موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

شعر

عاشقانه‌ای از عرفی

عاشقانه‌ای از عرفی

29 اردیبهشت 1397 | 16:19

خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی حدیث شکوه آمیزی به گوشش می رسید از من ز...
شعر عاشقانه‌ محمدعلی بهمنی

شعر عاشقانه‌ محمدعلی بهمنی

29 اردیبهشت 1397 | 16:18

تو مهربان‌تر از آن بودی كه من هميشه گمانم بود همين هميشهٔ نفرينی، هميشه رنج نهانم بود بگو! اگر نه به ميل من، دلم ز راست نمی‌گیرد هميشه هرچه تو می‌گفتی، من اشتياقِ همانم بود ستاره‌های عزيزی را از آسمانهٔ من بردند وچشم‌های تو بی‌ترديد، عزيزِ گم‌شد...
عاشقانه‌ای از سلمان ساوجی

عاشقانه‌ای از سلمان ساوجی

29 اردیبهشت 1397 | 16:16

ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد کی شبروان کویت آرند ره به سویت عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد ما با خیال رویت، منزل در آب دیده کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید هرگز بدین حلاو...
یک شعر عاشقانه‌ دیگر از فریدون مشیری

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری‌ست! چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست! چگونه جای تو در جان زندگی سبز است! هنوز پنجره باز است. تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری. درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر ...
یک شعر عاشقانه‌ از مهدی اخوان ثالث

ای تکیه‌گاه و پناهِ زیباترین لحظه‌هایِ پر عصمت و پر شکوهِ تنهایی و خلوت من! ای شط شیرین پر شوکت من! ای با تو من گشته بسیار در کوچه‌های بزرگ نجابت در کوچه‌های فروبستۀ استجابت در کوچه‌های سرور و غم راستینی که‌مان بود، در کوچه باغ گل ساکت نازها...
عاشقانه‌ای از محتشم کاشانی

عاشقانه‌ای از محتشم کاشانی

29 اردیبهشت 1397 | 16:09

با من بدی امروز، ز اطوار تو پیداست بدگو سخنی گفته ز گفتار تو پیداست آن نکتهٔ سربسته که مستی‌ست بیانش زآشفتگیِ بستن دستار تو پیداست از خون یکی کرده‌ای امروز صبوحی از سرخوشی نرگس خونخوار تو پیداست ساغر زده می‌آیی و کیفیت مستی از بی سر و سامانی ر...
شعر عاشقانه‌ مولوی

شعر عاشقانه‌ مولوی

29 اردیبهشت 1397 | 16:07

عشوه دادستی که من در بی‌وفایی نیستم بس کن آخر بس کن آخر روستایی نیستم چون جدا کردی به خنجر عاشقان را بند بند چون مرا گویی که دربند جدایی نیستم من یکی کوهم ز آهن در میان عاشقان من ز هر بادی نگردم من هوایی نیستم من چو آب و روغنم هرگز نیامیزم به ک...
عاشقانه‌ای از امیرحسین اللهیاری

گرفته‌اند و غریب‌اند خانه‌ها با هم مخالف‌اند تمام نشانه‌ها با هم در این سکوت هماهنگ گوییا ناگاه رسیده‌اند به پایان ترانه‌ها با هم غروب می‌شود آرام تا که برگردند کلاغ‌های غزل‌خوان به لانه‌ها با هم خوشا که با تو دمی بگذریم و بگذاریم پیاده سر به ...
عاشقانه‌ای از علی محمد مودب

عاشقانه‌ای از علی محمد مودب

29 اردیبهشت 1397 | 16:04

کو صدای روشنت تا جان خاموشم بجنبد روشنی در کلبهٔ قلب فراموشم بجنبد مانده‌ام رودی تهی، بی‌هیچ جریان زلالی کو تنی از آب تا قدری در آغوشم بجنبد تک درختی خسته‌ام، جاری شو بر من چون نسیمی بلکه در دست نوازش‌ها سر و گوشم بجنبد گیسوانت را بیاور، پیش‌تر...
عاشقانه‌ای از حسن دلبری

عاشقانه‌ای از حسن دلبری

29 اردیبهشت 1397 | 16:03

دوگام مانده به هم، سيبی از هوا افتاد چه اتفاق قشنگی ميان ما افتاد دو گام مانده به هم، لحظه‌ها طلايی شد فضا پر از هيجان‌های آشنايی شد نه حزن ماند و نه حسرت، نه قيل و قال و نه غم سکوت بود و تماشا، دو گام مانده به هم زمين پر آينه شد، زير گام ما دو...
صفحه 186 از 438ابتدا   قبلی   181  182  183  184  185  [186]  187  188  189  190  بعدی   انتها