موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
رمضانیه‎ای از عطار نیشابوری

یا رب به حق روزۀ مردان روزه دار

30 خرداد 1394 12:26 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.6 با 5 رای
یا رب به حق روزۀ مردان روزه دار

شهرستان ادب: فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق معروف به «عطار نیشابوری» از بزرگ‎ترین شاعران و عارفان سنت ایرانی اسلامی است که در حدود قرن شش و هفت هجری می‎زیسته است. او را تألیفات بسیاری است که برای عموم دوستداران شعر و عرفان آشناست. یعنی آثاری چون «منطق الطیر»، «الهی‎نامه»، «مصیبت‎نامه»، «اسرارنامه» و «تذکره الاولیا». عطار را می‎توان از پیروان سنت شعر عرفانی حکیم سنایی و از پیشروان مولوی دانست. مولوی خود در این‎باره می‎گوید:

عطار روح بود و سنایی دو چشمِ او
ما از پیِ سنایی و عطار آمدیم

در تازه‎ترین مطلب پروندۀ رمضانیه، قصیده‎ای زیبا از عطار می‎خوانید. در این شعر زیبا آنجا که عطار از روزۀ حقیقی و محدود نبودنِ روزه، به روزۀ دهان سخن می‎گوید، به روشنی تأثیر عطار از احادیث مروی از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) را می‎بینیم.

 

ای در غرور نفس به سر برده روزگار
برخیز و کار کن که کنون است وقت کار

ای دوست ماه روزه رسید و تو خفته‎ای
آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر

سالی دراز بوده‎ای اندر هوای نفس
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار

پنداشتی که چون نخوری روزۀ تو است
بسیار چیز هست جز این شرط روزه دار

هر عضو را بدان که به تحقیق روزه‎ای است
تا روزۀ تو روزه بود نزد کردگار

اول نگاه‎دار نظر، تا رخ چو گل
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار

دیگر ببند گوش ز هر ناشنودنی
کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار

دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست
از غیبت و دروغ فروبند استوار

دیگر به وقت روزه گشادن مخور حرام
زیرا که خون‎خوری تو از آن به هزار بار

دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور
چندانت خواب هست که آن نیست در شمار

دیگر به فکر آینه دل چنان بکن
کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار

این است شرط روزه اگر مرد روزه‎ای
گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار

دیگر بسی مخور که هر آن کس که سیر خورد
اعضاش جمله گرسنه گردند و بی قرار

تو خود نشسته تا که کی آید پدید شب
چون شمع جان خویش بسوزی در انتظار

تا خوان و نان بسازی از غایت شره
گویی دو چشم تو شود از هر سویی چهار!

چندان خوری که دم نتوانی زد از گلو
ور دم زنی برآورد آن دم ز تو دمار!

صد بار باشدت چو شکم پر شد از طعام
حالی ز پشت تو همه باز اوفتاد بار!

این روزه نیست گر شرف روزه بایدت
بیرون شوی ز تویی تو بر مثال مار

مویت سپید گشت و دل تو سیاه شد
تا کی کند سیاه‎گری ای سپیدکار

یارب به حقّ طاعت پاکان پاک‎دل
یارب به حقّ روزۀ مردان روزه‎دار

کز هرچه دیده‎ای تو ز عطار ناپسند
کآن را نبوده‎ای تو به وجهی پسند کار

چون باز در تو گشت و پشیمان شد از گناه
وز فعل خویش خیره فروماند و شرمسار

عفوش کن و ببخش تو دانی که لایق است
با جرم آفریده، کرم ز آفریدگار


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یا رب به حق روزۀ مردان روزه دار
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: