موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده‌پرترۀ «حمیدرضا شاه‌آبادی»

از تهران تا فرانکفورت | یادداشت آزاده جهان‌احمدی بر رمان «کافۀ خیابان گوته»

19 فروردین 1398 15:44 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.8 با 15 رای
از تهران تا فرانکفورت | یادداشت آزاده جهان‌احمدی بر رمان «کافۀ خیابان گوته»

شهرستان ادب: پرونده‌پرترۀ حمیدرضا شاه‌آبادی در سایت شهرستان ادب را با یادداشت تازه‌ای از خانم آزاده جهان‌احمدی به‌روز می‌کنیم. جهان‌احمدی در این یادداشت نگاهی دارد به کتاب «کافۀ خیابان گوته» اثر مطرح شاه‌آبادی. شما را به خواندن این یادداشت دعوت می‌کنیم:

رمان «کافۀ خیابان گوته» روایت و داستان زندگی و عاشقی کیانوش مستوفی است (و این مستوفی چقدر مناسب یک نام خانوادگی تاریخی و ایرانی است بس که در خودش اصالت و فرهیختگی و ابهت مستتر دارد...). میرزایوسف شخصیت اصلی رمان دیلماج بی‌عقبه نمانده و نوه‌اش صاحب کافه‌ای در خیابان گوته در فرانکفورت و شخصیت اصلی داستان مورد بحث ما شده است. راوی داستان، نویسنده و محقق ادبیات کودک است و سر از کافۀ کیانوش در می‌آورد و می‌نشیند پای داستان عجیب زندگی او. از خلال حرف‌های کیانوش است که می‌شنویم او قصد دارد از مردی که سال‌ها پیش عشقش را از او گرفته و باعث شده که مدت زیادی از عمرش را در زندان بگذراند، انتقام بگیرد، اما زمانی‌که به مرد دست پیدا می‌کند درمی‌یابد که او آلزایمر گرفته و خود را یک‌کودک هفت‌ساله می‌پندارد (تا پایان داستان این‌احتمال در ذهن خواننده جولان می‌دهد که کیانوش در تشخیص و شناسایی خطا کرده است).‌

پی‌رنگ داستان، شبیه نمونه‌های مشابه است؛ شکل‌گیری و فعالیت گروه‌های کوچک چریکی غالباً با گرایش‌های چپ که سرانجام توسط حکومت مرکزی (پهلوی دوم) از هم پاشیده شدند. با‌این‌حال نویسنده سعی کرده فرم تازه‌ای به این پی‌رنگ آشنا بدهد و آن را با بیان تازه‌ای روایت کند. نویسنده از تمهید فاصله‌گذاری استفاده کرده است، یعنی بین زمان وقوع حوادث داستان و زمان روایت هم فاصلۀ قابل‌توجهی ایجاد کرده تا شیوۀ روایت از روایت صرف تاریخی فاصله بگیرد.

یکی از مهم‌ترین مسائل در روایت‌گری داستان، نقطۀ آغازین و گره‌گشایی در پایان کتاب است. نویسنده در ابتدای داستان با ارائۀ سرنخ‌هایی مناسب، مخاطب را جذب داستان می‌کند. گره‌گشایی که در فصل آخر کتاب به‌وقوع پیوسته، حرفه‌ای و هنرمندانه است به‌گونه‌ای که مخاطب در پایان کتاب به پاسخ بسیاری از معماهای ایجاد شده در ذهنش دست پیدا می‌کند. اگرچه به‌لحاظ محتوا پایان کتاب تلخ است و به شکل غریبی کیانوش مستوفی از خودش انتقام می‌گیرد، اما از نظر تکنیک روایت و گره‌گشایی، قابل قبول است. همچنین باید به عدم روایت خطی داستان اشاره کنیم. در این‌کتاب با یک‌روایت عادی روبه‌رو نیستیم این‌چنین که داستان و حوادث از نقطۀ الف شروع ‌بشود و بعد به نقطۀ ب برسد و سپس مرحله‌به‌مرحله براساس توالی زمانی، داستان بازگو شود. در این‌کتاب همواره با شکست زمان روبه‌رو هستیم. به‌طوری‌که در تمام فصول کتاب همواره راوی بین گذشته و حال در رفت‌وآمد است. علی‌رغم این‌شکست زمان و رج‌زدن بین گذشته و آینده، داستان از منطق روائی و انسجام قابل قبولی برخوردار است.

 در صفحه‌های ابتدایی کتاب با نام تارانتینو مواجهه پیدا می‌کنیم. از جانب دیگر ماجرای پیتر شلخته و خشونت در داستان‌های کودکان را می‌بینم و در پایان‌بندی داستان، شیوۀ خودکشی زجرآور و مشمئزکنندۀ کیانوش. هرسۀ مواردی که برشمردم می‌توانند کلیدواژه‌های مشترک متعددی داشته باشند، اما من از میان همۀ آن‌ها خشونت را برمی‌گزینم. درواقع این‌عناصر مانند تکه‌های پازل در کنار هم قرار گرفته‌اند.

