موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
با حضور آقایان پارسی‌نژاد، شاه‌آبادی و فاطمی‌صدر

مشروح نشست «ادبیات دینی»

18 تیر 1393 00:26 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 3.88 با 8 رای
مشروح نشست «ادبیات دینی»

شهرستان ادب: دومین جلسه از سلسله نشست‌های تخصصی داستان، روز یکشنبه پانزدهم تیرماه با موضوع «ادبیات دینی» در محل موسسه‌ی شهرستان ادب و با حضور آقایان کامران پارسی‌نژاد، حمیدرضا شاه‌آبادی و مهدی فاطمی‌صدر برگزار شد. گفتنی است نخستین نشست تخصصی گروه داستان شهرستان ادب پیش از این با حضور خانم بلقیس سلیمانی و با موضوع ادبیات روستایی تشکیل شده بود.

آغازگر این جلسه، کامران پارسی‌نژاد بود. وی در ابتدا با آرزوی ادامه‌ی این جلسات و بخشیدن شکلی عملی‌تر به آن‌ها، با خاطره‌ای آغاز کرد: «عقایدی که هنوز در من ریشه‌ای بسیار قوی دارد و عمل به آن‌ها را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم، برگرفته از داستان‌هایی است که مادربزرگم در کودکی برایم می‌خواند.» و به این وسیله بر این نکته که حضور اخلاق در داستان‌های دینی، تاثیر بسیاری بر شکل‌گیری عقاید دینی و گرایش به انجام آن‌ها و تداوم انجام آن‌ها دارد، صحه گذاشت. در ذیل خلاصه‌ای از سخنرانی ایشان در این نشست را می‌‌خوانید:

کامران پارسی نژاد  نشست ادبیات دینی

ادبیات دینی واژه‌ی بسیار گسترده‌ای است که شامل زیرگروه‌های بسیاری از جمله ادبیات آیینی و حتی ادبیات ضددینی هم می‌شود. از سوی دیگر، ادبیات داستانی هم ژانر بسیار گسترده و هم‌چنین تاثیرگذاری است که با گستره و انعطاف‌پذیری‌ای که دارد، می‌تواند همه‌ی ساخت‌های هستی را پوشش دهد؛ و درست به همین علت است که در بسیاری مواقع به صورت ابزار مورد استفاده قرار می‌گیرد و بر خلاف عقیده‌ی بسیاری از افراد- ابزاری تلقی‌شدن ادبیات دینی هیچ اشکالی ندارد و ضربه‌ای هم به آن وارد نمی‌آورد. اگر نویسنده اصول اساسی داستان‌نویسی را بداند، آن‌چه که در ظاهر به مخاطب ارائه می‌شود داستان است و در لایه‌های عمیق‌تر آن، مفاهیم مورد نظر فرد به مخاطب عرضه می‌شود و مخاطب در سطح ناخودآگاه می‌تواند آن را بپذیرد و یا رد کند. همین امر، لزوم رعایت این نکته را روشن می‌کند که نویسندگان داستان‌های دینی هم بر ادبیات اشراف داشته‌باشند و هم بر دین و چگونگی عرضه‌ی آن به مخاطب. آنچه که بیشتر در حوزه‌ی ادبیات دینی در کشور ما مشاهده می‌شود، در حوزه‌ی تاریخ است و کمی هم در حوزه‌ی اخلاق؛ این در حالی است که خلا نگاه روان‌شناسانه‌ی دین و وجوه روان‌شناسی اجتماعی آن در بخش ادبیات دینی ما احساس می‌شود. در این میان تفاوت نظری وجود دارد: گروهی معتقد هستند که ادبیات دینی تنها باید به مسائلی جهان‌شمول بپردازد که همه‌ی مخاطبان با تمامی انواع دغدغه‌های آن‌ها را دربربگیرد و عده‌ای دیگر هستند که معتقدند این محتوا می‌تواند تنها بخشی از محتوای مورد توجه در ادبیات دینی را تشکیل دهد و بخش دیگر آن بر دغدغه‌های گروه‌های سنی مختلف به خصوص جوانان- و مسائل روز توجه داشته‌باشد. اگر نظر دوم را بپذیریم، باید این را نیز بپذیریم که نویسنده‌ی داستان باید شخصی باشد که اشرافی نسبی بر علوم انسانی و اجتماعی داشته‌باشد و مسائل اخلاقی و دینی را برای جوانان تحلیل کند و آن‌ها را توجیه نماید طبیعی است که این کار نیز باید به نحو احسن صورت بگیرد. منظور از اینکه باید به بهترین شکل انجام شود این است که مخاطب نباید بتواند آن‌چه را که نویسنده سعی در بازگو کردن آن دارد حدس بزند و اتفاقات داستان برای وی کاملا غیرمنتظره بوده و بتواند فراز و نشیب‌هایی که در طول داستان برای قهرمان داستان رخ می‌دهد برای مخاطب قابل درک باشد؛ در عین حال که در لایه‌های پنهانی‌تر آن، نویسنده بتواند معنای مورد نظر خود را برای مخاطب توجیه نماید. نمونه‌ی بسیار موفق از این نوع نویسندگی داستان دینی، رمان «دنیای تئو» است، که به سفارش سازمان ملل متحد نوشته شده‌است. در هر صورت محور این است که مخاطب را شناخته و جذب داستان دینی خود کنیم. آنچه که خللی در این زمینه ایجاد می‌کند این است که متاسفانه در ایران گرایش بسیار زیادی به «ادبیات اثباتی» وجود دارد که در نهایت به «مستقیم‌گویی» منجر می‌شود و نقاط اوج و شرایط خاص یک داستان خوب و جذاب را در خود ندارد. آنچه در داستان دینی نقشی بسیار اساسی بازی می‌کند، تلنگرها هستند؛ در واقع به این معنی که نویسنده معنای اصلی را در لایه‌های پنهان داستان به مخاطب عرضه می‌کند و در نهایت با یک تلنگر به هدف و مقصود خود می‌رسد.

