موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
ترانه‎ای از محمدعلی بهمنی در سالروز تولدش

بهار بهار، صدا همون صدا بود

16 فروردین 1394 01:48 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 6 رای
بهار بهار، صدا همون صدا بود

شهرستان ادب: محمدعلی بهمنی، چهرۀ بی‎نظیر غزل معاصر ایران، زندگی در هفتمین دهۀ عمرش را سپری می‌کند. این شاعر جنوبی، اولین مجموعه شعر خود  با نام «باغ لال» را در سال 1350 منتشر کرد، که مجموعه‌ای از اشعار آزاد او بود، ولی بعد از آن، بیشتر به غزل روی آورد و اکنون به عنوان یک غزل‌سرا و ترانه‌سرای صاحب سبک، مطرح است.

بعضی از آثار او عبارتند از: گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود، این خانه واژه‌های نسوزی دارد، شاعر شنیدنی است، عشق است و... .

«تنفس آزاد» و «من زنده ام هنوز و غزل فکر می‌کنم» از آخرین مجموعه شعرهای وی هستند. او در کتاب «من زنده ام...» غزل را به شکل خوانشی نگاشته بود، طرحی که پیش از او، منوچهر نیستانی در اشعارش پیاده کرده بود؛ به این صورت که اشعار را به صورت تقطیع شده و زیر هم می‌نوشت، تا خوانش خواننده به مراد شاعر، نزدیک‌تر شود.

«غزل زندگی کنیم» نیز عنوان کتاب گزیدۀ بهترین غزل‎های بهمنی است که توسط شهرستان ادب منتشر شده است. 

محمدعلی بهمنی را با تندیس خورشید مهر، در سال 78 به عنوان برترین غزل‌سرای ایران، معرفی کردند. و در سال 83 نیز در بندرعباس، نکوداشتی برای این شاعر جنوبی برگزار کردند.

پیش از این نیز، بهاریه‌ای از بهمنی در سایت شهرستان ادب، منتشر شده بود... اکنون نیز، همزمان با سالروز تولد محمدعلی بهمنی و تبریک آن، ترانه‌ی معروف «بهار بهار» را به پرونده‌ی بهاریۀمان پیوند می‌زنیم و آن را سبزتر می‌کنیم؛ ترانه‌ای از محمدعلی بهمنی که توسط چند خواننده هم خوانده شد و حتماً به گوشتان آشناست:


بهار بهار، صدا همون صدا بود
صدای شاخهها و ریشهها بود

بهار بهار، چه اسم آشنایی
صدات میاد، امّا خودت کجایی؟

وا بکنیم پنجرهها رو یا نه؟
تازه کنیم خاطرهها رو یا نه؟

بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازهتر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو آورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل، باغچۀ ما یه گلدون
خونۀ ما همیشه منتظر یه مهمون


بهار بهار، یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی

یه آشنا که مثل قصهها بود
خواب و خیال همه بچهها بود

یادش بهخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صب نشده غروب بود

آخ که چه زود قلّک عیدیهامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون


بهار اومد برفا رو نقطهچین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد

چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن پنجرهها رو دوست داشت

بهار اومد پنجرهها رو وا کرد
منو با حسیّ دیگه آشنا کرد

یه حرف که از حرفای من کتاب شد
حیف که همهش سؤال بیجواب شد

دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • بهار بهار، صدا همون صدا بود
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: