شهرستان ادب: «شش گشت وگذار در جنگلهایِ روایت» تازه ترین اثر ترجمه شده از امبرتو اکو نویسنده فیلسوف و نشانه شناس فقید ایتالیایی ست که «انتشارات نگاه» با ترجمه علیرضا سیف الدینی منتشر کرده است. یادداشت محمدامین اکبری را درباره این کتاب میخوانید:
امبرتو اکو (Umberto Eco) از مشهورترین نویسندگان و اندیشمندان معاصر است که در سال 2016 در هشتاد و چهار سالگی درگذشت، اکو هم در زمینه نگارش رمان و هم مقولات فلسفی، نشانه شناسی، اسطوره شناسی و نقد ادبی دارای تالیفات زیادیست که برخی از آنها با استقبال گسترده مخاطبین در سراسر جهان مواجه شده است. کتابهای اکو در ایران نیز پرطرفدار است، «آنک نام گل»، «آونگ فوکو»، «پائودولینو»و «گورستان پراگ» از مشهورترین رمانهای امبرتو اکو هستند که در ایران بارها تجدید چاپ شدهاند و از کتابهای فلسفی، پژوهشی وی میتوان به کتابهایِ: «اثر گشوده»، «نظریه نشانهشناسی»، «نقش خواننده»، «نشانهشناسی و فلسفه زبان»، «حدود تأویل»، «ایمان یا بیایمانی؟» اشاره کرد. «شش گشت وگذار در جنگلهایِ روایت» تازه ترین اثر ترجمه شده از امبرتو اکو در شاخه کارهای پژوهشی و نقد ادبی وی دسته بندی می شود.
اکو در این کتاب در شش فصل به کنکاش در رابطه با چند و چون روایت می پردازد و نکات بسیار مهمی را در اختیار خواننده قرار میدهد. این کتاب به نوعی حاصل تلاقی وجوه مختلف شخصیت علمی نویسنده است. یک کتابِ تحلیلی در مورد داستان و روایت از یک فیلسوف و نظریه پردازِ رمان نویس. از این رو خواندن این کتاب بسیار مغتنم است چرا که اکو در هر دو زمینه صاحبنظر است هم رماننویس است و تنها یک منتقد ادبی صرف نیست که آرا و نظراتش فقط جنبه تئوریک داشته باشد، و هم یک منتقد تیزبین ادبی ست و صرفا یک نویسنده نیست که نظراتش تنها جنبه ذوقی داشته باشد.
با این حال یک مشکل اساسی مانع آن می شود که مخاطبین با طیب خاطر کتاب را تهیه کرده و آن را مطالعه کنند، این مشکل اساسی نقص های متعدد این کتاب مهم است.
در ادامه به چند مورد از این نقایص اشاره میکنیم
اولین مشکل ترجمه این اثر نداشتن مقدمه مترجم است. با توجه به اینکه مترجم برای اولین بار این اثر را ترجمه میکند به نوعی معرفی کننده این اثر به مخاطبین فارسی زبان است از این رو نوشتن مقدمه و اشاره به مشخصات کلی کتاب مثل سال انتشار، مناسبت انتشار، جایگاه کتاب در کارنامه نویسنده ضروری ست. کتاب به غیر از چند سطری که در پشت کتاب آماده است در این رابطه کمترین اطلاعاتی به مخاطب نمیدهد و با توجه به این که هیچ مقاله و یا یادداشتی در مورد این کتاب به زبان فارسی وجود ندارد وضعیت بغرنجتر میشود. البته همان چند سطری هم که در پشت کتاب آمده است نیز خالی از اشکال نیست.متن پشت کتاب با این عبارتها آغاز میشود:
« «شش گشت و گذار در جنگلهای روایت» نوشتارهایی است از امبرتو اکو فیلسوف و داستاننویسِ بزرگ ایتالیایی در باب نوشتن، اکو در این کتاب کوشیده اندیشههایی خود را در باب ...»
این در حالی ست که خود نویسنده به دفعات از لفظ «کنفرانس» برای فصلهای ششگانه کتاب استفاده میکند و با جستجویی در فضای مجازی و صفحه ویکیپدیای انگلیسی کتاب متوجه میشویم که کتاب «شش گشت و گذار در جنگلهای روایت» با نام اصلی Six Walks in the Fictional Woods، شامل شش سخنرانی امبرتو اکو بین سالهای 1992 تا 1993 در دانشگاه هاروارد است که صورت نوشتاری آن در سال 1994 منتشر شده است.
نکته دیگر اینکه مترجم با نوشتن مقدمه کیفیت و استراتژی ترجمه خود را برای مخاطب روشن میکند. مخاطب حق این را دارد که بداند مترجم، کتاب را از چه زبانی ترجمه کرده است؟ یا بسیاری از بدعتهایی که در ترجمه خود روا داشته بر چه مبنایی بوده است؟ به عنوان مثال مترجم در اغلب اوقات بسیاری از عبارتها و عناوین را ترجمه نکرده است، مثلا در صفحه 19 کتاب به این سطرها برمی خوریم:
«... اما از آنجایی که جنگل برای همه برپا شده است، آنجا نباید فقط دنبال حوادث و احساسهایی باشم که مربوط به من است. در غیر این صورت، همانگونه که در دو کتابم I limiti dell'interpretazioneو Interpretation and Overinterpretation 2 ، که به تازگی منتشر شدهاند، نوشتهام،...»
یا در صفحه 22 و 21 این سطرها آورده شده است:
«در زبان انگلیسی زمان مرکب داستان وجود ندارد و برای برگردان زمان مرکب داستانی زبان فرانسه، در انگلیسی راه حلهای مختلفی میتوان به کار برد (برای مثال، در نسخهای که در سال 1887 انجام شده بود، جمله به صورتِ I quitted a theater where I used to appear every night in the proscenium ارائه شده است، I came out of a theater where I appeared every night ) زمان مرکب داستانی بسیار جالبی است، به دلیل اینکه تداوم و تکرار را نشان میدهد.»
پر واضح است که برای درک کامل مفهوم مورد نظر نویسنده، توضیحاتی در قالب پانوشت نیاز است، ولی متاسفانه مترجم در تمام موارد (که تعداد قابل توجهی را در بر میگیرد) از ارائه توضیحات تکمیلی امساک کرده است.
یکی از بزرگترین مشکلات ترجمه این کتاب همین بحث توضیحات تکمیلی است. کتاب به دلیل موضوع خود که بررسی انواع روایت و مختصات مربوط به آن در داستانهای مختلف است. داستانها و متنهای متعددی را دستمایه بررسیهای موشکفانه خود قرار داده است. در نتیجه کتاب پر است از نام رمانها، شخصیتهای اصلی و نویسندهگان آنها، منتقدینی که در رابطه با این رمانها نقد نوشتهاند، ولی متاسفانه حتی برای یک مورد هم، مترجم پانوشتی برای رفع ابهامات مخاطب نزده است. و این در حالی ست که تعداد قابل توجهی از این کتابها به فارسی ترجمه نشده است و نام بسیاری از نویسندهگان و منتقدان برای مخاطب فارسی زبان ناآشنا ست، به عنوان مثال کتاب «اولیس» جیمز جویس هنوز در ایران اجازه چاپ پیدا نکرده است و مخاطب کمترین اطلاعاتی از کتاب ندارد و جالب آنکه یک فصل از شش فصل به تحلیل اولیس اختصاص دارد. متاسفانه حجم این موارد به حدی ست که ذکر مورد به مورد آن از حوصله مخاطبین این یادداشت خارج است و به نظر میرسد خواننده این کتاب برای رفع تک تک این ابهامات باید در کنار مطالعه کتاب به اینترنت و موتورهای جستجوگر دسترسی داشته باشد.
نقیصه بعدی در ترجمه کتاب « شش گشت و گذار در جنگلهای روایت» عدم وجود فهرست اعلام در انتهای کتاب است. با توجه به تعداد بالای اسامی اشخاص و کتابها در متن کتاب و اینکه کتاب یک اثر پژوهشی جدی ست وجود فهرست اعلام در انتهای کتاب بسیار ضروری بود که باز متاسفانه نیست.
دومین اشکال عمده، در رابطه با پانوشتها ست. کتاب پر است از نام رمانها شخصیتهای آنها و نویسندگان که اکو در رابطه با چگونگی روایت، به تحلیل آنها پرداخته است. خیلی از این کتابها به فارسی ترجمه نشده است مثلا دریغ از یک پانوشت برای توضیح شخصیتها و چگونگی داستان. دیگر اشکال ترجمه این کتاب تحلیلی عدم وجود فهرست اعلام است که ضرورت بسیاری دارد ولی نیست.
و در آخر، مهمترین مشکل ترجمه این اثر زبان پریشان و بسیار نامنسجم آقای مترجم است. که بر ابهامات بیشمار اثر میافزاید در بعضی موارد خواننده احساس میکند کتاب از نعمت ویراستار هم محروم بوده است. در ادامه دو پاراگراف را به تصادف از دو قسمت متفاوت کتاب نقل میکنیم.
دومین پاراگراف صفحه 29 اینگونه آغاز میشود:
«در این معنی، من نه فقط از خواننده الگو در مجموعهای از متنهای گشوده در برابر تعداد زیادی از زوایای دید، بلکه در مجموعهای از متنهایی که خوانندهای همزمان لجوج و نرمخو را پیشبینی کردهاند نیز سخن خواهم گفت؛ به عبارت دیگر، خواننده الگو نه فقط در بیداری فینیگانهای جیمز جویس، بلکه در دفترچه راهنمای قطار نیز وجود دارد و متن، از هر یک از این خوانندهها همکاری متفاوتی را انتظار دارد. البته، از دستورالعملهایی که جویس به «خواننده ایدهآل تحت تأثیر بیخوابی ایدهآل» میدهد میتوانیم هیجان بیشتری را احساس کنیم، اما با این حال، بایستی کل دستورالعملهای خواندن پیشبینی شده در دفترچه راهنمای یک قطار را نیز مدنظر داشته باشیم.»
دومین پاراگراف صفحه 131:
«ظاهر موضوع حقایق معتبر دنیاهای داستانی، موضوع فوقالعاده بیمانعی است. اما یک دنیای داستانی نیز ممکن است به اندازه دنیای واقعی فریبنده باشد، اگر فقط موجودات داستانی را مورد بحث قرار میداد، میتوانست به عنوان محیطی آرام در برابرمان ظاهر شود. در چنین وضعیتی، اسکارلت اوهارا از نظر هیچکس مشکلی به وجود نمیآورد، به دلیل اینکه تعیین صحت و سقم اقامت اوهارا در تارا بسیار آسانتر از کنترل رفتن آمریکاییها به کره ماه است.»
با وجود تمام این نواقصی که برای ترجمه برشمردیم اما نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که «شش گشت وگذار در جنگلهایِ روایت» حاوی نکات بسیار خوبی در زمینه داستان و روایت است، نکات بسیار خوبی که با وجود تمام کمبودهای ترجمه باز از جلوه و جلا نیافتاده اند و هر از چند گاهی از میان سطور پریشان کتاب خود نمایی میکنند. در ادامه چندین قسمت از این جلوهگریها را مشاهده میکنیم:
«هر روایت داستانی، ضرورتاً و به طرز اجتنابناپذیری، واجد سرعت است؛ زیرا روایت، هنگامی که با حوادث و اشخاص دنیایی را بنا مینهد، نمیتواند هرآنچه مربوط به این دنیا ست را بازگو کند. به چیزهایی خاص اشاره میکند و برای باقی چیزها از خواننده میخواهد که برای پر کردن تعدادی فضای خالی همکاری کند. علاوه بر این، همانگونه که پیشتر نوشتهام، هر متن، ابزار کاهلی است که از خواننده میخواهد که در کار او مشارکت کند. متن، اگر هر آنچه که دریافت کننده لازم بود بداند باز میگفت، نابود میشدیم: چنین متنی هرگز به پایان نمیرسید.» (صفحه 10)
«زمانی توماس مان یکی از رمانهای کافکا را به اینیشتن قرض داد و اینیشتن هنگامی که کتاب را پس میداده گفته بود: «نتوانستم این کتاب را بخوانم. مغز آدم تا این حد درهم و برهم نیست!»» (صفحه 12)
«ایتالیا یکی از کشورهایی است که مجبور نیستید در ابتدای فیلم وارد سینما شوید، میتوانید در هر لحظهای وارد شوید و سپس ابتدای آن را تماشا کنید. از آنجایی که پذیرفتهام که فیلم مانند زندگی است، فکر میکنم این عادت خوبی است: زمان تولد من، پدر و مادرم مدتها پیش به دنیا آمده و هومر مدتها پیش اودیسه را نوشته بود، سپس کوشیدم داستان را با بازگشت به عقب بازسازی کنم و خوب یا بد دریافتم که پیش از آنکه به دنیا بیایم چه اتفاقاتی رخ داده است. به نظرم اجرای کارهای مشابه در فیلمها نیز درست است.» (صفحه 94)
«قاعده بنیانی مواجهه با یک متن روایی این است که خواننده به نحوی ساکت و خاموش با نویسنده «قرارداد داستانی»، یا به تعبیر کالریج «تعلیق ناباوری» را بپذیرد. خواننده باید بداند که داستانی که برایش تعریف میشود محصول ذهن است؛ اما این، موجب این فکر نمیشود که نویسنده دروغ میگوید. همانگونه که سِرل شرح داده است، نویسنده «وانمود میکند» که اظهاراتش واقعی است. ما هم قرارداد بافته ذهن یا داستان را میپذیریم و به گونهای رفتار میکنیم که روایت او واقعیت دارد» (صفحه 106 و 107)
حال سوالی که پیش میآید همان سوال عنوان این یادداشت است، «شش گشت وگذار در جنگلهایِ روایت» را بخوانیم یا نه؟ جواب دادن به این سوال مشکل است. به عنوان کسی که کتاب را خوانده است و با وجود مصائب فرآوانی که در هنگام خواندن کتاب تحمل کردم نکات بسیار خوبی را نیز دریافت کردم. پیشنهاد من این است اگر تا به حال از امبرتو اکو کتابی نخواندهاید یا کتاب دیگری با همین موضوع از نویسندهای خوب و با ترجمهای قابل قبول سراغ دارید فعلاً این کتاب را در اولویتهای خود قرار ندهید، خدا را چه دیدید، شاید در آیندهای نزدیک این کتاب با ترجمهای خوب وارد بازار کتاب شد