موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

درنگی در شعر «شانلی امام» سرودۀ سهند

18 بهمن 1397 16:47 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
درنگی در شعر «شانلی امام» سرودۀ سهند

شهرستان ادب: پروندۀ «چهل‌سال انقلاب» را با مطلب تازه‌ای از مهدی نعلبندی به‌روز می‌کنیم. نعلبندی در این یادداشت به یکی از اشعار بولود قاراچورلو، متخلص به سهند، که برای امام خمینی سروده شده است، پرداخته. این یادداشت و شعر را با هم می‌خوانیم:

شعر «شانلی امام بولود قاراچورلو» بی‌هیچ تعارفی بهترین شعری است که برای امام‌خمینی سروده شده است. این‌که می‌گویم بهترین، نه از سر تعصب به امام است نه تعصب به شاعر شعر، بلکه با نگاه به مضمون شعر، تاریخ سرایش و قدرت آن می‌گویم بهترین است.

بولود قاراچورلو متخلص به سهند، در سال 1305 متولد و در سال 1358 در سن 53 سالگی درگذشت. این شعر بولود، مولود انقلاب است و در روز 18 بهمن 1357 و شش‌روز پس از ورود امام به ایران در مراغه سروده شده است. آن‌چه مهم است این‌که بولود قاراچورلو، امام را همانند مسیح عصر و بدر تمامی که در شب سیاه ظلم طلوع کرده، می‌بیند. تعابیر بولود دربارۀ امام، نشان از رؤیت حقیقتی نورانی دارد؛ شرف علم و عمل، اشجع آیات عظام، آیت‌الله به‌حق، پشت و پناه اسلام، که این‌ها همه مقدمۀ تعارف این‌شاعر ستیهنده برای حضرت امام است و در بندهای بعدی این‌منظومه است که شاعر نقبی به گذشته‌های دور می‌زند و امام را از تبار پیغمبرانی چون حضرت عیسی و حضرت موسی علیهما‌السلام می‌انگارد و او را بازوی حق، دست حق و منادی حق می‌شمارد. زیباترین بخش‌های این‌شعر، همان بیت ترجیع آن است که او امام بلندمرتبه را رهبر ستمدیدگان و زادۀ خلف علی علیه‌السلام می‌داند و بر او سلام می‌فرستد.

ای قارانلیق گئجه ده پارلاق اولان بدر تمام
شرف علم و عمل اشجع آیات عظام
آیت‌الله به‌حق پشت و پناه اسلام
ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرله سلام

شاعر، نام روح‌اللهی حضرت امام را هبه‌ای الهی می‌داند که واسطۀ بروز و ظهور آن، پدر شهید امام بوده است، و از این روست که روح‌الله قرن بیستم، نور روشن باور را بر قلب‌های تاریک می‌افکند. گو این‌که این نفس عیسوی حضرت روح‌الله است که دل‌های تاریک را به نور باور و یقین روشن می‌کند؛ همان‌سان‌که شب تاریک را به بدر تمام، تمثال او روشن کرد و او به تعبیر سهند، بدری طالع است در شب تاریک و دور و دراز ظلم. هرچه باشد دوران طفولیت و نوجوانی بولود با استبداد کبیر رضاخانی و سپس استبداد پهلوی سپری شده است. شاید او خسته از همۀ راه‌های رفته، نوری می‌بیند که در سیمای انقلابیون پیشین ندیده است. شاهدم این‌که «نفس حقدن دی حقیقتده ده روح الله سان». کاش سهند بود و از او می‌پرسیدیم.

سنه روح الله آدین وئردی شهید اولموش آتان
نفس حقدن دی حقیقتده ده روح الله سان

ای قارا قلب لره آیدین اینام نورو ساچان
سنه شایاندی بو شوکت بو مقام

ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرجه سلام

نقب سهند به تاریخ، شنیدنی است؛ فریادی به درازای عمری مبارزه. اینک او امام را مردی خدایی می‌بیند که فریاد قرن‌ها را با خود آورده و سیلی به راه انداخته که پهلوی را برچیده است. او خطاب به امام می‌گوید، تو سخن حقّ خلق هستی که قرن‌هاست در گلو مانده است: سن ائلین قرنلر آغزیندا قالان حق سؤزوسن. از طرفی امام را چشم حق‌ِّ حق‌بینی می‌داند که در میان تاریکی‌ها حق را می‌بیند و می‌نماید. اگر پهلوی مغلوب او شد، دلیلش تنها یک‌چیز و آن حق بود. شنیدن این‌سخن از زبان شاعری که عمری با تمایل‌های چپ زیسته چه شنیدنی است:

سن ائلین قرنلر آغزیندا قالان حق سؤزوسن
سن قارانلیقلار آرا حقی گؤرن حق گؤزوسن

حق قولو, حق الی, حق جارچیسی حقین اؤزوسن
حق گوجوایله وروشانمازدی بو ایرنج نظام

ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرله سلام

آه که چه زیباست سخن گفتن از علی: «سن شهامتده علی خاطیره سین دیرچلتدین».

می‌شود صدای شهریار را شنید: «من علی اوغلویام ازاده‌لرین مردی مرادی، او قارانلیقلارا مشعل، او ایشیقلارا هادی، حقّه ایمانه منادی». سهند، روح‌الله خمینی را سایۀ علی می‌داند از پس قرن‌ها که خاطرۀ علی را دیگرباره زنده کرده است. استوار چون کوه و ایستاده به علم‌داری بیرق حقیقت که کوه ظلم زیر پاهای او آسیا شده از بین رفته است، چراکه خانۀ ظلم و دشمنی ویران است:

سن شهامتده علی خاطیره سین دیرچلتدین
داغ تکین سینه گلیب حق علمین یوکسلتدین

ظولم داغ اولسادا دارتیب تملین تیتره تدین
جور و عدوانلا تیکلمیشدی گتیرمزدی دوام

ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام

عصیان بر فرعون زمان و باز من صدای شهریار را می‌شنوم در سهندیه‌اش: «من داها عرش علاء کولگه سی تک باشدا تاجیم وار، الده موسی کیمی فرعونه غنیم بیر آغاجیم وار، حرجیم یوخ فرجیم وار».

زبان شعر بسیار فاخر و محکم است. رجزگونه است: «ظولمه ظالملره قارشی وروش اعلان ائله دین». یادمان باشد این‌شعر در دهۀ پنجاه سروده شده و برخی از آنانی که بعدها در ساحت زبان ترکی ادعای پیغمبری کردند هنوز فرق قارشی و قارشیدا را نمی‌دانستند و برخی‌تر‌شان هنوز هم نمی‌دانند.

 استحکام زبان را ببینید: «داغ تکین سینه گلیب حق علمین یوکسلتدین، ظولم داغ اولسادا دارتیب تملین تیترتدین». چه تصویر زیبایی که کوه ظلم را قهرمان شعر سهند به‌سان آسیابانی پودر می‌کند و بنایش را می‌لرزاند. این‌تعبیر سهند وام‌گرفته از قرآن است: «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ، پس آن‌گاه که تجلی خدایش بر کوه تابش کرد کوه را مندکّ و متلاشی ساخت و موسی بی‌هوش افتاد. سپس که به‌هوش آمد عرض کرد: خدایا تو منزه و برتری، به درگاه تو توبه کردم و من اول‌کسی هستم که ایمان دارم».

عصرفرعونونا موسی کیمی عصیان ائله دین
ظولمه ظالملره قارشی وروش اعلان ائله دین
آخ نئجه غاصبی سرگشته ی دوران ائله دین
مرحبا! حرمته شایاندی بو همت بو مرام
ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام

خمینی، رهبر کوخ‌نشینان بود و یک‌تار موی کوخ‌نشینان را به همۀ دنیای کاخ‌نشینان نداد. او کاخ‌نشین نشد و از همۀ دنیا روضه‌خانه‌ای را برگزید که تا زنده بود، نگذاشت دیوارهایش را گچ‌کاری کنند، چراکه بسیار بودند خانه‌هایی که دیوارشان از کاه بود و گل. چنین رهبری، رهبر مردمی می‌شود که پای همه‌چیز انقلاب ایستاد. سهند، خمینی را حامی مردم می‌داند و این‌که حق ـ‌و شاید بگوییم عرفان‌ـ او را از مردم و ‌ـ‌شاید بهتر است بگوییم از مبارزه و انقلاب‌ـ جدا نکرد.

و چه زیبا تعبیری! هیمه‌ای را که ای‌روح‌الله! تو برافروخته‌ای به بادها شعله‌ورتر خواهد شد: «یاخدیغین تونقالی یئل اسسه داها یاندیراجاق». ریح صرصر هم که بوزد این‌آتش خاموش نخواهد شد: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ، می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آن‌كه خدا گرچه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد».

 این‌توصیف‌ها عطش ارادت سهند را فرو نمی‌نشاند و لب به تعبیری دیگر می‌گشاید: «سن گونشسن». تو خورشیدی و نور تو قرن را روشن خواهد کرد. همان سخنی که دو دهه بعد شهیدآوینی گفت: دهه‌های بعد از این، دهۀ امام‌خمینی‌اند. پایان این بند است که طلع‌الفجر. موکب فجر را تنها نه اهل باور که همه خواهند دید.

سن ائلین آرخاسی سان ائلدن آییرماز سنی حق
یاخدیغین تونقالی یئل اسسه داها یاندیراجاق

سن گونشسن ایشیغین عصری ایشیقلاندیراجاق
موکب فجری فقط گؤرمه ییری اهلی اینام

ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرجه سلام

سهند، امام‌خمینی را تالی‌تلو حضرت مولا می‌داند. معدن باور است و ایمان و قرآن گویای عصر. خمینی در شعر سهند، وجدان نسلی است که قربانیان داوطلب حق و حقیقت‌اند. سهند، حق را وحی می‌داند، نه از جنس وسوسه و سحر کلام.

سنده «مولا» تک اینانماق کانی، ایمان کانی‌سان
سؤزلرون حق سؤزو، عصرون «دانیشان قرآنی»سان

حقّه جان قربان ائدن نسلیمیزین وجدانی‌سان
حق سؤزو، وحی دی، نه وسوسه نه سحر کلام

ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام

به‌تاخت برویم تا انتهای شعر و تخلص سهند که او امام را هم‌سنگر خود می‌داند و مرد میدان مبارزه و تعبیری زیبا برای امام به‌کار می‌برد: «دؤنمز»؛ یعنی همان‌که اهل عقب‌گرد نیست. شاید هم این‌که ارادت او به امام از جنس یقین است و سهند از ارادتش نسبت به او برنخواهد گشت.

بشنویم تخلص سهند را و بی‌انصافیست یادی نکنیم از مرحوم استاد علی سلیمی که با آهنگ‌سازی‌اش این‌شعر را به سرود ماندگار دهۀ 60 تبدیل کرد و صمد رحیم‌زاده آن را خواند و البته با دکلمه‌های خوب اصغر فردی.

من «سهندم» اگیلنمز یادا طوفانلی باشیم
ائل بیلیر حقلی دؤیوشلرده کئچیب چوخلو یاشیم

اؤپورم من سنی ای دؤنمزیم ای جبهه داشیم
ای علی نین خلف اوغلو سنه مین لرجه سلام

ای یازیق کوتله لرین رهبری ای شانلی امام.

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • درنگی در شعر «شانلی امام» سرودۀ سهند
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.