شعرهای هاینریش هافمن نوعی گروتسک دارد. نوعی حس و مفهوم کودکانۀ همراه با خشونت را بیان می‌کند. نوعی از تضاد در این‌اشعار است که به نویسنده این امکان را می‌دهد تا در این‌بستر و فضا آدم‌های داستانش را نمایش بدهد و روایت کند. شخصیت‌های داستان، جوانان تحصیل‌کرده‌ای هستند که زیست‌شان در دوره‌ای است که آرمان‌خواهی از خصیصه‌های بارز این‌تیپ افراد است، به‌گونه‌ای که حتی روابط عاطفی آن‌ها هم تحت‌تأثیر این‌موضوع است. آدم‌هایی که وارد یک‌بازی کودکانه می‌شوند و خودشان از میزان خشونت این‌بازی بی‌اطلاع هستند.

روایت در این‌کتاب، دو سو دارد؛ یک‌سو آرمان‌گرایی سوسیالیستی جوانان و دانشجویان در دوران نفوذ اندیشۀ چپ در ایرانِ قبل از انقلاب است و در سوی دیگر ماجرایی قرار دارد از سفر یک‌نویسنده به اروپا و دیدار او با مردی مرموز در روزگار معاصر که داستان زندگی و حتی نحوۀ انتقامش هم پیچیده و تکان‌دهنده است.

مفهوم زمان و تفسیر آن، درک و دریافتی که از زمان می‌شود، از موضوع‌های مهم در این‌رمان است. «کافۀ خیابان گوته» روایتی خاص از زمان ارائه می‌دهد. شهریار که زندانی کیانوش است خود را کودکی هفت‌ساله می‌داند، اما در زمان حال هفتادساله و در زمان گذشتۀ‌ روایت، هم‌سن کیانوش است. در جایی از داستان می‌خوانیم که کیانوش در بین گفت‌وگوهایش به نویسنده می‌گوید که به‌نظرش زمان، نسبی است و براین‌اساس زمان در شکل تاریخ، دور، نزدیک، و زمان حال با هم آمیخته می‌شود. زمان مفهومی نسبی است یا مطلق؟ براساس مفهوم اتساع زمان که یکی از مفاهیم فیزیکی مربوط به نظریۀ نسبیت خاص اینشتین است و مبنی بر پایۀ نسبیت این‌گونه بیان می‌شود؛ از دید دو ناظر متفاوت، گذر زمان متفاوت است. به‌طورکلی هرچه با سرعت بیشتری حرکت کنیم، زمان کندتر می‌گذرد و برعکس. به‌این‌معنا که این‌دو رابطۀ معکوس دارند. همچنین زمان در فلسفه، مقدار حرکت ماده است و هرحرکتی نسبی است. باتوجه به تعریف زمان در فلسفه و فیزیک، تفاوت سن کیانوش و شهریار در زمان حال قابل تحلیل است.

در نوشته‌های متعددی تذکر جدی داده‌ام که ایرانی، معاصرگریزی ندارد مگر این‌که برگردد و از گذشتۀ خود بخواند. گریزی ندارد جز این‌که تاریخ برایش مسأله‌ای مهم و اساسی شود. تاریخ، تابعی است که باید مختصاتش به‌دست بیاید و براساس آن مختصات، حرکت‌های بعدی طراحی شود. در همین‌راستا ماجرای عجیبی در کتاب وجود دارد که به‌نوعی فشرده‌کردن تاریخ جریان چپ است که من در کمتر کتابی این‌موضوع را دیده‌ام. هم‌زمان با کارخانۀ امین‌الضرب در زمان ناصرالدین شاه، ما فیلم گوزن‌ها را هم می‌بینیم با یک‌فاصلۀ چندده‌ساله. به‌گمانم نویسنده در پی نشان‌دادن نوعی رکود و ایستایی در تاریخ است. این‌که مسائلی داریم که راکد مانده‌اند. آن‌ها را نمی‌شناسیم، نتوانسته‌ایم تحلیل‌شان کنیم و راهی برای برون‌رفت از آن‌ها نداریم پس از این‌مسائل گذار نکرده‌ایم. من نویسنده را در این‌داستان، ناقد تاریخ نمی‌بینم بلکه او را راوی می‌دانم. نویسنده در این‌رمان، روایت‌گر دورانی است از تاریخ معاصر ایران که پشت سر گذاشته است و اتفاقاً روایت‌گری است که سعی در بی‌طرفی دارد.

نویسنده، طرحی صعب درانداخته است. زیر و رو‌کردن بخشی از تاریخ سیاسی معاصر ایران و ایجاد بستری مناسب برای روایت داستان، کاری جسورانه و تحسین‌برانگیز است که جناب شاه‌آبادی با پشتوانۀ تحصیلات و پژوهش‌های تاریخی و تسلط بر زبان و فرم و ساختار داستان‌نویسی، استادانه از پس ماجرا برآمده‌اند. ارزش چنین کاری در زمان روشن می‌شود که توجه داشته باشیم این‌رمان در زمانه‌ای نوشته و منتشر شده است که داستان‌های کلیشه‌ای و به‌اصطلاح آپارتمانی می‌توانند مخاطب ایرانی را سرخورده و ناامید کند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • از تهران تا فرانکفورت | یادداشت آزاده جهان‌احمدی بر رمان «کافۀ خیابان گوته»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.