موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نگاهی به زندگی و آثار ویلیام شکسپیر؛ به مناسبت سوم می، سالروز درگذشت او

بودن یا نبودن؛ مسئله این است

14 اردیبهشت 1395 19:51 | 4 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.31 با 16 رای
بودن یا نبودن؛ مسئله این است

شهرستان ادب: سال‌هاست که در بزرگ‌ترین دانشگاه‌های دنیا، آثار او به زبان‌های مختلف تدریس می‌شود. سال‌هاست که نمایشنامه‌های بی‌نظیرش بارها و بارها در بزرگ‌ترین سالن‌های تئاتر، روی صحنه می‌رود و جملات ناب آثارش، دهان به دهان میان دانشجویان زبان انگلیسی می‌چرخد. تنها نگاهی کوتاه به کارنامۀ ادبی پربار او کافی است تا اثبات کند «سخن‌سرای آوِن» به راستی شایستۀ تمام این تعریف و تمجیدهاست.

ویلیام شکسپیر، زادۀ آوریل ۱۵۶۴ در آونِ استراتفورد انگلستان، محبوب‌ترین چهرۀ ادبیات انگلیسی در جهان، در تمام دوران زندگی‌اش، هرگز پای خود را به کمبریج و آکسفورد نگذاشت. او از همان دوران جوانی، هنگامی که در نمایش‌خانۀ لندن، مشغول ویرایش نمایشنامه‌هایی بود که در نوبت اجرا قرار داشتند، نگارش اولین نمایشنامه‌های خود را آغاز کرد و تا پایان زندگی نیز، دست از دنیای تئاتر، نکشید. گاه در ساحت بازیگر بر صحنه ظاهر می‌شد، گاه کنار دست کارگردان‌های قرن شانزده میلادی می‌نشست و گاه، نمایشنامه‌هایش را با صدای بلند می‌خواند و در خلوت خود، غزل می‌نوشت. «ونوس و آدونیس» و بعدتر، «تاراج لاکریس»، دو منظومۀ عاشقانۀ او، حاصل همین دوران هستند.

نمایشنامه‌های ابتدایی او که همگی در اواخر دهۀ 1560 میلادی نگاشته شده‌اند، چندان در میان اصحاب هنر، ماندگار نشدند؛ گرچه، نمی‌توان زیبایی‌های ادبی و نمایشی آن‌ها را نادیده گرفت. از آن میان، می‌توان به هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رویای شب نیمۀ تابستان، بازرگان ونیزی و ریچارد دوم اشاره کرد. اما آن‌چه شکسپیر امروز بدان شناخته می‌شود، جدای از غزلیات آشنایش، نمایشنامه‌های تراژدیکی است که با وجود گذشت چندین صده از نوشته شدنشان، همچنان تجدید چاپ می‌شوند و هنوز خواندنی و ای بسا دیدنی‌اند. در این نوشتار، معروف‌ترین ‌نمایشنامه‌های شکسپیر را مرور می‌کنیم.

رومئو و ژولیت

به نوعی، اولین نمایش‌نامۀ غم‌انگیز شکسپیر است که حوالی سال 1595 میلادی به نگارش درآمده است. این نمایش‌نامه که در پنج پرده و بیست‌و‌سه صحنه تنظیم شده، داستنای عاشقانه است با پایانی غم‌انگیز. از آن‌جا که شکسپیر در شعر تبحر داشته و با واژگان کهن ادبیات باستان آشنا بوده است- چنان که این کلمات را در اشعارش نیز به کار برده است و اکنون، فهم آن‌ها بدون دسترسی به دایره‌المعارف و فرهنگ لغات، اندکی سخت می‌نماید- بستر اصلی این داستان را از یک شعر روایی قدیمی ایتالیایی اقتباس کرده است، اما با قلم توانمند خود، شاخ و برگ بسیار به آن افزوده است. «رومئو و ژولیت»، چنان که از اسمش پیداست، داستان دلدادگی رومئو، پسر جوان خاندان مونتیگو به ژولیت، دختر سیزده‌سالۀ خاندان کپیولت است؛ دو خانوادۀ اشرافی که از دیرباز با یکدیگر رقابت داشته‌اند و این رقابت در پایان، با مرگ این دو عاشق به پایان می‌رسد و در اقدامی که «نوش‌داروی پس از مرگ سهراب»، تعبیر ایرانی آن است، بزرگان این دو خاندان در کنار پیکر بی‌جان رومئو و ژولیت، دست دوستی یکدیگر را می‌فشارند.

آن‌چه این نمایش‌نامه را متفاوت می‌کند، جملات و فضاسازی‌های کمدی‌واری است که در نظر اول، بدیهی است جایی در این داستان غم‌انگیز نداشته باشند؛ اما شکسپیر با تردستی تمام، در عین حفظ فضای اندوهگین صحنه‌ها، گاه به گاه، لبخند را بر لب تماشاچیانش می‌نشاند و آن‌ها را وامی‌دارد اشک بریزند و لبخند بزنند. علاوه بر این، پرداختن به شخصیت‌های فرعی و شناسنامه‌دادن به آن‌ها، منجر به گستردگی روایت و افزایش جذابیت آن برای مخاطبین شده است. این نمایش‌نامه، بارها و بارها روی صحنه رفته و اثری است که بیشترین فیلم سینمایی از روی آن ساخته شده است.

مکبث

کوتاه‌ترین نمایشنامۀ شکسپیر است که در حدود سال 1599 میلادی نوشته شده است. به طور خلاصه باید گفت مکبث، سیاسی‌ترین نمایشنامۀ شکسپیر است و مجالی برای نمایاندن چهرۀ شوم قدرت. مکبث، سردار جوانی است که در ابتدای اثر، از پادشاه شریف کشورش، نشان لیاقت می‌گیرد، اما با زیاده‌‌خواهی‌ها و جاه‌طلبی‌هایش، سریالی از قتل و خونریزی به راه می‌اندازد که خود، آخرین قربانی آن است. آن‌چه به این اثر جذابیت می‌بخشد، نقش پررنگ و اثرگذار بانو مکبث، همسر مکبث است که با اغواگری‌ها و فزون‌‌خواهی‌های خود، هم مکبث را به جنایت وامی‌دارد و هم خود شریک وی می‌شود. به تصویر کشیدن عذاب وجدان مستمر بانو مکبث که در نهایت منجر به مرگ وی می‌شود، یکی از زیباترین صحنه‌های این نمایشنامه است. علاوه بر این، مکبث با تمی شبیه به قصه‌های پریان، از عناصر جادویی ادبیات انگلستان هم بهره می‌گیرد. حضور مداوم پریان و جادوگران که نقشی کلیدی در پایان این اثر ایفا می‌کنند، از دیگر جنبه‌های جذاب آن است.

 

هملت

معروف‌ترین نمایش‌نامۀ شکسپیر، چه در میان قشر فرهیخته و چه در میان عامۀ مردم، هملت است که در سال 1602 میلادی نوشته شده است. مانند دیگر آثار او، در این نمایش‌نامه نیز، شخصیت اصلی، هملت، شاهزاده‌ای است از خاندان اشرافی. داستان از بازگشت هملت به کشورش، برای حضور در مراسم خاکسپاری پدرش، پادشاه، آغاز می‌شود و هملت در مسیر یافتن علت مرگ مشکوک پدر، به رابطۀ نامشروع مادر و عمویش پی می‌برد. نیز همانند دیگر آثار، در هملت نیز، عشق، خیانت و مرگ، عناصر اصلی روایت را می‌سازنند. این‌بار نیز، همانند «رومئو و ژولیت»، اشتباه و سوءبرداشتی کوچک، منجر به مرگ شخصیت اصلی داستان می‌شود. اوفلیا، معشوقۀ هملت، در پی سلسله‌ای از وقایع، دچار جنون گشته و خود را در رودخانه‌ای غرق می‌کند و دیری نمی‌پاید که هملت و برادر او نیز به وی می‌پیوندند. شاید بتوان هملت را، تراژدیک‌ترین اثر شکسپیر خواند؛ چرا که مخاطب، در تمام طول داستان، پا به پای عشق سوزان هملت به اوفلیا، با خون‌خواهی‌ها و جاه‌طلبی‌های خانوادۀ آن دو مواجه است و در پایان، در جدالی که بر سر قدرت و حسادت رخ می‌دهد، قهرمانان نمایش را از دست می‌دهد.

اتللو

این نمایش‌نامه که در حدود سال 1603 میلادی نگاشته شده، بار دیگر توانایی شکسپیر را در بازنویسی آثار منظوم کهن نشان می‌دهد؛ چرا که اتللو نیز، همانند «رومئو و ژولیت»، ریشه در افسانه‌های ایتالیایی دارد.

اتللو که در ایران به نام «سیاه مغربی» هم شناخته شده است، فرماندۀ ارتش است و با همسر خود، دزدمونا، زندگی خوبی دارد. اتللو، آرام‌آرام، به تحریک یکی از زیردستانش به‌نام کاسیو و با توطئۀ یکی از مخالفین خود به نام یاگو، به همسر خود شک می‌کند و بی‌آن‌که مسئله را با او در میان بگذارد، بی‌رحمانه او را می‌کشد. تراژدی آن‌جا شکل می‌گیرد که اتللو، پس از به قتل رساندن دزدمونا، به بی‌گناهی همسر وفادارش پی می‌برد. این‌جاست که حسرت و پشیمانی، چنان اتللو را در خود احاطه می‌کنند که او، دست به خودکشی می‌زند و به زندگی‌اش پایان می‌دهد.

صحنۀ خفه کردن دزدمونا به دست اتللو، در حالی که دستمال معروف داستان را در دست دارد، یکی از ماندگارترین صحنه‌های تئاتر جهان است. این نمایش‌نامه که می‌توان از آن با عنوان « تراژدی مدیترانه‌ای شکسپیر» یاد کرد، از جنبۀ روان‌شناختی، محل تأمل بسیار دارد و مقاله‌های متعددی پیرامون این موضوع نیز دربارۀ آن نوشته شده‌اند.

شاه لیر

در توصیف اهمیت جایگاه این نمایش‌نامه درمیان دیگر آثار شکسپیر، همین بس به نظر می‌رسد که به گفتۀ برادلی، شکسپیر شناس و ادیب بزرگ انگلیسی، اکتفا کنیم. او دربارۀ این سوگ‌نمایش می‌گوید: «شاه لیر همواره به‌عنوان بزرگ‌ترین اثر شکسپیر شناخته شده است. اثری که در آن مهم‌ترین توانایی‌های درام نویسی شکسپیر شکوفا می‌شود و اگر زمانی ما مجبور شویم تمامی نمایشنامه‌های شکسپیر را دور بریزیم و تنها یکی از آن‌ها را نگاه داریم، اکثریت کسانی که شکسپیر را عمیقاً می‌شناسند و عمیقاً به او ارج می‌گذارند، شاه لیر را به‌عنوان بهترین نمایشنامۀ او برخواهند گزید».

یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌ها- و شاید در بیان بهتر، «تیپ»‌های- نمایشنامه‌های شکسپیر، «دلقک‌»‌ها هستند. شکسپیر، با هنرمندی تمام، دلقک‌هایی را در نمایش‌نامه‌هایش جا می‌دهد که با آن‌چه عموماً دربارۀ یک دلقک می‌پنداریم، متفاوت‌اند. در «شاه لیر»، که داستان مرگ پادشاه و تقسیم کشورش میان سه فرزند اوست، با دلقکی مواجهیم که از شاه، بسیار داناتر و آگاه‌تر است. حتی در نگاهی عمیق‌تر می‌توان گفت دلقک، خود شکسپیر است که به شکل ندای درونی و وجدان شاه لیر خود را نشان می‌دهد.  شاه لیر، پادشاهی است که در عین نیک‌سرشتی، از حماقت و ساده‌لوحی رنج می‌برد و با نگاهی سطحی، در واپسین روزهای زندگی‌اش قصد دارد مملکت را میان سه دخترش، گونریل، ریگان و کوردلیا تقسیم کند. این اثر که بسیار به داستان فریدون در شاهنامۀ فردوسی شبیه است، کوردلیا، همانند ایرج، پسر فریدون، کوچک‌ترین دختر و بهترین فرزند شاه است که با بی‌مهری وی مواجه می‌گردد و از ارث، محروم می‌گردد. شاه لیر نیز همانند اتللو، بستری سیاسی دارد و نمایانگر انزجار شکسپیر از جهل و بی‌بصیرتی حاکمان و قدرتمندان است.

 

از آن‌جا که شکسپیر، شاعر و نویسنده‌ای اخلاق‌گراست، در همۀ آثارش، سعی در نکوهش قدرت‌طلبی، حماقت و زیاده‌خواهی دارد. او، برخلاف دیگر هم‌کیشان خود، هرگز مرزهای اخلاق را زیر پا نمی‌گذارد و همواره، با به تصویر کشیدن پایانی دردناک و تأمل‌برانگیز برای قهرمانان خود که از مسیر انسانیت خارج شده‌اند، می‌کوشد تا مخاطب را به فکر وادارد. علاوه بر این، تلاش او در جهت حمایت از شئون خانواده و اصالت‌های انسانی، بی‌شک یکی از عواملی است که در ماندگاری شخصیت و آثارش، مؤثر است.

 



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • بودن یا نبودن؛ مسئله این است
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: