موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
شعری از یوسفعلی میرشکاک

جنگ

04 مهر 1393 23:46 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.75 با 4 رای
جنگ

شهرستان ادب: یوسفعلی میرشکاک یکی از درخشان‎ترین چهره‎های ادبیات انقلاب و ادبیات آیینی است. شاید اگر در موضوعاتی چون نظریه‎پردازی، نقد ادبی و همچنین حرفه‎ی روزنامه‎نگاری چنین تبحر ویژه‎ای نداشت، بیشتر از این‎ها به شعر او توجه می‎شد. با اینحال برای کسانی که با دقت به قضاوت و بررسیِ شعر معاصر نشسته‎اند، جایگاه هنری و شعر درخشان او غیرقابل انکار است. زنده‎یاد دکتر سیدحسن حسینی در کتابِ «گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس» پس از نقلِ شعرِ «میلاد سرخ» میرشکاک چند سطرِ ناتمام درباره‎ی او می‎نویسد: 

«اگر خدا خواهد نگارنده پیرامون شعر و سلوکِ شعری میرشکاک در دفتری دیگر به تفصیل سخن خواهم گفت. آنچه در اینجا گفتنی‎ست این که میرشکاک جنگ تحمیلی و ایضا جنگ اعصاب را به خوبی و از نزدیک تجربه کرده است.»

همزمان با ایام دفاع مقدس یکی از شعرهای قدیمی میرشکاک که در قالب نیمایی سروده شده است را با هم مرور می‎کنیم. این شعر «جنگ» نام دارد.

 

جنگ 

گرچه با خاک بیگانه‎ام کرد

جنگ با دست‎های بلندش

گرچه از من گرفت آسمان را

با تمام دلم دوست دارم

لحظه‎های برآشفتنش را

که معیار مرد است

جنگ! بهزاد آیینه‎پوشان همزاد!

کاش یک‎بار دیگر صدای تو را می‎شنیدم

کومه‎ام بی‎تو خاموش و سرد است

 

من در این خاک جایی ندارم

غربتی سهمگین سهم من بود

کتف تا کتف زخمی، توان‎تاب

جاده تا جاده هولی عنان‎گیر

بی‎تو من کیستم؟ سرد و رنجور

سایه‎ای خسته، خاکستر آلود

بر لبم نام خورشیدوارت

در دلم یادی از استوایی‎ترین روزهای نبرد است

من چه دارم که بگذارد اینجا بمانم

بی‎وطن از تمام زمین بی‎نصیب است

جاده فرسود چشم انتظارم

شیعه هرجا که باشد غریب است

 

جنگ باز آ که آیینه ام غرق گرد است

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جنگ
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: