حوادث(بر اساس طرح و پیرنگ) روبرو هستیم اما در خاطره به این دلیل که موجودیتش حادثه محور است همه چیز در بیان حادثه مورد نظر و رسیدن به این حادثه از نزدیک ترین جای ممکن محقق می شود و از آنجا که هدف اصلی همین مورد است پس مسیر روایت مشخص و نیز رابطه اجزا و علل و عوامل رخداد ها اهمیت جدی ندارد. زیرا وجه حماسی رویداد و مسائل خارق العاده برای انتقال یک حس، نیاز به حضور و وجود طرح و پیرنگ را منتفی می کند.

9)     در داستان طرح ماجرا با نویسنده است اما در خاطره، خاطره نگار، کاتب سیر وقایع از منظر خود یا یکی از شاهدان آن حادثه است.

10)  پیچیدگی، تعلیق و ابهام از لوازم داستان است که در خاطره لزومی به استفاده از آنها نیست.

11)  در خاطره، حوادث، خواننده را به چرایی و علت حوادث مشغول نمی کند بلکه در انتظار اتفاق بعدی خواهد بود ولی در داستان، تحلیل و چرایی رخداد مطرح است.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • خاطره و داستان، دو جهان متفاوت و مرتبط
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.