موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
27 خرداد 1394

گزارشی از آخرین حلقه‌ی آفتابگردان‌ها در خردادماه

15 تیر 1394 18:21 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای

آخرین جلسه‌ی شعر آفتابگردان‌ها در خرداد ماه، در روز چهارشنبه بیست‌وهفتمین روز از این ماه برگزار شد. در این جلسه شاعران جوان به خوانش شعرهای خود پرداختند و اشعار آن‌ها مورد نقد و بررسی حضار قرار گرفت. در زیر گزارش مشروح این نشست را می‌خوانید:

سیدوحید سمنانی، مجری و کارشناس دفتر شعر شهرستان ادب، ضمن عرض سلام و خوش‌آمدگویی به شاعران، از آن‌ها دعوت نمود تا اشعار خود را در معرض نقد و نظر قرار دهند. در ابتدای این جلسه، به مناسبت تشییع شهدای غواص، آقای شمس که در جنگ حضور داشته است، اندکی در مورد جنگ برای حاضرین سخن راند: «ما در جنگ واقعا مظلومانه دفاع کردیم. تقریبا 30 کشور در این جنگ با ما جنگیدند. ما در ابتدای جنگ هیچ نداشتیم و دست خالی در مقابل آن‌ها مقاومت می‌کردیم. از سوی دیگر، ضمن این‌که ما جنگ ملی- میهنی داشتیم، جنگ‌های داخلی بسیاری هم در کشور در جریان بود. بسیاری از جنایات بود که در زمان جنگ توسط منافقین انجام شد. در ماجرای غواص‌ها هم همین اتفاق توسط منافقین افتاد. آن‌ها به استخبارات عراق اطلاع دادند که چنین عملیاتی در حال تدارک است و بعد چنین فاجعه‌ای رخ داد. وضعیت اکنون ما این است که ما از هر نظر تجهیز شده‌ایم.»

نخستین فردی که برای حاضرین شعر خواند، مجید قادری بود. وی جمع را میهمان چهار رباعی کرد. در زیر دو رباعی‌ وی را می‌خوانید:

آینده‌ شده است ماضی کودکی‌ام

زندانی خانه‌سازی کودکی‌ام

تا آخر عمر هم به جایی نرسم

چون سرسره بوده بازی کودکی‌ام...

***
شب‌ها که خیال، دیده‌ی دیدن توست

سرگرم بهار باغ بودن توست

این ابر سیا‌ه‌مست موهای تو و

باران که سیاه‌مشق بوسیدن توست...

لزوم استفاده از اختیارات شاعری در جای مناسب، پرهیز از بدل شدن شعر به مفهوم‌پردازی فانتزی، قوت حسن‌ تعلیل‌های به کار رفته در شعر و دقت بر استفاده‌ی کلمات دقیق‌تر، پیشنهاداتی بود که به این رباعی­سرای جوان ارائه شد و قوت شاعری وی مورد تشویق قرار گرفت.

شاعر بعدی، سیدمرتضی عقدائی بود که چارپاره­ای طنز را با این آغاز برای شاعران خواند:

بعد یک روز تلخ دانشگاه، در مسیر همیشه‌ی خانه

باز هم دل به یک نفر دادم، یک نفر نه؛ به فکر پروانه...

 پس از این، میلاد عرفان‌پور، یک رباعی و یک غزل برای حاضرین خواند:

از داغ تو، روضه‌ای شنیدم رفتم

با اشک بهشتی آفریدم، رفتم

بازارچه‌ای بزرگ بود این دنیا

باران غم تو را خریدم؛ رفتم...

***
گیرم که سخن رفته به تدبیر و امیدی

در سایه‌ی تهدید چه گفتی؟ چه شنیدی؟

این اشعار بسیار مورد استقابل حاضرین در جلسه قرار گرفت. در خصوص غزل، پیشنهاداتی در مورد بهتر و عام‌تر شدن شعر، ارائه شد که استفاده از واژگان جایگزین یکی از آن‌ها بود.

پس از آن، سراج‌الدین مرادی، شاعر دیگری بود که چندین دوبیتی برای حاضرین خواند:

نصیحت می‌کنم خود را به اجبار

عبادت می‌کنم با عشق دیدار

بیا تا جان دهم آرام، آرام

تو را من عاشقم بسیار بسیار...

شعر بعدی، غزلی بود از آقای محمد هنری با این بیت آغازین:

حالا که می‌خواهم بمانی، می‌روی؛ باشد

مرد است دیگر؛ لاجرم باید قوی باشد...

ابیات آغازین این غزل بسیار مورد تشویق قرار گرفت. پرهیز از استفاده از قافیه‌های اشتباه جهت جدید نمودن شعر، تلاش برای قرار دادن کلمات جدیدتر برای تبادر هر دو مفهوم ایهام و تلاش برای مشخص کردن فضای شعر به صورت جدی یا طنز، مهم‌ترین پیشنهاداتی بود که به این شاعر جوان ارائه شد.

سیدمحمد سیدمحسنی، شاعر دیگری بود که در این جلسه حضور پیدا کرد و شعری برای حاضرین خواند:

با دو صد اسب بخارین از جهنم تاختیم

از همان روزی که از سجاده‌مان بت ساختیم...

این شعر بسیار مورد تشویق حاضران قرار گرفت و چون نخستین جلسه‌ی حضور وی در جلسه‌ی آفتابگردان‌ها بود، مورد نقد قرار نگرفت.

محمد مهدوی، شاعر دیگری بود که شاعران را مهمان به غزلی تازه کرد:

باشد دلیل نامه‌ی من، بی‌زبانی‌ام

در چند خط خلاصه شده دل‌تکانی‌ام...

واژه‌های جدید در این شعر بسیار مورد تشویق قرار گرفت.

آقای رضا زنگنه، دانشجوی دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، شاعر دیگری بود که شعری برای حاضرین خواند:

زلفت حرام کرده به چشمت نگاه را

نشاختی مگر ز گناه اشتباه را...

جایگزینی مراجع ضمیر برخی افعال و غرق شدن در سبک هندی قدمایی، انتقادی بود که به این شعر وارد شد.

شاعر بعدی، آقای خدیو رفعتی بود که اخوانیه‌ای را که برای دو دوست خود سروده بود، برای حاضرین خواند:

ای چرخ باژگونه‌ی کژتاب دیرداد

بنشین دمی ز پویه و اندیشه کن ز داد...

شاعر بعدی، آقای محمدی بود که از زنجان در این جلسه حضور پیدا کرده بود:

در روزگار غربت مفهوم مانده‌ایم

در قرن بیست و یک، همه محروم مانده‌ایم...

یک‌دستی شعر در عین انتخاب قافیه‌ی دشوار بسیار مورد تشویق حاضران و به خصوص محمدمهدی سیار قرار گرفت. در عین حال به این شاعر جوان پیشنهاد شد تا ابیات نخستین غزل را بهبود ببخشند.

علی شکاری، شاعر دیگری بود که شعری را تقدیم به محضر شهدای غواص نمود:

زیر باران نور تابستان، سایه‌بان‌ها به چشم می‌آیند

روی این خاک لاله‌خیز فقط، آسمان‌ها به چشم می‌آیند...

این شعر بسیار مورد تشویق قرار گرفت. دقت بر استفاده از مراجع ضمیر برای جلوگیری از ابهام و استفاده از کلماتی که دارای حرف اضافه هستند با حرف اضافه‌ی آن‌ها، پیشنهاداتی بود که به این شاعر جوان برای بهبود شعر وی ارائه شد.

آقای شمس، شاعر دیگری بود که در این جلسه برای حاضران شعر خواند:

عشق تا چله‌نشین است، ندارم غم مرگ

دوست دارم که بیایی به سراغم دم مرگ...

این غزل و به خصوص پایان­بندی آن مورد استقبال حاضران قرار گرفت.

سعید پورطهماسبی، صاحب کتاب قرار، شاعر دیگری بود که در این جلسه حضور داشت و غزلی برای حاضرین خواند.

گر نمی‌کوشید در بذر سلامت ریختن

دست بردارید از زهر ملامت ریختن...

سیار در خصوص این غزل اشاره داشت: «من گمان می‌کنم اسلوب غزل شما بر روی مرزی از سنت و مدرنیته و امروز و گذسته حرکت می‌کند که این تازگی و طراوت امروزی بودن را باید از این شعر استشمام کنیم. و این شعر واجد این ویژگی نیست.»

شاعر بعدی، آقای شاهچراغی بود که غزلی را برای حاضرین خواند:

درخت تشنه‌ی این عشق بر نخواهد داشت

برو که دوستی ما ثمر نخواهد داشت...

 تلاش برای استفاده از کلماتی که با فضای شعر هم‌خوانی بیش‌تری داشته باشد، پیشنهادی بود که به این شاعر جوان ارائه شد.

حسن ختام این جلسه، خوانش شعری از آقای محمدمهدی سیار بود. ایشان غزل عاشقانه‌ای را برای حاضرین خواند:

ولی سری، سر راهت به این دچار بزن

دمی چو باران، بنشین دم از بهار بزن...

در پایان، سمنانی از شاعران بابت حضور آن‌ها تشکر کرد و این جلسه با ختم صلواتی به پایان رسید.



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.