سراینده مجموعه «عاشقانههای پسر نوح» که در اردوی نهایی دوره چهارم شعر جوان انقلاب، آفتابگردانها، برای جوانان شاعر سخن میگفت، پس از خوشامدگویی به مهمانان مؤسسه شهرستان ادب تصریح کرد: «این دوره پایان یافت اما این آغاز مسیری است که اگر انشاءالله زنده باشیم عمری این مسیر را خواهیم رفت و خواهیم نوشت.» مودب که موضوع سخنرانی خود را «صدق و نوآوری در شعر» انتخاب کرده بود با اشاره به اهمیت ادبیات در کشور ایران گفت: «ادبیات و مخصوصاً شعر ستون خیمه فرهنگ و هنر ماست. این حرف را به دلیل اینکه خودم شاعرم نمیگویم اما واقعیت این است که شعر در فرهنگ ایران اسلامی ما جایگاه ویژهای دارد و باقی هنرها از آن ارتزاق میکنند. پرسشهایی که در ادبیات طرح میشوند ثروتی است برای همه هنرها.»
این شاعر سپس تأکید کرد: «ما اگر شعر و ادبیات را که هسته فرهنگ ماست از دست بدهیم دیگر نخواهیم توانست خطوط دیگر را به این راحتی احیا کنیم. دیروز جایی خواندم که در روسیه آقای بوریس یلتسین عاشق غرب بود اما در نهایت همین روحیه روسیه را تضعیف کرد. همان زمان یکی از استادان گفته بود که شما به این شرایط نگاه نکنید، روسیه ادبیاتی غنی دارد و همین باعث خواهد شد تا روزی روسیه با قدرت به صحنه برگردد، و میبینیم که همین هم شد.»
خالق مجموعه شعر «مردههای حرفهای» سپس با اشاره به دوره «آفتابگردانها» که سالانه در موسسه تحت مدیریت او برگزار میشود توضیح داد: «این دورهها فرصتی است برای ما که خودمان را از نو مشق کنیم و متوجه اهمیت ادبیات و نسبت خودمان با ادبیات شویم.» او به تبیین معنای ادبیات از نگاه خویش پرداخت و افزود: «ادبیات را برخی میگویند هنر خوب دروغ گفتن است، برعکس، به گمان من ادبیات و شعر، هنر و توان و جرأت راست گفتن است، هنر رستن از دوبینی و شرک است. جرأت را به این دلیل میگویم که باید با خودمان رو به رو و درگیر شویم، دیگران که ترسناک نیستند، من اگر حرفی را به خودم بزنم میتوانم به عالم هم آن حرف را بزنم.» مودب افزود: «"هر چیزی همه چیز است"، این جملهای است که من بسیار دوست دارم. دین ما دینی نیست که سیاستش، نظامیگری و اقتصادش با هم متفاوت باشد. اگر ادبیات فتوتنامههای ما را ببینید به خوبی عالم ذهنی یک صنف را از جهان بیان میکند. فتوتنامه حمالان را ببینید که چطور ذهنیت آنها را بیان میکند، طوری که تصور میکنید آنها عارف و شاعر و عالم و مبارزند. همان روحی را که در فتوتنامه وعاظ میبینید در فتوتنامه حمالان هم می بینید. قریب به این مضمون در ابتدای این فتوتنامه آمده است که بدان که حمالی در حقیقت حمالی بار مسئولیت الهی است که کوه نتوانست کشید و ما برداشتیم. و میگوید که در مسیر هر باری که ببرید از سنخ همان بار است. این شیوه تربیتیشان بوده است.»
علامه بسیار است اما ادب نیست
این شاعر به شرایط کنونی دوران امروز و فرصتها و تهدیدهای آن نیز اشاره کرد و اظهار داشت: «یکی از فرصتهای جهان جدید وفور متنهای در دسترس است، الان علامه زیاد شده است، هر سوالی داشته باشید علامه گوگل! به شما پاسخ میدهد. اما ادب غایب است. بزرگان ما به استاد و پیر تأکید کردهاند. دانش فقط خواندن نیست، دانشی که در محضر استاد میآموزید متفاوت است، چون استاد نمادی است از امام، از ولی. هر کس در این صنف نوعی ولایت دارد.» مودب افزود: «چرا ما منتظر ولایت هستیم؟ چون باید به حدی از ولایت برسیم که بتوانیم با او نسبتی داشته باشیم و بتوانیم ببینیمش. اعدادی هم که به طور نمادین ذکر میشود قصهای چنین دارد. همین قصه ظهور در متون ما هست، در گذشته ما شبیهش را داریم، مثلاً در قصه جالوت و طالوت. وقتی به آب میرسند میگویند از آن نخورید، و فقط 313 نفر این حرف را گوش میدهند. این حکایت همان درگیری است که عرض کردم، چطور میشود که این تعداد موفق می شوند با خود درگیر شوند و بر خویشتن فائق آیند.»
سراینده «الفهای غلط» در ادامه به مفهوم پرسش و اهمیت آن پرداخت و تصریح کرد: «به هر حال یاد گرفتنِ چگونه گفتن مهم است و بخشی از همین دورههای ادبی هم متمرکز بر همین پرسش است، لیکن دعوای ما بر سر چه گفتن است. و خودِ گفتن، یا قول. چرا من با شما حرف می زنم؟ با چه حجتی؟ قصد من البته در این بحث بیشتر طرح پرسش است و درگیر کردن ذهن شما با این سوالات، نه اینکه بخواهم خودم پاسخی به این مسائل بدهم. سوالاتی از قبیل اینکه شعر از کجا میآید؟ شعر چیست؟ من چرا به مرحله گفتن رسیدم؟» مودب همچنین گفت: «ما هم نیاز داریم که به قرآن رجوع کنیم، و بیش از هر چیزی قرآن بخوانیم. همه خسته از درگیری و وسواسهای درون و جهان پیرامون خویش هستیم. و بر سر این خسته به قول حافظ باید فاتحهای بخوانیم. ما زخمی از درگیریهای خویش هستیم.» او افزود: «این گفتن آیا فرایندی آگاهانه است؟ زبان آیا وصل کردن چیزی به چیزی است؟ مثل برداشتن شیء است؟ کلمات از کجا میآیند؟ گاهی در پاسخ یک شوخی ما متلکی شیرین به سرعت میگوییم. این تجلی چه چیزی است؟ در روایات هست که گفتار شما رفتار شما میشود. و باز نسبتی است میان عمل ما و گفته ما.»
رویاها از کجا میآیند؟
علیمحمد مودب که امسال چهارمین سالی است که اردوهای آموزشی شعر جوان انقلاب را در موسسه تحت مدیریت خود برگزار میکند به اهمیت گفتار و رفتار و نیز اهمیت رویاها پرداخت و توضیح داد: «یکی از رفقای رزمندهام زمانی میگفت که شبهای عملیات پچ پچههای بچهها انواعی داشت: برخی میگفتند دشوار است. برخی میگفتند میتوانیم و برخی میگفتند نمیتوانیم. و همان شد، کسانی که میگفتند میتوانیم توانستند و بقیه نتوانستند.» این شاعر ادامه داد: «در روایات آمده است که در آخرزمان بهرهای از وحی میماند و آن رویاست. اهل رویا، بهرهای از حقیقت دارند. کسانی که زندگی خود را با برخی موازین پیش میبرند در رویا حرفهایی به آنها می زنند، منظورم رویاهای صادقه است که در قرآن هم اهمیت بسیاری دارد. ما باید دقت بیشتری در این حوزه بکنیم، اینکه رویاها از کجا میآیند. ساز و کاری که شاعر باید شاعر طی کند تا به این معنا برسد چیست؟ شیوه زیستش باید چگونه باشد؟ اگر ما قرار است شاعران تمدن اسلامی باشیم باید چگونه زندگی کنیم تا رویاهایمان بویی از وحی داشته باشد؟»
صدق نظری و عملی و مقام مجاهده
موضوع دیگری که مودب در ادامه سخنرانی خود به آن پرداخت مسأله «درگیر شدن با خود» بود. به گفته او، این امر «مستلزم شناخت خود است، این خودشناسی را در روایات هم میبینیم که بر آن تأکید شده است. این خودشناسی صدق میخواهد. اما اینکه صدق چیست، من چگونه صادقانه خودم را بشناسم؟ قرآن، روایات، زندگی ائمه و مومنان و رجال از جمله معیارهایی است که به ما داده شده است. اینها آینههایی است برای اینکه خود را در آنها ببینیم و بشناسیم. باید نگاهی به این مجموعه که در دست داریم بیاندازیم تا خودمان را بشناسیم. توانایی دیدن مستلزم فاصله گرفتن از خود و عادتهای خودمان است. گفت تصوف راه رفتن کوران است. ما هم لازم است گاهی با احتیاط پیش برویم. گاه باید در مسلمات خودمان شک کنیم، البته باید مراقب باشیم که به بیعملی نرسیم. معیار این است که اگر صدق نظری داشته باشیم به صدق عملی میرسیم که همان مجاهده است.»
شعر هنر راست گفتن است
سراینده مجموعه «همینقدر میفهمیدم از جنگ» در بخش پایانی سخنان خود به جوانان شاعر توصیه کرد: «ما برای شاعری وقت گذاشتهایم، بنابراین دقت کنیم که برای چه چیزی وقت میگذاریم. به قول مرحوم آغاسی «من از روی شهیدان شرم دارم/که خلقی را به خود مشغول دارم». باید ببینیم هدفمان چیست. آیا هدف طرح شخص خودمان است، و شعر "من"؟ دیگر وقت کودکی ما گذاشته است و فرصتی برای اشتباه نداریم. این همان فاصله گرفتن از شعر است، نه اینکه شعر را رها کنیم.» به گفته مودب «همین معنی علاوه بر تحول محتوای شعر ما، باعث تحولهای فرمی در شعر ما نیز خواهد شد. در فن شعر ارسطو میبینید که از گونههای مختلف ادبی صحبت کرده است، از کمدی گرفته تا تراژدی. اما امروز عمده شاعران ما فقط در یک گونه خاص که اغلب عاشقانه غمگین است شعر میگویند و تنوعی ندارند.»
این شاعر از جوانان خواست تا گونههای مختلف ادبی را بیازمایند: «هزاران غزل یأسآلود میسرایند اما آیا واقعا غالب آنها که اشعار ناامیدانه میسرایند همیشه غمگینند؟ لحظات شاد ندارند؟ و آیا حماسه در دوران ما نبود؟ یا ما نگاه نکردیم؟ امروز مگر ما به دلیل وجود حماسهها زنده نیستیم؟» او برای مثال از رزمندگان حزبالله و فاطمیون به عنوان نمونههای زنده حماسی زیستن یاد کرد و گفت: «در همین دوره میبینیم که بچههای حزبالله لبنان یا کارگران افغانستانی لشکر فاطمیون، حماسی زندگی میکنند. میجنگند و با مرگ گلاویز میشوند. اینکه حماسی زندگی نمیکنیم به دلیل فقدان خلاقیت و تقلیدهای فرمی است.» مودب در پایان تصریح کرد: «بکوشیم به همه جا سرک بکشیم، شاعر باید از حس و حال خود و رخوت خویش بیرون بیاید. شعر هنر راست گفتن است. ما میتوانیم راه جدیدی بیافرینیم، اگر جرأت راست گفتن و صدق داشته باشیم. بسیار نانوشتهها و ناگفتهها هست که اگر به مقام صدق برسیم نوشته خواهند شد و گفته خواهند شد. حرف آخر اینکه هر کتابی را نباید خواند، برخی کتابها را باید نوشت.»