شهرستان ادب: سعدی شیرازی، نه تنها نزد ما، بلکه نزد تمام علاقمندان به ادب فارسی در سرتاسر جهان، نامیست آشنا. این شاعر قرن هفتم، از روزگار خود تاکنون، آوازۀ جهانی دارد و به جرأت میتوان گفت، در حکم شناسنامهای است برای ادبیات فارسی. آثار معروف او، گلستان، بوستان و دیوان اشعار (شامل قصاید و غزلیات و مثنویها و...) هستند که سالیان سال مورد مداقه و پژوهش اهل ادب قرار گرفتهاند که جهان پرشکوه سعدی را از ابعاد گوناگون، به تماشا نشستهاند.
به مناسبت اول اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت سعدی شیرازی، نگاهی میاندازیم به اهمیت کتاب گلستان در زندگی ما:
سعدی، گلستان را در بهار سال 656 ه.ق تصنیف کرد. این کتاب که مجموعه حکایاتی به نظم و نثر است، قرنهاست که حتی در کشورهای اسلامی دیگری به غیر از ایران، تدریس میشود.
هنوز در بین ما هستند پیرمردان و پیرزنانی که در مکتبخانه، گلستان میخواندند و از ابتدای کودکی جانشان با واژههای سعدی آشنا میشد و هنوز حفظاند آغازین جملات گلستان را که «ملت خدای را، عزّ و جلّ، که طاعتش موجب قرب است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون برمیآید، مفرّح ذات... .» گلستان سعدی، جهانی است حکمت آمیز و حکمت آموز. خوانش و همچنین حفظ گلستان در مکتبخانههای قدیم، حکمتِ عمومیای به اذهان تزریق میکرد که تأثیرش را در گفتار و کردار بزرگان و سالمندانمان، دیدهایم. سعدی ضلعِ اخلاقی مثلث اندیشگانی جامعۀ آن زمان بود، در حالیکه ضلع عرفانی را مولوی و ضلع حماسی را فردوسی، در اختیار داشتند. تأثیر حکمتی که گلستان در اذهان مردم داشت، امروزه به هیچ وجه با خواندن یک حکایت از او در کتابهای درسی، به دست نمیآید و این فقدانی است که به وضوح در جامعۀ امروزه، شاهدش هستیم.
برای مثال، اشاره میکنیم به یکی از حکایات معروف گلستان. حکایت «جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی» که در این دیالکتیک، گوییا سعدی بیطرف ایستاده است و ما در هر دو طرف نشانده. تضادها و تناقضها را بیان میکند و به ظریفترین شکل، نقاط ضعف را نشان میدهد. یک مرتبه از قول توانگر میگوید:
«پس عبادت اینان به قبول اولیتر، که جمعاند و حاضر، نه پریشان و پراکنده خاطر. اسباب معیشت ساخته و به اوراد عبادت پرداخته. عرب گوید اَعوذ بالله مِنَ الفقر المُکِّبِ و جوارِ من لا یُحَبّ وَ در خبرست الفقرُ سوادُ الوجهِ فی الدّارین.»
که انسان یقین میکند سعدی خود توانگر است و طرفدار توانگران، و بار دیگر چنان از قول درویش میگوید:
« (توانگران) علما را به گدایی منسوب کنند و فقرا را به بی سر و پایی معیوب گردانند و به عزت مالی که دارند و عزّت جاهی که پندارند برتر از همه نشینند و خود را به از همه بینند و نه آن در سر دارند که سر به کسی بردارند. بی خبر از قول حکما که گفتهاند هر که به طاعت از دیگران کم است و به نعمت بیش، به صورت توانگرست و به معنی درویش.»
که آدمی شک میکند سعدی به راستی توانگر بوده است و اینگونه از قول درویشان سخن میراند؟!
سخن در باب سعدی و گلستان او بسیار است و باید به این بسنده کرد، که کتاب گلستان در هر خانهای، به واقع «جهانیست بنشسته در گوشهای» و خوشا به حال آن جهانگردی که در آن سیاحت کند.