از محورهای دیگری که در نوشتن داستان دینی باید به آن توجه کرد، علاقه‌ی همیشگی مخاطبان به کشف حقیقت و خودشناسی است. آنچه در دنیای سرشار از اطلاعات امروز مهم است، این است که به حقیقتی که به مخاطب عرضه می‌شود و او بعضا از آن آگاه است- از زاویه‌ی دیگری نگاه شود و در عین حال او را قانع نماید.

در نوشتن داستان دینی، آنچه که دارای اهمیت است، این است که نویسنده در پرداختن به یک داستان دینی باید نوآوری به خرج دهد تا مخاطب خود را غافلگیر کند. در اینجا باید توجه کرد که منظور از نوآوری در داستان‌های دینی بدعت در دین نیست؛ بلکه منظور این است که نگاه جدیدی به مساله‌ای تاریخی که بارها روایت شده‌است داشته‌باشیم. برای مثال در داستان‌های دینی، ما نوشتن به سبک «جریان سیال ذهن» و یا «رئالیسم جادویی» کمتر دیده‌ایم در حالی که در بیان احوالات اشخاص مهمی در دین می‌تواند این دو روش به صورت بسیار مفیدی به کار آیند.

از دیگر موضوعاتی که به نظر می‌آید توجه به آن در ادبیات دینی خالی از فایده نباشد، عرفان است. منظور از این عرفان، تعیین حد و مرزهایی منطقی است که قابلیت تبدیل به یک الگو برای جوانان را داشته‌باشد، است.

باید توجه داشت که برای پیدایش ادبیات دینی، دو جبهه‌ی مخالف وجود دارند: یکی روشنفکری است، که مخالف تلفیق ادبیات و دین هستند و مدعی هستند که دین صلاحیت این را ندارد که در حوزه‌ی ادبیات به آن پرداخته‌شود علاوه بر اینکه دین طرز بیان خاص خود را دارد و دیگری مذهبیون بسیار افراطی هستند؛ زیرا معتقدند لازمه‌ی حضور دین در ادبیات، تلفیق دین با تخیل نویسنده است و این گناه محصوب می‌شود ضمن اینکه دامن دین را آلوده به افکار و توهمات آدمی می‌کند.

و نکته‌ی آخری که در سخنان  کامران پارسی‌نژاد مطرح شد این بود که در حوزه‌ی ادبیات داستانی، آنچه که دارای اهمیت بسیاری است این است که ادبیت ادبیات را نباید کنار گذاشت؛ زیرا اگر این کار انجام شود، شکل ابزار بودن آن از بین می‌رود و منجر به این می‌شود که جذابیتی را که باعث توجه مخاطب به داستان دینی است، از دست بدهد.

پس از پایان صحبت‌های کامران پارسی‌نژاد، حمیدرضا شاه‌آبادی به بیان نسبت بین ادبیات دینی و به طور خاص نوع ادبی رمان پرداخت. وی با بحثی تاریخی حول چگونگی پیدایش نوع ادبی رمان، به بیان استفاده از آن در دوران مدرن و نکاتی در این زمینه پرداخت که در ذیل به تفصیل به سخنان ایشان می‌پردازیم:

نشست ادبیات دینی حمیدرضا شاه آبادی

رمان عمدتا به عنوان یک نوع ادبی غیردینی شناخته می‌شود. به گفته‌ی میلان کوندرا، «رمان عمل انسان پرسشگر از عالم است و از آن‌جایی که انسان دین‌مدار همه‌ی پرسش‌هایش توسط دین پاسخ داده شده‌است، بنابراین رمان دینی امکان وجود ندارد.»

ادبیات، چکیده‌ی تجربه‌ی بشری و انعکاس وی از جهان است که این اطلاعات می‌تواند از منابع مختلفی تامین شود: شهود، تجریه، درک علمی، وحی و... . در بیان ادبی سهم ادراکات فردی، بیش‌تر است. یعنی ادیب در واقعیت دست می‌برد و درک خود را به واقعیت اضافه می‌کند. در ادبیات، ما بارها شاهد بوده‌ایم که هرچه از واقعیت فاصله می‌گیریم، حاصل اندیشه و ذهن خود را به آن اضافه می‌کنیم، شکل ادیبانه‌تری به آن می‌دهیم. این بیان، انسان‌مدارانه‌تر است و به همین دلیل از مبانی وحیانی هم دورتر است.

در دوران مدرن، قالب ادبی رمان شکل می‌گیرد. در واقع از لحاظ ادبی، مرز بین دوران قرون وسطا و رنسانس که آغازگر دوران مدرن بوده است، نگارش رمان «دُن کیشوت» می‌دانند. زیرا مبنای آن کاملا اندیشمندانه است و این اندیشه شکلی اومانیستی در خود دارد که نویدبخش دنیای جدیدی است که در آن انسان و خواسته‌های او حرف نخست را می‌زند.

در این زمینه، ما نیز باید به مفهوم کلان روایت که نوعی روایت‌های اندیشه‌ای هستند که سعی در تفسیر جهان دارند- توجه کنیم. ادیان در نوع خودشان کلانروایت به شما می‌روند. این کلانروایت در بحث ادبیات پست‌مدرن منسوخ بوده و محل ارجاع نیستند. از این منظر، وقتی ما پیش برویم، با در نظر گرفتن مجموعه‌ی شرایط و عواملی که فرصت بروز و ظهور یافتند، به این نتیجه خواهیم رسید که ما عملا نمی‌توانیم رمان دینی داشته‌باشیم. عامل تعیین‌کننده در این میان، نگرش دین نسبت به بیان ادیبانه‌ی اصول خود است. از منظر قبلی رمان یک نوع فلسفه است و چون ما فلسفه‌ی دینی نداریم، بنابراین رمان دینی هم نخواهیم داشت. این سخن، با این توجیه مورد توجه قرار می‌گرفت که فلسفه آمده‌است به انسان سوال‌کردن بیاموزد این در حالی‌ است که دین انسان را از سوال کردن بازمی‌دارد. جایی که نگرش دین اهمیت می‌یابد درست در همین‌جا است: در دین اسلام، پرسش عنصری مذموم شمرده نمی‌شود و در قرآن مدام مخاطبان را به پرسش‌کردن فراخوانده‌است.

در نهایت باید این نتیجه را گرفت که اگر همه‌چیز همان چیزی است که در ذهن انسان وجود دارد و ادبیات نیز در پی انتقال این تصویر است، بنابراین اگر تصویر ذهنی نویسنده دینی باشد، اثر حاصل از آن هم دینی است.

مهم‌ترین ویژگی اثر ادبی این است که تاویل‌پذیر است. تاویل‌پذیری به این معناست که در اثر ادبی، یک دال به یک مدلول ختم نمی‌شود. میزان مدلول‌پذیری هر دالی که به زبان ادبی بیان شده‌است، به غنای آن اثر ادبی بستگی دارد و درست در همین‌جا است که ما می‌توانیم با اتکا بر آن، آثار ادبی دینی مقبول و مفیدی را ارائه نماییم: آثار ادبی دینی تاویل‌پذیر.

پس از پایان سخنان  حمیدرضا شاه‌آبادی، مهدی فاطمی‌صدر، به بیان سخنانی پرداخت که به واسطه‌ی آن حد و مرزهای ادبیات دینی مشخص شود و بحثی معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه حول محور ادبیات دینی به وجود آورد. در ذیل به بیان تفصیلی این نکات می‌پردازیم:

نشست ادبیات دینی محمدمهدی فاطمی‌صدر


در ساده‌ترین تعبیر، دین نسبتی است که میان اله و انسان برقرار می‌شود. در این میان، نوعی از ادبیات وجود دارد که به آن «ادبیات موهوم» می‌گوییم: ادبیاتی که مبتنی بر خلاقیت یله و منفصل است که منشا آن وجود و یا سوبژه‌ی نویسنده است. سوالی که در اینجا پیش می‌آید، این است که اگر هسته‌ی اصلی دین را ذات اقدس اله بدانیم، چرا دیگر ادبیاتی دینی با این موضوع مشاهده نمی‌شود؟ آخرین آثار ادبی‌ای که با این موضوع و در این زمینه نوشته‌ شده‌اند، داستان‌هایی یونانی هستند که خداوند را در فضایی پویا و در ارتباط با مردم مطرح می‌کنند و عمده‌ی داستان‌های برجسته‌ی دینی دارای ثنویت و تثلیث هستند که نمونه‌ی موفق آن، داستان بیوتن رضا امیرخانی است. رمان دینی دیگری که در این زمینه شاید ذکر آن خالی از فایده نباشد، «دنیای سوفی» است که مبنای اندیشه‌ی این رمان این است که ما همه تکانه‌های ذهنی خداوند هستیم چیزی که در ادبیات امروز به عنوان ایدئالیسم افراطی یاد می‌شود. نقطه‌ی قوت این داستان این است که نویسنده خود وارد محدوده‌ی هستی‌شناسانه‌ی داستان خود شده و با ایجاد چندلایه در داستان، پلی میان داستان و وجوه هستی‌شناسانه‌ی آن ایجاد می‌کند.

اینکه انسان روایت‌گری بهتر نسبت به خداوند است، نقطه‌ی آغازگر رمان و رمان دینی است. تا قبل از سروانتس، انسان در حال تلاش است تا داستان را از میان متون دینی استخراج کند ولی از نقطه‌ای به بعد مردم به این نتیجه می‌رسند که وحی الهی دیگر پاسخ‌گوی نیازهای آن‌ها نیست و در نهایت به دنبال عقلانیت خود می‌روند و سعی در خلق دنیایی جدید در دنیای داستان خود می‌کنند.

در بحث هستی‌شناسانه در خصوص ادبیات دینی، سوال اینجاست که نسبت بین نویسنده‌ی داستان و جایگاه هستی‌شناسانه‌ی او چیست. فعالیت یله و خومختار از جایی شروع شد که انسان به این نتیجه رسید که اوست که به عالم معنا می‌دهد. آن‌چیزی که عالم را امروزه برای انسان تاویل می‌کند، ادبیات موهوم و منفصلی از واقعیت است.

به علاوه، ما به عنوان نویسندگان ادبیات دینی، باید این مسئله را با خودمان حل و فصل کنیم که نهاد تاویل‌گر در این عالم چیست. آنچه که واضح و روشن است این است که نمی‌توان دنیا را بی‌معنا قلمداد کرد و این معنا به وسیله‌ی ادبیات مطرح می‌شود. بحث در این نیست که ما ادبیات دینی را از جایگاه نشانه‌ها، هدف و یا مضمون دینی مورد بررسی قرار دهیم، بلکه بحث بر سر این است که جایگاه معناشناختی و هستی‌شناختی ادبیات دینی در کجاست.

پس از پایان سخنان مهدی فاطمی‌صدر، بخش پرسش و پاسخ آغاز شد. دو سوال ابتدایی که مطرح شد، در خصوص واقعیت و دین بود. در خصوص واقعیت، سوال این بود که ما اگر بخواهیم در خصوص ادبیات و رمان دینی سوال صحبت کنیم، نمی‌توانیم از واقعیت که همان فلسفه‌ است بحثی به میان نیاوریم. یعنی اگر نسبت بین دین، رمان و فلسفه روشن نشود، صحبت از ادبیات دینی چندان درست به نظر نمی‌رسد. دین در روایات واقع و در روایات ذهنی دقیقا در کجا قرار می‌گیرد؟ آیا واقعیت را می‌خواهیم به همان معنای کلاسیک آن به کار ببریم در حالی که ما امروزه در جایی هستیم که بر اساس فعالیت پست‌مدرن‌ها و دانشمندان علم، واقعیت دچار چرخش معنایی شده‌است؟ سوال دومی که در ارتباط با دین در ادبیات دینی مطرح شد، در این مورد بود که روایت کل‌گرایانه از دین چیست؟ در واقع، همان روایت سنتی از دین را در ادبیات دینی می‌توان به کار برد یا خیر؟

در پاسخ به سوال نخست، حجت‌الاسلام و المسلمین فاطمی‌صدر به این نکته اشاره کرد که تا قبل از دکارت، تمام تلاش همه بر این بود که ما پارادایم‌هایی را تولید کنیم که بر اساس آن، بتوان نگاه‌هایی درباره‌ی عالم ارائه داد. در دوران دکارت به جایی می‌رسیم که باید ملغمه‌ی ذهنی را حل و فصل کنیم که بعد از آن به ماوراءالطبیعه برسیم. با ظهور کانت، ما همان واسپاری‌ای که به عالم طبیعت مرتبط می‌کنیم، به ذهن انسان ربط می‌دهیم. در این‌جا است که رایانه به وجود می‌آید و در نهایت به صورت ناگهانی همه‌چیز بدل به زبان می‌شود و در عین حال به آن تقلیل می‌یابد. به عنوان نتیجه‌ی آن، دنیای مدرن به جایی می‌رسد که از فهم عالم منصرف شود و به جای آن به روشی متوسل می‌شود که به بازخلق آن دست می‌زند. در اینجاست که ادبیات ویران‌شهری در مقابل ادبیات آرمان‌شهری شکل می‌گیرد که نفسانیت نویسنده در آن نقش اساسی دارد. علت اصلی به وجود آمدن این ویران‌شهرها در ادبیات و رشد و گسترش آن، این است که چون ارتباط انسان مدرن با منابع وحیانی قطع شده‌است، نویسنده دست به خلق چنین دنیای ویرانی می‌زند و خواننده ناگزیر از پذیرش آن است و در نهایت به معنایی که نویسنده به عالم می‌دهد بسنده می‌کنیم. آنچه که در اینجا منجر به اشتباه و انحطاط می‌شود، این است که مخاطب به جای اینکه به ادبیات متصل [به وحی الهی] توجه کند، به ادبیات منفصل و یله توجه می‌کند.

پس از بیان این نکات، حمیدرضا شاه‌آبادی، با ذکر نکاتی دست به تکمیل سخنان فاطمی‌صدر زد. وی افزود: «وقتی ما از واقعیت حرف می‌زنیم، منظور ما همان پرسش‌هایی است که با عمل پاسخ‌دادن به آن‌ها شکل‌گیری رمان را منجر می‌شود. این بدین معنا نیست که نویسنده عینا به واقعیت رسیده‌است بلکه باید توجه داشت بهترین آثار ادبی در بهترین شرایط، تنها سوالاتی دقیق درباره‌ی واقعیت ارائه می‌کنند. در واقع نویسنده واقعیت خلق نمی‌کند، بلکه "واقع‌نمایی" می کند. داستان حاصل تصرف ما در واقعیت و تغییر شکل‌دادن آن است. بخش‌هایی از داستان وجود دارند که به ظاهر در دنیای واقع امکان رخ‌دادن آن وجود ندارد. در عین حال، بسیاری از وقایع وجود دارند که در دنیای واقع ممکن‌الوقوع هستند ولی در دنیای داستان امکان وقوع آن‌ها نزدیک به صفر است؛ زیرا شبه واقعیت نیستند.

نشست ادبیات دینی شهرستان ادب

وقتی که ما در مورد واقعیت در داستان حرف می‌زنیم، عمدتا چنین نگرشی در مورد داستان شکل می‌گیرد که خارج از حدود داستان است. اگر رابطه‌ی نویسنده و خواننده هژمونیک باشد، اصلا داستانی شکل نمی‌گیرد زیرا بخش اصلی داستان درک مخاطب از آن است و باید مخاطب آن را در ذهن خود بازسازی کند تا بتوان گفت که رابطه‌ای میان نویسنده و خواننده به واسطه‌ی داستان شکل‌ گرفته‌است.»

پس از این  کامران پارسی‌نژاد، افزود: «ساحت داستان ساحت قانون‌مداری است که یک زمانی ربط‌دادن واقعیت و ادبیات به یکدیگر ایجاد زحمت می‌کند. قطعا نمی‌توان مواردی را در این دو بخش به هم وارد کرد. میل به تلاش انسان برای رسیدن به حقیقت را نمی‌توان اجازه‌ داد که تفسیر شود. وقتی مخاطب احساس کند قدری قدرت آزادی و تفکر دارد، بهتر می‌تواند پذیرای مطلب ارائه‌شده باشد.»

پس از ذکر این نکات از سوی اساتید حاضر در جلسه، یکی از حاضران در جلسه، به ذکر نکته‌ای با این مضمون پرداخت: «جهان داستان جهانی است موازی با واقعیت. بنابراین قواعد خاص خود را دارد. بنابراین اگر چیزی در داستان گفته می‌شود، این اندیشه را در کسی به وجود نمی‌آورد که اگر اتفاقی در جهان داستان رخ می‌دهد، خللی در جهان واقع به وجود می‌آورد. علاوه بر این فردیناند دوسوسور، میان lang به معنای زبان و parole به معنای گفتار تفاوت قائل می‌شود. بر اساس این اندیشه، اینکه ما می‌گوییم انسان مدرن با به وجود آوردن رایانه و تقلیل همه‌چیز به زبان، دست به زبان‌ساختگی می‌زند، درست نیست؛ زیرا در نظر سوسور زبان دقیقا جایگاه اندیشه است و این اصطلاح اصطلاحی چندان دقیق نیست.

پس از این، سیدحسین موسوی‌نیا کارشناس دفتر داستان شهرستان ادب، ضمن تشکر از حاضران در جلسه و اساتید محترم، از آن‌ها دعوت کرد تا در افطاری موسسه حضور داشته‌باشند.

دومین نشست تخصصی ادبیات داستانی، پس از بیش از سه ساعت، با اذان مغرب و ضیافت افطار پایان یافت.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • مشروح نشست «ادبیات دینی»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.