موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
درس‎گفتارهای حسن دلبری در اردوی شهرکرد آفتابگردان‎ها

تبارشناسی غزل امروز

02 شهریور 1393 00:38 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
تبارشناسی غزل امروز

شهرستان ادب: دومین کلاسی که در اردوی آفتابگردان‌های شهرستان ادب برگزار شد، با تدریس حسن دلبری، استاد دانشگاه و یکی از شاعران برجسته‌ و با موضوع «سیر تطور غزل معاصر» تشکیل شد. در زیر مشروح این کلاس‌ را می‌خوانید.

پیش از شروع این کلاس، دلبری با تاکید بر اینکه قرار بر انجام بحثی آکادمیک است تا به نتیجه‌ای برسیم، بحث خود را آغاز کرد: «حکایت شعر و شاعری، مانند گلدانی است که باید همه‌ی شرایط برای رشد آن فراهم باشد: بذر خوب، خاک خوب، نور و آب کافی. یک بخش از ادبیات ذات است و بخش دیگر علم به آن است. کسانی در هنر موفق بودند که در کنار استعداد هنری، علم آن را هم خوب یاد گرفته‌اند.»

هنر جایی برای مطلق‌گرایی ندارد

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه هنر و علم دو مسیر کاملا جدا هستند، به اعضای دوره توصیه کرد تا از منتقدین مطلق‌گرا پرهیز داشته‌باشند: «مطلق‌گرایی در هنر جایی ندارد، بلکه جایگاه آن در علم است. آنتوان چخوف که یکی از نویسندگان روسی است، می‌گوید منتقدان مثل خرمگسانی هستند که اسبان را از کار بازمی‌دارند. همین جمله هم درست نیست و نباید این‌چنین مطلق به مسائل نگریست. در هنر، مطلق‌نگری منجر به تخریب خود هنرمند می‌شود. در مجموع به یاد داشه‌باشید که علم ادبیات و علم شعر را به اندازه‌ای یاد بگیرید که خودتان آخرین منتقد شعر خودتان باشید، نقدها را گوش بدهید و از آن استفاده کنید؛ به یاد داشته‌باشید که در هنر هیچ چیز مطلقی وجود ندارد. منتقد دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید منتقدان هنرمندان شکست‌خورده‌اند. البته باید توجه کنید که علم ادبیات، با خود ادبیات متفاوت است. در علم ادبیات، که همان علم اوزان و هجاها است، مطلق‌گرایی درست است و تمام و کمال نیز باید رعایت شود، اما در خود ادبیات که بسته به ذوق فرد دارد، نمی‌توان مطلقا حرف زد.»

پس از این مقدمات، دکتر حسن دلبری با اشاره به اینکه اگر غزل را به عنوان موضوع صحبت خود انتخاب کرده‌است، به این دلیل است که غزل امروزه بیش از آنکه یک قالب شعر فارسی باشد، بدل به فرهنگ شده‌است، سخنان خود را حول موضوع غزل معاصر آغاز کرد: «شناخت غزل و آنچه بر غزل گذشته، تقریبا و نه تحقیقا- تقریبا مساوی است با شناخت شعر. چون غزل فارسی در همه‌ی عرصه‌ها حضور داشته‌است و از زمانی که به وجود آمده‌است، همواره رو به اوج بوده‌است. دلیل آن هم به دو مورد برمی‌گردد: یکی اینکه غزل اعتدال دارد و دوم اینکه غزل، انعطاف‌پذیر است.»

در شناخت غزل تبارشناسی آن از نکات بسیار مهم است

دلبری، با تاکید بر این نکته که آنچه که غزل امروز را می‌سازد، مجموعه‌ای از ویژگی‌هایی است که در تاریخچه‌ی غزل می‌توان یافت، تصریح کرد: «غزل به معنای تغزل، مغازله، گفتگوی عاشقانه‌ی دو نفر است. معمولا گفته‌می‌شود که غزل از تغزل قصیده شروع شده‌است. اما این گفته‌ هم قابل نقد و نقض است. براگینسکی، مستشرقی است که بر آثار رودکی کار کرده‌است در مقدمه‌ی دیوان رودکی این مورد را نقض می‌کند و معتقد است که غزل همراه قصیده بوده‌است و برگرفته از ترانه‌های ایرانی قبل از اسلام است. در دیوان رودکی در کنار قصیده‌ها، غزل هم وجود دارد؛ حالی‌که اگر غزل از قصیده گرفته شده‌است، باید مدتی می‌گذشت و بعد به قالبی مستقل تبدیل می‌شد. غزل از دوران مشروطه به بعد، قالب به یک صورت است ولی روحیه‌ی نوگرایی هنرمند که همیشه به دنبال طرز تازه است، به دنبال متفاوت گفتن شعر بودند، اما راه را به اشتباه رفتند؛ آن‌ها فکر می‌کردند که شعر خوب، شعری است که به جای تشبیه ابروی یار به کمان، توپ داشته‌باشد، به جای مژه فشنگ داشته‌باشد، مضامین تازه ایجاد می‌شود. این افراد در زمان خودشان مورد انتقادات بسیاری قرار گرفتند ولی پله‌های نردبانی شدند که نتیجه‌اش غزل امروز ما است. در این میان، یک عده نمی‌خواستند قالب را بشکنند و نمی‌خواستند هم این زبان برگشتی را رعایت کنند؛ نتیجه‌اش این شد که به فکر تحول در زبان افتادند. یکی از این افراد، فروغ فرخزاد بود. نفر دوم، منوچهر نیستانی بود که در همین عصر به زبان تازه شعر می‌گوید: شب می‌رسد ز راه، ز راه همیشگی/ شب با همان ردای سیاه همیشگی. چهره‌ی بعدی، حسین منزوی است. حسین منزوی با غزل لبت صریح‌ترین آیه‌ی شکوفایی است، اولین شعری است که به زبان جدید گفته‌است. شخص چهارم هم سیمین بهبهانی است که ضمن اینکه روی ساختار زبان کار می‌کرد در آن سال‌ها بیشتر به فکر وزن‌های تازه بود. نفر پنجم که اسم او هم در زمان خودش کم برده‌شد، محسن پزشکیان بود. این پنج نفر، متن‌های لحظه‌ی تغییر در غزل معاصر بودند. تقریبا با یک مقدار فاصله، نسل دیگری که محمدعلی بهمنی، قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی و شاعران دیگر را شامل می‌شد، شکل گرفت. این نوع غزل برخلاف خیلی از جریان‌هایی که یک‌باره وارد می‌شد و طولی نمی‌کشید که از گردونه خارج می‌شد، ماند. شاید دلیل آن این بود که غزل نئوکلاسیک هم از نظر زبان و هم از نظر محتوا، تعادل و انعطاف همان دو عنصر اصلی غزل- را دارد. البته یک عنصر دیگر قابلیت ترکیبی غزل با قالب‌های دیگر نیز دارای اهمیت بسیاری است.»

غزل نئوکلاسیک اجازه‌ی ورود به عرصه‌های مختلف را به دست آورد

این شاعر اهل سبزوار، پس از این مقدمه‌ی کوتاه در مورد شکل‌گیری غزل نئوکلاسیک، افزود: «در دهه‌ی شصت که انقلاب اسلامی دوران گذار از جنگ را می‌گذراند، غزل نئوکلاسیک ضمن اینکه بازی‌های زبانی خوبی را تجریه می‌کرد، به عرصه‌های آیینی و محتوایی هم ورود پیدا کرد. حاصل نوعی از غزل شد که امروزه آن را به عنوان غزل آیینی می‌دانیم که این نیز حاصل انعطاف‌پذیری غزل است. تقریبا در دهه‌ی هفتاد در حالی‌که غزل نئوکلاسیک روال خودش را طی می‌کند، موجی از نوگرایی‌هایی که در ادامه به افراط هم کشیده‌شد، گونه‌ای دیگر هم به عنوان غزل فرم شکل می‌دهد.»

غزل فرم، نگاهی متفاوت به زبان داشت؛ اما اشکال آن این بود که فقط نگاهی متفاوت به زبان داشت

وی در ادامه، با انتقاد از مسیری که غزل فرم پی‌ گرفت و منجر به این شد که ادامه‌ی مسیر آن به افراط کشیده‌شود، تصریح داشت: «غزل فرم، نگاهی متفاوت به زبان داشت؛ اما اشکال آن این بود که فقط نگاهی متفاوت به زبان داشت. در واقع، این شکل از غزل به زبان معیار حمله برد. غافل از اینکه شعر ناب، هجوم سازمان‌یافته به زبان معیار است؛ مهم سازمان‌یافتگی در این به هم ریختگی زبان معیار است. شعر در مقابل نثر مثل راه رفتن است در مقابل رقصیدن. شعر در خود زبان اتفاق می‌افتد؛ یعنی ضمن اینکه خبر دارد ولی به خبر کاری ندارد. شناختن مرز دقیق فراهنجاری با ناهنجاری است که هنر را تشکیل می‌دهد. فرق ناهنجاری و فراهنجاری مثل فرق نبوغ و دیوانگی است. در شعر فرم، یک تعریف اشتباهی که از فرم داشتند، کار را به ورطه‌ای کشید که سردمداران‌اش به دو شاخه تقسیم شدند: یک شاخه به سمت غزل پست‌مدرن رفتند و شاخه‌ی دیگر در همان غزل فرم باقی ماندند.»

این پژوهشگر ادبیات، در ادامه‌ی سخنان خود ضمن جداسازی گروه‌ها طرفدار فرم و گروه‌های طرفدار محتوا، تعریف هر دو این‌ها را از غزل فرم و غزل محتوا اشتباه دانست و افزود: «ما به اشتباه فهمیده‌ایم که فرم یعنی قبول نداشتن محتوا و محتوا قبول نداشتن فرم. در حالی که این‌گونه نیست. یک تعریف زیبا، کوتاه و جامع از فرم و محتوا این است: فرم همان محتوایی است که از روبه‌رو به آن نگاه می‌کنیم. امکان ندارد که محتوا را بدون فرم بتوان به مخاطب عرضه کرد؛ اما باید توجه داشت که الزاما هر محتوایی هنر نیست. فرمالیست‌ها می‌گویند که ما را محکوم به نداشتن محتوا نکنید؛ ما محتوا را قبول داریم اما آن ‌چیزی که باید آن را مورد توجه قرار دهیم این است که آنچه که محتوا را بدل به هنر می‌کند، فرم است. این حرف درست است اما در مرحله‌ی عمل این اشتباه از زمانی شکل گرفت که این عقیده در آن‌ها شکل گرفت که غزل فرم، غزلی است که محتوا نداشته‌باشد.»

وی با اشاره به سخنی از شفیعی کدکنی که می‌گوید مشکل بزرگ شعر امروز ما این است که جوانان شاعر ما همگی به دنبال سبک هستند، بر این نکته تاکید کرد که هر سبکی، سبک والایی نیست و در ادامه افزود: «باید توجه کنید، که غزل نئوکلاسیک تمام نمی‌شود تا غزل فرم شروع شود و ادامه یابد. غزل نئوکلاسیک ادامه پیدا می‌کند و جالب اینجاست که دارد پررنگ می‌شود. تقریبا یک دهه جریان غزل فرم شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد. توجه به این مورد که فراهنجاری زبانی صرفا در خصوص استفاده از کلمات و ترکیبات تازه نیست، نیز دارای اهمیت است. زبان، سه لایه دارد: لایه‌ی درونی، لایه‌ی وسطی که جایگاه آرایه‌های معنوی است و دیگری لایه‌ی بیرونی که جایگاه آرایه‌های لفظی است؛ تمام روابط متقابل این سه لایه، ساختار را تشکیل می‌دهد. آنچه که غزل فرم را متفاوت کرده‌است، ساختار زبانی است که بعضا کلمه‌ها و ترکیبات غیرمعمول‌تری هم در آن می‌آید؛ ولی صرفا کلمات و ترکیبات جدید نیست. عنصر روایی که در غزل کلاسیک، گاهی دیده می‌شد، در غزل فرم، مشاهده می‌شد.»

هر جریانی که در غزل به وجود می‌آید، حتی اگر هم در زمان خودش پذیرفته نشود، بر جریان بعدی حتما تاثیر می‌گذارد

حسن دلبری، در بخش پایانی سخنان خود، با اشاره به این نکته که سیمین بهبهانی، یکی از پُرمایه‌ترین شعرها را در خصوص وطن گفته‌است، افزود: «غزل نئوکلاسیک امروز نسبت به غزل نئوکلاسیک دهه‌ی شصت پرورده‌تر است. یک دلیل آن هم این است که زیبایی‌های غزل فرم را هم به عنوان یک فرصت گرفته و از آن استفاده کرده‌اند. این شکل شعر فرم تقریبا در این دهه ادامه پیدا می‌کند و چهره‌های خاصی از آن مثل سیدمهدی موسوی، آقای خوانساری و یا خانم فاطمه اختصاری، جدا شده و به غزل موسوم به پست‌مدرن پیوستند. در همه‌ی عصرها همین‌قدر شاعر بوده‌اند و همان‌طور که در سده‌ی حافظ چندتن بیشتر نمانده‌اند، از این سده هم بیش از این تعداد نخواهند ماند.»

وی، سخنان خود را با چندین توصیه‌ی کاربردی به شاعران جوان پایان برد: «به همه‌ی انتقاد‌ها گوش فرادهید ولی آخرین منتقد شعرتان، خودتان باشید. با اینکه شعرهای بسیاری گفته می‌شود، هیچکس پشت در منتظر تمام‌شدن آخرین شعر شما نیست اما همه منتظر شنیدن یک شعر خوب از شما هستند.»


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • تبارشناسی غزل امروز
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: