موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

حلقه‌ی آفتابگردان‌ها _ ٢٢ مرداد ٩٣

28 مرداد 1393 08:35 | 3 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
حلقه‌ی آفتابگردان‌ها _  ٢٢ مرداد ٩٣

شهرستان ادب: سومین جلسه‌ی شعر آفتابگردان‌های ماه مرداد، در روز چهارشنبه مورخ بیست و دوم در محل موسسه‌ی شهرستان ادب برگزار شد. این جلسه ساعت ۱۸ و سی دقیقه با صحبت‌های محمدحسین نعمتی شروع شد. پیش از اینکه جلسه به صورت رسمی شروع شود، صحبت‌هایی در خصوص فرهنگ و ادبیات درگرفت.

در ابتدا، محمدحسین نعمتی شعری از علی‌محمد مودب به مناسبت پاسداشت وی در موسسه‌ی اوج خواند:

به بهار بدهکارم

دست کم یک شعر برای هر شکوفه

به پنجشنبه بدهکارم

دست کم یک شعر برای ثانیه

به تو بدهکارم

دست کم یک جان برای هر لبخند...

پس از این، سوالی در خصوص شخصی‌کردن شعر با المان‌های خاص هر شخص بود که آیا رواست یا خیر. پاسخ عده‌ای در اینجا این بود که اگر این المان‌ها به شفافیت و خوانش شعر ضربه بزند، استفاده از عناصری که منجر به شخصی‌شدن شعر شود روا نیست و نباید شاعر آن را به کار برد. سوال‌هایی در مورد شعر سپید و موسیقی درونی آن پرسیده‌شد؛ که نظر نعمتی بر این بود که «شعر سپید بیشتر مبتی بر اجراست و حتی سطرهای آن نیز بر اساس اجرای شعرها انتخاب می‌شود و ضمن اینکه موسیقی درونی شعر نیز در فضای خود شعر است که معنا پیدا می‌کند؛ ایجاز و مواجهه با تصویر و موضوع است که شعر سپید را از متن ادبی متمایز می‌کند. علاوه بر این، مهم‌ترین ویژگی شعر سپید ساختار و فرمی است که می‌سازد و آن را از متنی که نوشته‌شود متفاوت می‌سازد.» سوال بعدی در خصوص به کار بردن صناعات ادبی‌ کهنی که در شعر سپید به کار برده می‌شود بود؛ اینکه آیا به کار بردن این نوع از صناعات در شعر سپید جایگاهی دارد و یا شرایط شعر سپید نوع دیگری از صناعات ادبی را اقتضا می‌کند. پاسخ این سوال را محمدمهدی سیار داد: «پس از نیما نه تنها میزان آرایه‌های ادبی در شعر سپید افزایش می‌یابد بلکه در غزل نو بعد از نیما هم خیلی از آرایه‌های ادبی نیز حذف می‌شود. احیای آرایه‌های ادبی چه در غزل و چه در اشکال جدید شعر، جریانی نو را تشکیل داد که بعد از کنار زدن عمدی آرایه‌ها، دوباره احیا شده‌است. عده‌ای از سنتی‌گرایان که ریشه‌های آن‌ها در شعر سنتی فارسی شکل گرفته‌بود، مثل علی گرمارودی، تعدیلی در شکل شعر نیمایی ایجاد کردند و آرایه‌های ادبی در شعر نو احیا کردند، سپس، این جریان به غزل‌ دوران مدرن و سپس به شعر سپید رسید.» سیار در خلال این صحبت‌ها، انتقادی به محمدامین جعفری داشت: «تاکید وی بر استفاده از آرایه‌های ادبی، متن وی را بیشتر به نوعی نثر متکلف تبدیل کرده‌است و از حد شعر سقوط کرده‌است. ولی در شعر مودب غالبا دوز آرایه‌ها کمتر است و حالت مدرن آن حفظ شده‌است و آرایه‌ها نقش محوری در ساخت شعر ندارند. در واقع ما باید در اینجا تمایزی میان شعر مبتنی بر آرایه و شعری که آرایه‌ها نقش تزیین‌کننده‌ی آن را دارد، ایجاد کنیم.»

محمدحسین نعمتی، در تکمیل صحبت‌های سیار، گفت: «گرایش‌های ادبی و سبک زندگی خیلی بر هم تاثیرگذار و تاثیر پذیر هستند. در واقع، مواجه‌شدن با شعر و هدف‌گذاری آن، مسائلی است که از ایدئولوژی و نوع سبک زندگی فرد تاثیر می‌پذیرد.» یکی دیگر از حاضرین در جلسه معتقد بود که «موزون دیدن، ویژگی عالم سنتی است. پس حکیمان گفتند همه این لحن‌ها/ از دوار چرخ بگرفتیم ما... تمام اوزان شعری هم برآمده از احساس واقعی افراد به جهان اطراف بوده‌است؛ در واقع در احساس افراد این نظم دایره‌وار بوده‌است که ناشی از زندگی و درک منظم آن‌ها از زندگی بوده‌است. در حالی که شاید درک یک آدم مدرن این تکرار و دایره‌واری را نداشته باشد؛ بنابراین وزن عروضی هم در شعر وی وجود ندارد. دنیای مدرن، دنیای قواعد است؛ اما قواعد انسان‌ساخته. انسان سنتی، تسلیم در برابر قاعده‌هاست ولی انسان مدرن قواعد را بنا بر میل خود می‌سازد و در چارچوب این قواعد هم بسیار خشن عمل می‌کند. اما انسان سنتی، قابل پیش‌بینی است و در برابر قواعد نرم است و تسلیم است.»

یکی دیگر از سوالاتی که مطرح شد در خصوص عمر غزل و شعر کلاسیک در دوران مدرن بود. پاسخ این بود که عمر غزل و حتی قصیده هیچ‌گاه رو به پایان نمی‌گذارد. در کنار این باید توجه داشت که عالم را حرف می‌سازد؛ به این معنی که اگر مدام این ذهنیت در مخاطبان ساخته شود که شعر سپید اکنون دارای وزن بیشتری است و شاعران نخبه‌ی ما هم شعر سپید بگویند، زندگی طوری تغییر خواهدکرد که گرایش به غزل و قصیده و قالب‌های کهن از بین برود و در نهایت این انواع شعری نیز از ادبیات معاصر نیز حذف شود. برای تکمیل این صحبت‌ها، سیدعلی لواسانی اشاره کرد: «باید توجه داشت که قالب‌های نیمایی و جدید در مقابل قالب‌های سنتی نیست. ما همان‌طور که قالب قصیده، غزل، رباعی و غیره را داریم، قالب‌های نیمایی و سپید را هم داریم. این‌ها در کنار هم هستند و نه در مقابل هم.» این نکته هم به حاضرین یادآوری شد که در این بحث‌ها، اصالت با فرم است و نه با محتوا؛ وگرنه اگر بحث نگاه تازه‌ای باشد، در غزل هم می‌توان این نگاه تازه را داشت. مهم‌ترین وجهی که ما شاملو را تاریخ ادبیات پذیرفتیم، به دلیل نوآوری وی بود؛ اما این نوآوری از جنس ایجابی نبود، بلکه سلبی بود. یعنی وزن و قافیه را از شعر گرفت. بنابراین اگر کسی از وی تقلید کند، دیگر جایی در تاریخ ادبیات نخواهد داشت. نفرات بعدی‌ای که رد عرصه‌ی شعر وارد می‌شوند، باید چیز جدیدی را از شعر حذف کرد و این هم واضح است که حذف از شعر، جریان‌ساز نیست و این امکان را به وجود نمی‌آورد که کسی از این جریان تقلید کند.

پس از این صحبت‌ها که در ابتدای جلسه نشاط خاصی به آن بخشید، علی داوودی شعری سپید خواند:

سنگ بر آیینه‌ها می‌خواست تکرارم کند

تا دلم را بشکند بر خویش آوارم کند

پس از این شعری توسط آقای ترک­آبادی خوانده شد:

نشسته‌ام تا به دیدارم بیاید یار زیبا، مرگ

بگیرد دست تنهای مرا، سردار تنها، مرگ...

محمدحسین نعمتی در مورد این شعر تنها اشاره‌ی کوتاهی به ایجاد حس زندگی و نشاط در شعر جوانان، داشت و در خصوص فرم غزل هم اشاره داشت که قافیه‌های این‌چنینی پتانسیل بسیاری دارند که شعری قوی در اختیار مخاطب قرار بگیرد. ضمن اینکه شاعر قرار است زبان خودش را به دست بیاورد؛ این‌که ما با فرم‌های از پیش ساخته‌شده به سراغ مشغولیت ذهنی خودمان می‌رویم. کاری که شاعران جوان باید انجام دهند، این است که تمرین داشته‌باشد و آنچه که در ذهن وی اتفاق می‌افتد نیازی به ترجمه‌ی آن به ادبیات دیگری نداشته باشد.

برای اینکه حاضرین در جلسه استراحتی داشته‌باشند، بخشی از کلیپ برنامه‌ی روز سه‌شنبه در موسسه‌ی اوج برای مخاطبان پخش شد.

شعر بعدی، رباعی‌ای بود که توسط قاسم قاسمی خوانده‌شد:

آن بذر که در خاک پر از زیستن است

چون فلسفه‌ی رفتن روح از بدن است

تعبیر من از رفتن تو مردن نیست

پروانه‌ای و پیله برایت کفن است...

در خصوص این شعر، اشاراتی به تشبیه ناقص مصراع اول و معنای معکوس در مصراع دوم -که برخاستن از پیله به معنای رستاخیز است و منظور شاعر را نمی‌رساند- صورت گرفت.

شعرخوانی بعدی، غزلی بود که توسط سعید پورطهماسبی خوانده‌شد که منجر به تحسین حاضرین در جلسه شد:

نه چنان دور همین گوشه و نزدیکی‌هاست

زندگی دورتر از واقعه‌ی مرگ به ماست...

دقت در انتخاب واژه‌ها برای گزینش بهترین آن‌ها، توجه به پتانسیل بالای قافیه برای ساخت شعری روان و تلاش برای کاهش شکستگی‌های دستوری در شعر، از جمله توصیه‌هایی بود که به شاعر خوب این شعر صورت گرفت.

شعر بعدی غزلی عاشقانه بود که توسط فریدون شمس خوانده‌شد:

اشک، از وسعت اندوه سخن می‌گفت

حنجره از شب و تنهایی من می‌گفت...

پس از این شعر، بحثی حول محور استفاده از واژگانی که معنای مصطلح آن متفاوت از معنای اصلی آن است، صورت گرفت که عده‌ای موافق استفاده از این واژگان بودند و عده‌ای دیگر این توافق را نداشتند.

شعرخوانی بعدی توسط علی غنی انجام شد:

گریه‌های شبانه می‌خواهم، خلوتی عاشقانه می‌خواهم

روح مجروح من پریشان است، خسته‌ام، آشیانه می‌خواهم...

شعر بعدی توسط احسان رشیدی در واپسین دقایق این جلسه خوانده شد:

با همه خوب و بدت... با همه پیچیدگی‌ات

درک این مسئله که بی تو بمیرم ساده است...

رسول پیره، آخرین شاعری بود که شعر خود را خواند:

دهان درآورده‌اند کوه‌ها

ابرها

دهان درآورده‌اند

با تو حرف بزنند پرنده‌ها

و انسان‌ها

که اندوه را

شبیه کتی سنگین از تنشان درآوردی

و شادی را

شبیه درختی در زمینشان کاشتی...

این شعر برای علی‌محمد مودب و به مناسبت پاسداشت وی برای او سروده شده‌بود، دارای ارجاعات بسیاری به اشعار مودب بود و موجب تشویق حاضرین در جلسه شد.

در پایان جلسه، دفتر روابط عمومی شهرستان ادب اعلام داشت به دلیل اردوی آفتابگردان‌ها، هفته‌ی آینده جلسه‌ی شعر برگزار نخواهد شد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • حلقه‌ی آفتابگردان‌ها _  ٢٢ مرداد ٩٣
  • حلقه‌ی آفتابگردان‌ها _  ٢٢ مرداد ٩٣
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: