موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نیمه شهریورماه

تازه‎ترین نشست انجمن شعر آفتابگردان‎ها

22 شهریور 1393 02:32 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
تازه‎ترین نشست انجمن شعر آفتابگردان‎ها

شهرستان ادب: دومین هفته‌ از شهریور ماه، شهرستان ادب میزبان آفتابگردان‌های شاعر بود. در این جلسه که روز دوازدهم شهریور برگزار شد، شاعران جوان شعرهای خود را خواندند و نقدهای آن را شنیدند. محمدحسین نعمتی در ابتدای این جلسه، پس از سلام و یاد خدا، از حاضران در جلسه دعوت کرد تا شعرخوانی‌های خود را شروع کنند. نخستین فردی که شعر خواند، علی غنی بود که غزلی با این مطلع خواند:

تمام لحظه‌هایم را دوباره زیرورو کردم

دوباره یک نفس جا ماندم از خود، های‌وهو کردم...

در خصوص این شعر، زبان یکدست و استفاده‌ی درست از این قافیه‌ی دشوار، از جمله عواملی بود که مورد ستایش بسیاری قرار گرفت و استفاده‌ی بهتر از کلمات برای مضمون‌سازی بهتر از جمله پیشنهاداتی بود که در این جلسه ارائه شد. پس از خواندن این شعر، بحثی حول محور تکرار کلمات در مصراع‌های یک بیت صورت گرفت که علاوه بر اینکه همه معتقد بودند که بستگی به کلیت شعر و مضمونی که شعر در پی ایجاد آن است، دارد اما در کل می‌توان تمرار بیش از حد را نوعی آسیب در شعر دانست.

پس از این، محمدامین اکبری، از اعضای دوره­ی دوم آفتابگردان­ها شعری نیمایی با این بند آغازین خواند:

شهر کوچکی است

چرک‌مرده و عبوس

با عروق بسته‌ای که زندگی به زحمت از میان آن عبور می‌کند...

پس از این، نعمتی ضمن ستایش رویکرد جوانان به شعر نیمایی، این نکته را نیز خاطر نشان کرد: «ما اگر بتوانیم در قالب نیمایی، از روح نیما و نگاه تازه‌ای که به زندگی و اطراف دارد استفاده کنیم و سعی کنیم زیباشناسی‌های شعر کلاسیک را در لایه‌ی دوم شعر به کار بندیم، به نظر می‌رسد در شعر نیمایی امروز بیشتر کاربرد دارد.» در خصوص این شعر، بیرونی‌شدن ارجاعات زیبایی‌شناسی درونی‌ای که در این شعر دیده می‌شود و تلاش برای ایجاد تصاویر با استفاده از کلمات به جای انتزاع آن‌ها، از جمله‌ی پیشنهاداتی بود که برای بهتر شدن این شعر ارائه شد.

پس از این، آقای شنی که برای نخستین بار در این جمع حضور یافته‌بود، با اشاره به نخستین شعری که در این جلسه خوانده‌شد، به این نکته نیز اشاره کرد که این که ما بفهمیم و بدانیم جوان ما چه چیزی را در شعر خود می‌خواهد بگوید بسیار مهم است؛ بنابراین نه تنها شعر باید پیام داشته‌باشد، بلکه هدف آن نیز باید مشخص باشد.

سپس، مجید ترک­آبادی، غزلی با این مطلع خواند:

چقدر ساکت و سردم میان مردم شهر

عجیب و گنگ برایم زبان مردم شهر...

پس از این، غزلی رضوی به مناسبت ایام ولات امام رضا(ع) توسط علیرضا رافتی خوانده‌شد:

باران گرفته بر تن شعر از عنایتش

شیدا نشسته‌ام به تماشای رحمتش...

پس از خواندن این شعر، حاضران ضمن تشویق شاعر آن و تشکر از مضمون‌‌های بدیعی که در آن به کار رفته‌است، پیشنهاداتی چون تحکیم پشتوانه‌ی کلماتی که در شعر برای مضمون‌سازی به کار رفته‌اند و توجه بیشتر به اقتضائات شعر آیینی، ارائه شد.

پس از این، آقای ذوالقدر مخمسی با این بند آغازین خواند که با تشویق‌های بسیاری همراه شد:

آن شب که تو باشی بر من خواب کدام است

جز بوسه و آغوش تو هرچیز حرام است

آن شعر خداوند غزل ختم کلام است

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است...

پس از این، آقای حیدری شعری سپید با این بند آغازین با مطلع در مورد جانبازان موجی خواند:

هر روز

با تاول‌هایش می‌جنگد

متکاها را پرتاب می‌کند...

پس از خوانش این شعر، رسول پیره در خصوص این شعر گفت: «شما توانسته‌بودید این فضاسازی را در کل شعر ایجاد کنید و مخاطب خودتان را نیز در این فضا قرار دهید این نکته هم به خوبی رعایت شده‌بود که ضربه‌ی شعر در آخر آن آورده شده‌بود؛ اما المان‌هایی که شرایط را نشان دهد، بسیار بود و می‌شد با توضیحات کمتری به آن اشاره کرد و مخاطب را متوجه آن ساخت.»

بلافاصله پس از نقد، غزلی توسط آقای خسروی خوانده‌شد که بسیار مورد تشویق قرار گرفت. در زیر مطلع این غزل را می‌خوانید:

تا اسم تو افتاد به می‌خانه به هم ریخت

شد حرف تو؛ حال من دیوانه به هم ریخت...

پس از این، غزلی با موضوع دفاع مقدس توسط احسان رشیدی خوانده‌شد که مطلع آن را در زیر می‌خوانید:

در دلم هر غروب می‌ریزم، غصه‌های تمام عالم را

زیر و رو می‌کنند انگاری در درونم هزار و یک غم را...

پس از این، رسول پیره دو شعر سپید خواند، بند آغازین هر کدام را در زیر می‌خوانید:

تعقیبات نمازم شده

آشتی دادن گل سرخی

که با باغچه قهر است...

***
قلبم اعلامیه‌ای خونین است

که در زیر پیراهنم

پنهان کرده‌ام

باید به دست تو می‌رسید...

پس از این، شعری نیمایی توسط آقای خدارحمی خوانده شد:

تا به حال

دیده‌ای عبور گله‌های اسب را؟

که گرد و خاک‌های خفته بر زمین

بلند می‌شوند به اقتدارشان...

بلافاصله بعد از این، شعری تقدیم به ساحت حضرت ابالفضل توسط بهادر بهرامی:

ماه می‌خواهد که از رویت شکایت‌ها کند

بغض مخفی در گلویش را مجدد وا کند...

پس از این شعری با این مطلع توسط آقای علامه با فضای هیئت خوانده شد:

عمری است که دم ز عشق دلبر زده‌ام

بر پشت در خانه‌ای او در زده‌ام...

سپس آقای فریدون شمس، غزلی با این مطلع خواند:

از تمنای دلم دست مرا می‌خوانی

بهتر از من، غم پنهان مرا می‌دانی...

بعد از این شعر که مورد تشویق قرار گرفت، علی داوودی شعری سپید با موضوع غزه و با عنوان «ده فرمان» خواند. در زیر بند آغازین این شعر را می‌خوانید:

پیران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را

تماما به قتل رساندی

آن‌ها را بکش

آن‌ها را بکش...

 بعد از خواندن این شعر، محمدحسین نعمتی، به جوانان شاعر حاضر در جلسه توصیه کرد تا از تجربیات شاعران با‌تجربه‌تری مانند علی داوودی یا شاعران دیگر استفاده کنند و در این راه نیز خواندن کتاب‌های آن‌ها می‌تواند کمک شایانی به استفاده از این تجربیات داشته‌ باشد.

بعد از این آقای طهماسبی، غزلی با این مطلع خواند:

که گاه هستی و گه نیستی، غزل جانم

خودت بگو، دِ بگو، کیستی غزل جانم؟

پس از خوانش این شعر، میلاد عرفان‌پور ضمن عذرخواهی از شاعران به دلیل عدم نقد شعرهای آن‌ها به علت ضیق وقت، پایان جلسه را اعلام کرد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • تازه‎ترین نشست انجمن شعر آفتابگردان‎ها
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.