به گفتۀ خودش، در سالهای اخیر از شدت فقر تهران را ترک کرده بود و به خانه پدریاش در احمدآباد مستوفی رفته بود. خسته و مأیوس بود و بیماری جانش را میفرسود و بر یأسش میافزود. باید از سیدمهدی شجاعی یاد کنیم که در سالهای اخیر تا حدی که از دستش برمیآمد به داد زرویی رسید.
ملانصرالدین گلآقا در 49 سالگی درگذشت، سنی که کمابیش دوران پختگی اهل ادبیات است. کمتر از سیسال نوشت، بااینهمه ردپای او در تاریخ طنز فارسی جاودانه خواهد ماند. برای شادی روحش فاتحهای بفرستیم و یادی کنیم از «تذکرهالمقامات»ش که کلاس درسی برای طنزپردازان جوان است و آثار پژوهشی او که به کار اهل تحقیق خواهد آمد. زرویی نور چشم کیومرث صابری فومنی («گلآقای ملت ایران») بود، اما ببینید چگونه با استاد خود شوخی کرده است:
«نقل است که گفت: "مرد آن است که چون جریده نویسد، چنان نویسد که چپ را خوش آید و راست را، موافق را خوش آید و مخالف را، دوست را خوش آید و دشمن را، ظالم را خوش آید و مظلوم را، حاکم را خوش آید و..." و با این همه، گفتی که: "ما «سوفاف!» نباشیم و این کنیت بر ما بستهاند!" والله اعلم.»
Website
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز