موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

معمای فرح دیبا | یادداشت محمدقائم خانی بر معمای شاه و دلقک و نارنج تلخ

09 بهمن 1395 16:57 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.67 با 3 رای
معمای فرح دیبا | یادداشت محمدقائم خانی بر معمای شاه و دلقک و نارنج تلخ
شهرستان ادب: محمدقائم خانی، نویسنده و منتقد، به‌تازگی در یادداشتی به بررسی تطبیقی و انتقادی شخصیت «فرح» در سریال «معمای شاه» و رمان «دلقک و نارنج تلخ» پرداخته است. او همچنین «جشن هنر شیراز» را که موضوع اصلی رمان سیده‌عذرا موسوی است، مورد بررسی قرار داده است. این یادداشت را با یکدیگر می‌خوانیم:

 

در «معمای شاه» محمدرضا ورزی، فرح دیبا همچون دیگر شخصیت‌های تاریخی تنها «گریم» خوبی دارد. بازیگر تنها به شباهت چهره اکتفا کرده و از درونیات شهبانوی پهلوی، چیزی ارائه نداده است. تنها انتظار فیلمنامه‌نویس و کارگردان از بازیگر، اظهار نارضایتی از زندگی و نمایش عزلت‌گزینی از دربار است. کسی نمی‌تواند از این نقش، چرایی چنان رفتارهایی را بپرسد. فقط می‌توان چگونگی روابط او با افراد مختلف را داد و سؤالی بیشتر از آن، جوابی درست پیدا نخواهد کرد. تنها دغدغۀ فیلم نشان دادن روابط به‌ظاهر غیراخلاقی درون دربار و دلبستگی‌های زن و شوهر به نامحرمان است؛ اما از عهدۀ این هم به خوبی برنمی‌آید. بازیگران چون عروسک‌هایی در صحنه حاضر می‌شوند و جملاتی می‌گویند و می‌روند. هیچ کنشی صورت نمی‌گیرد و هیچ حادثه‌ای در اثر آن کنش‌ها خلق نمی‌شود. درحالی‌که فرح دیبا، یکی از مهم‌ترین کنش‌گرهای ایران در دهۀ 50 شمسی است. او از معدود زنانی است که بخش مهمی از پروژۀ جهانی توسعه طراحی شده توسط آمریکا را در ایران پیش می‌برد و تصمیماتی حیاتی برای ظریف‌ترین بخش‌های فرهنگ ما می‌گیرد. نه فقط در حوزه‌هایی چون خانواده و زنان، که حتی در حوزه‌ای نظری مانند فلسفۀ اسلامی هم، فرح دیبا یکی از مؤثرترین افراد دهۀ 50 محسوب می‌شود؛ بسیار مؤثرتر از برخی فضلای نام‌آور حوزۀ علمیه در آن دوران.

اما فرح دیبا در رمان «دلقک و نارنج تلخ»، صورتی واقعی‌تر دارد. با آن‌که در رمان نام او بسیار کم برده می‌شود، ولی حضورش کاملاً مشهود است. اثر جهانی تصمیمات وی در زندگی مردم شیراز نمایانده می‌شود و واکنش مردم به آن‌ها هم تنوع خوبی دارد. سیده عذرا موسوی در این رمان مربوط به نوجوانان، به سراغ موضوع مهم «جشن هنر شیراز» می‌رود. نه صرفاً برای فحش دادن در قالب داستان، بلکه برای فهم آن به عنوان پدیده‌ای تاریخی. نویسنده این جسارت را داشته تا از خط‌کشی‌های تفسیر رسمی قدرت‌مداران از این واقعه بگذرد و با اتخاذ رویکردی همدلانه به تاریخ، سعی در فهم واقعیت بکند، و در این همدلی با تاریخ، سهم هرکس را به اندازۀ وسعش بدهد، نه این‌که دوربین را روی منبر بکارد و از بالا داد بزند برای رسیدن به گوش همه. او به صراحت می‌گوید که جشن هنر شیراز مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. او جسارت این را دارد که بگوید مردم زیادی از جشن هنر شیراز استقبال می‌کرده‌اند و به آن دل بسته بوده‌اند. حتی اذعان دارد که خود نوجوان قهرمان انقلابی مبارز قصه هم هوس می‌شده سری به نمایش گروه‌های خارجی بزند و نگاهی به بازی‌ها بیندازد؛ هرچند با عذاب وجدان همراه باشد. چنین داستانی می‌تواند مخاطب را نگه دارد و سخن خود را با او در میان بگذارد. وقتی چنین نویسنده‌ای بگوید که بخش مهمی از مردم با جشن هنر شیراز مخالف بودند، مخاطب باور می‌کند. وقتی این کتاب روحانیون معترض را نماینده بخش مهمی از جامعه معرفی کند، مخاطب موضع منفی نمی‌گیرد و با جریان مبارزه و براندازی رژیم همراه می‌شود.

اما از حق نباید گذشت که جسارت نویسنده برای پرداختن به این موضوع کافی نبوده است. نویسنده از دید روحانیت مخالف با فسق و فجور به سراغ مسأله جشن هنر شیراز می‌رود، و محافظه‌کارانه به بررسی دیدگاه‌های دیگر، و بدون پرداختن به ابعاد مختلف آن، به تقبیح جشن از منظر روحانیت می‌پردازد. نشستن بر منظر روحانیون ظاهرگرا و نقد پدیده‌ای اجتماعی با این‌همه ابعاد پیچیده، عمق رمان را در حد متوسط نگه داشته و سؤال‌های اساسی پیرامون جشن هنر شیراز را بی‌جواب گذاشته است. واقعیت این است که کنار آمدن روحانیون با فساد اجتماعی و سلب مسئولیت از مؤمنین در اثر مرور زمان، روند عادی تاریخ معاصر ما و حتی دوران پهلوی است. تأکید پهلوی بر موضع خود و ایجاد بازی پیچیده با قشرهای مختلف روحانیت و بزرگ کردن اختلافات میان روحانیون، مواردی هستند که محمدرضاشاه بارها آزمایش کرده بود و نتیجۀ دلخواه گرفته بود. منتها مسألۀ جشن هنر شیراز با مبارزات مردم ایران به رهبری حضرت امام (ره) گره خورد و با در هم پیچیده شدن طومار رژیم پهلوی، به پایانی مورد دلخواه روحانیت رسید. اما نویسنده به چنین تفکیکی در رمان قائل نیست و مبارزه علیه بی‌ناموسی خارجی‌ها در ایران را به گونه‌ای حماسی و موفقیت‌آمیز به پایان می‌برد. درحالی‌که واقعیت چیز دیگری است. پیروزی از آن قیام مردم انقلابی ایران بود که همۀ این مسائل را با هم حل و فصل کرد. قیامی که آرمان‌هایی بسیار بزرگ‌تر از توقف جشن هنر شیراز به خاطر عدم رعایت مسائل شرعی داشت. این خلأ آن‌قدر در رمان به چشم می‌خورد که جا دارد نویسنده‌ای دیگر در رمانی دیگر، با تمرکز بر فرح و زیرمجموعه‌های فرهنگی زیرنظر او، جشن هنر شیراز را عمیقاً واکاویده و تحولات واقعی جامعه در نسبت با آن را بررسی کند. برای نوشتن آن رمان، نویسنده باشد شخصیت فرح را خوب بشناسد، از سوابق دانشجویی‌اش تحلیل داشته باشد، انقلاب سفید و نقش محوری برنامه‌های توسعه را در برنامه‌ریزی کشور بفهمد، طرح آمریکا برای ایران را بداند، جریان‌های مختلف هنری را بشناسد، روشنفکران مخالف و موافق دربار را تحلیل بکند، طیف وسیع روحانیون را نشان بدهد، موقعیت خاص شیراز و هویت فرهنگی آن را بفهمد، و تمایزش را با دیگر شهرهای بزرگ ما تشخیص بدهد، تا در نهایت بتواند رمانی درخور «واقعیت» جشن هنر شیراز بنویسد، و پرده‌ای از حجاب‌های معاصرین را از روی دیدگان مخاطب رمان تاریخی بردارد. آن موقع می‌توان به برخی از ریشه‌های این معضل پی برد که چگونه بعد از گذشت 39 سال از پیروزی انقلاب، هنوز که هنوز است اغلب نهادهای فرهنگی کارآمد جمهوری اسلامی، همان‌هایی است که فرح برپا داشته است. نهادهایی که نمی‌توانند از محتوای اولیه به طور کامل جدا شوند و راهی بی‌نسبت با تاریخ خود بپیمایند.

 



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • معمای فرح دیبا | یادداشت محمدقائم خانی بر معمای شاه و دلقک و نارنج تلخ
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.