موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

روایت یک‌شاعر از جهانی پرهیاهو | یادداشت نیلوفر بختیاری بر «هیاهو»

13 مرداد 1398 15:54 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
روایت یک‌شاعر از جهانی پرهیاهو | یادداشت نیلوفر بختیاری بر «هیاهو»

شهرستان ادب به نقل از خبرگزاری مهر:

«دانه بودم چه شدم؟ خاک شدم
بعد، باران زد و نمناک شدم
آن‌قدر دور خودم پیچیدم
تا که بی‌خود شدم و تاک شدم»

(خان‌محمدی،1397: ص 35)

 

پیش از هرگونه مقدمه‌ای به سراغ خود مجموعه‌شعر «هیاهو» می‌رویم. در این یادداشت تلاش شده اشعار به‌طور اجمالی از نظر معیارهای زبانی، ادبی و فکری بررسی شوند.

مجموعه‌شعر «هیاهو» شامل 34 شعر است که عبارت‌اند از 25 غزل، 6 رباعی، دوقطعه و یک‌قصیده. از آن‌جا که به هنگام بررسی یک‌اثر ادبی، توجه به مسائل پیرامتنی هم‌چون طرح جلد، نام مجموعه و تعداد آثار مجموعه و... نیز می‌تواند در بررسی متن راه‌گشا باشد، ابتدا از این زوایا به این اثر نگاه خواهیم کرد.

باتوجه به آن‌که «هیاهو» نام هیچ‌یک از اشعار این مجموعه نیست، لاجرم باید در درون‌مایۀ این اشعار به دنبال چرایی انتخاب این نام بود. آن‌گاه خواهیم دید برخی اشعار اجتماعی مجموعه به مفاهیم ازدحام و هیاهوی جهان مدرن اشاره دارد. در صفحۀ 41 کتاب، این مصراع را می‌بینیم: «خسته از تیترها و تهمت‌ها: رادیکال، جنگ‌جو، فاشیست، خشن»، اما در صفحۀ 53 به نکتۀ جالب‌تری برمی‌خوریم: «مجلس صوفی کجا و بادۀ صافی کجا/ گوش کردم حرفی از «او» بین هوهوها نبود». دقت در واژۀ هوهو و درون‌مایۀ بیت که هیاهو را منتقل می‌کند و توجه به این معنا که در میان هیاهوی صوفی‌نمایان حرفی از« او» نبود، کمک می‌کند یک‌بار دیگر با دقت به نام مجموعه بیندیشیم. آن‌گاه می‌بینیم در خود کلمۀ هیاهو می‌توان یاهوی پنهان‌شده‌ای را دید و آن را این‌گونه تأویل کرد که در میان این «هیاهو»ها نوعی پناه‌جستن به عرفانی فردی وجود دارد. در برخی اشعار مجموعه نیز این نگرش را می‌توان دید. هم‌چنین اگر بخواهیم باتوجه به طرح جلد مجموعه به تفسیر نام آن بپردازیم، «هیاهو» می‌تواند شور و شوقی عاشقانه در جهان مدرن باشد، اما در چنین جهانی این پیچک سیم‌های تلفن است که عاشق را دربرمی‌گیرد تا با معشوق خود از هردری سخن بگوید، نه زلف معشوق. گویی نوعی بعد مسافت میان عاشق و معشوق وجود دارد و سیم‌های تلفنی که از جهتی انسان‌ها را به هم نزدیک‌تر کرده‌اند، به عاشق نوید وصال می‌دهند.

 بااین‌حال، این وصال چندان به طول نمی‌انجامد:

«عشق مثل گیسویت پیچیده بود
فکر کردم برده بودم... باختم»

(خان‌محمدی، 1397: ص 27)

البته شعر پشت جلد کتاب، چندان تصویر روی جلد را همراهی نمی‌کند و به‌شیوه‌ای سنتی به زلف درهم معشوق می‌پردازد که می‌تواند بیان‌گر تفاوت‌های دنیای درون و بیرون شاعر باشد:

«پیش مردم شاعری زنجیری‌ام
بس که با زلف تو مضمون ساختم

تا پریشان‌تر کنم زلف تو را
دست در دست نسیم انداختم»

 به‌نظر می‌رسد تعداد اشعار موجود در مجموعه نیز بی‌حساب و کتاب نبوده است. عدد 34 عددی خاص در قرآن کریم است. به‌علاوه تعداد سجده‌های نمازهای یومیه نیز 34 بار است. از طرفی عدد کلمۀ دل به حروف ابجد می‌شود 34 که این کلمه با عاشقانه‌های مجموعه و نگاه عرفانی موجود در این اشعار بی‌تناسب نیست. 

موضوع‌های عمدۀ اشعار بیشتر در حوزه‌های عاشقانه، فلسفی، اجتماعی و آیینی ا‌ست. بااین‌حال هرچه به اواسط مجموعه نزدیک می‌شویم، شاهد اشعار قوی‌تری هستیم.

 شاعر بیشتر در بحر رمل و سپس به‌ترتیب در بحر مجتث، رجز، هزج و درنهایت مضارع و خفیف شعر سروده است. تنوع اوزان مجموعه در حد متوسطی قرار دارد و حدود یک‌سوم اشعار در بحر رمل سروده شده است.

در سطح واژگانی، زبان شعر تلفیقی از زبان کهن و نو است. بااین‌حال در هرشعر، زبان به یک‌سوی این طیف گرایش بیشتری دارد. مثلاً در اشعاری که از زبان امروزین فاصله دارد، شاعر از کلمه‌هایی چون خویش، می، سبو، ساقی، پشمینه‌، صوفی، صافی، شیخ، دستار، شولا استفاده می‌کند که نشان‌دهندۀ پایبندی او به سنت‌های ادبی در ساخت مضامین است:

 «می‌خواهم از زبان کهن می بیاورم
گمراهی‌ام همیشه مرا سربه‌راه کرد»

(همان: ص 24)

درحالی‌که در برخی اشعار، واژگان امروزینی چون پازل، رادیکال، فاشیست، آدم‌فضایی، فسیل، ماسک و... دیده می‌شود، اما شاعر در آن دسته از اشعار که زبان یک‌دست‌تر و امروزی‌تری دارد، موفق‌تر است. اشعاری چون «فرشته»، «پازل»، «دور»، «تهران»، «مجلس تحریم»، «محراب». به‌عنوان مثال در مصراع: «مثل تاکی پیر می‌پیچم به خویش» به‌راحتی می‌شد به‌جای «خویش» از کلمۀ «خود» استفاده کرد که شاید با زبان شعر نیز هماهنگ‌تر بود.

در برخی اشعار، شاعر به سراغ ردیف‌ها و قافیه‌های دشوار رفته که نشان تبحر و تسلط او بر مضمون‌سازی‌ است، اما گاه التزام این‌دست ردیف یا قافیه‌ها خطری است که سبب ضعف ارتباط عمودی اشعار می‌شود. به‌عنوان مثال در شعر «زندگی 1» شاعر از ردیف «کهنه» استفاده کرده است، اما با کمی وسواس ادبی، در بعضی مضامین بیت‌ها این کهنگی را نمی‌توان دید یا پذیرفت:

«زندگی خواب حبابی بود روی دوش موج
موج سرگردان و موهوم سراب کهنه‌ای»

(خان‌محمدی، 1397: ص 27)

که تصور کهنه‌بودن برای پدیده‌ای ذهنی چون سراب، یا مثلاً نسبت‌دادن کهنگی به زهر در بیتی دیگر از همین شعر دشوار می‌نماید، اما در همین شعر کهنه‌بودن شراب یا کتاب به‌درستی در ذهن متصور می‌شود.

در سطح ادبی این اشعار می‌توان به توصیف‌های دقیق، تشبیه‌ها و استعاره‌های تازه، استفاده از بیان کنایی و نمادین و... اشاره کرد. مثلاً در این بیت، آمیختگی جالب تشبیه در ضمن آوردن یک‌ضرب‌المثل روزمره به‌‌صورت کنایی جالب توجه است:

«درد دارم، مثل تاکی پیر می‌پیچم به خویش
آن‌قدر مردم که از چشمم نریزد غوره‌ای»

(همان: ص 37)

یا این توصیف‌ها از جانباز شیمیایی در شعر «تهران» که با بیانی استعاری و کنایی همراه است:

«آدم ندیده‌اند در این شهر یا که من
وقتی که ماسک می‌زنم آدم‌فضایی‌ام

گفتند: دورۀ تو به پایان رسیده است
یعنی فسیل جنگ شدم، مومیایی‌ام

تنها کنار پنجره آرام می‌شوم
تنها کنار پنجره از بس هوایی‌ام»

(خان‌محمدی، 1397: صص 43 و 44)

که مثلاً تکرار عبارت «تنها کنار پنجره» در بیت اخیر، بسیار به‌جاست و در هرخوانش می‌توان آن را به معنایی خواند. یک‌بار «تنها» در معنای فقط و بار دیگر در معنای تنهایی، به‌عنوان صفت جانباز شیمیایی.

استفاده از ایهام از دیگر تکنیک‌های ادبی این اشعار است. مثلاً زیبایی ایهام موجود در عبارت «ختم‌شدن» که در معنای اصطلاحی و درعین‌حال تلمیحی به‌کار رفته، در کنار تشبیه تازۀ مصراع دوم این بیت:

«همیشه ختم شده گفت‌و‌گو به بوسۀ من
تو هم کتاب خدایی؛ عزیز و محترمی»

(همان: ص 34)

استخدام‌هایی از جنس این ابیات به شعر او بیانی هنرمندانه می‌دهد:

«از بس که خشک بود ترک خورد در رکوع
بی‌عشق، چوب خشک دورکعت گناه کرد»

(همان: ص 24)

یا واژۀ مهر که هم در ارتباط با سجده و سجاده و هم به‌عنوان جزئی از اصطلاح «مهر به لب‌داشتن» به کار رفته است:

«از سجدۀ مشرکانه‌ام هیچ نگفت
سجاده همیشه مهر دارد به لبش»

(همان، ص71)

یا مثلاً بیان نمادین چنین ابیاتی قابل توجه است:

«هرچه گشتم در دکان کاسبان عافیت
عدل در بالا و پایین ترازوها نبود»

(همان: ص 54)

یا لحن طبیعی کلام با بهره‌گیری از معنای دوگانۀ به‌هم‌ریختن و ساختن، یک‌بار در ارتباط با پازل و بار دیگر در ارتباط با خود معشوق در جایگاه انسانی:

«تو آمدی تمام ما ریختی به ‌هم
حالا مرا بساز خدا باش دست کم»

(همان: ص 22)

نکتۀ دیگر آن‌که در این مجموعه، اشعاری وجود دارد که از نظر بیان روایی جذاب در شمار اشعار موفق و برجستۀ این مجموعه‌اند. اشعاری چون «پازل»، «دور»، «تحریر»، «والصبح»، «والعصر»، «دو نفر» که گویای تبحر شاعر در این شیوۀ سرایش‌اند. از سوی دیگر در اشعار آیینی چون «والعصر»، «والصبح» و «دو نفر» تسلط شاعر به روایات دینی و تاریخی، سبب شده کلام او رنگ شعار به خود نگیرد و جذاب و مستند باشد. روایت شاعر از خطبۀ حضرت ام‌کلثوم در شعر «والعصر» از این دست روایت‌ها است که در عین مستندبودن، موضوعی تازه دارد که کمتر به آن توجه شده:

«تمام همهمه‌ها غرق در سکوت شدند
صدای گریۀ او شهر را تکان می‌داد

میان قوم عرب یک‌نسب‌شناس نبود؟
شکوه خطبه، علی را فقط نشان می‌داد»

بااین‌حال گاهی‌اوقات که ابیات به شیوۀ اسلوب‌معادله ساختن و مضمون‌سازی‌های رایج سبک هندی نزدیک می‌شود، کمی رنگ‌وبوی تکرار به خود می‌گیرد:

«آرامش دنیای ما با درد همراه است
ساحل‌نشینی سیلی امواج هم دارد»

(خان‌محمدی، 1397: ص 17)

اما این موارد اندک‌اند و بیان روایی در این مجموعه بیشتر به چشم می‌خورد.

در بیان اندیشه و جهان‌بینی موجود در اشعار مجموعۀ «هیاهو»، می‌توان به موضوع‌ها و دغدغه‌های چندگانه‌ای اشاره کرد. از طرفی شاعر در برخی اشعار مثل «کوزه 1» یا »زندگی 1» و « زندگی 2» با نگاهی هستی‌شناسانه به پیرامون خود نگریسته که دارای اندیشه‌ای خیام‌گونه است:

«وقتی که می‌بینم جهان رنگ عدم دارد
لبخندهای گل برایم بوی غم دارد

آرامش دنیای ما با درد همراه است
ساحل‌نشینی سیلی امواج هم دارد

...

این اختیار جبری دنیاست می‌بینی
یک‌دست جام شوکران یک‌دست سم دارد»

(خان‌محمدی، 1397: صص 17 و 18)

گاه نیز دغدغه‌اش بیان نوعی خودشناسی و درگیری با مفهوم خود و خداست که رنگ‌وبوی خوداتهامی نیز دارد:

«پیچیده در صدای خودم بودم
تحریر ربنای خودم بودم

تقصیر من نوشتن تقدیر است
نفرین خود دعای خودم بودم

درگیر خودپرستی و خودسازی
هم عبد و هم خدای خودم بودم»

(همان: ص 11)

گاهی هم با یک‌بیان فلسفی‌ـ‌روایی که از نگاه خاص و تجربۀ زیستن او حاصل می‌شود، سخن می‌گوید که در این نوع موفق‌تر است. شعر «دور» از جمله اشعار موفقی ا‌ست که در عین آن‌که به مفهوم زندگی و فلسفۀ زیستن توجه دارد، روایتی تازه و جذاب نیز دارد:

«دانه بودم چه شدم؟ خاک شدم
بعد، باران زد و نمناک شدم

آن‌قدر دور خودم پیچیدم
تا که بی‌خود شدم و تاک شدم»

(ص 35)

اما برخی از این اشعار (مثلاً نگاه خیامی او در شعر کوزه) بیشتر به سمت تکرار و نوعی بازگفتن گفته‌های دیگران می‌گراید.

عاشقانه‌های شاعر نیز به دودسته تقسیم می‌شوند. یکی آن‌هایی که به مضمون‌سازی‌های کهن و آوردن سنت‌های ادبی چون زلف معشوق و به‌زنجیر کشیده‌شدن در آن و لب یاقوت یار و... اختصاص می‌یابد و دیگر عاشقانه‌هایی که نگاه و واژگان و مضامین خاص شاعر را دارند و در آن‌ها متفاوت‌تر ظاهر شده است:

«تو آمدی تمام مرا ریختی به‌هم
این پازلی که ریخته روی زمین منم

این تکه‌های چشم که زل می‌زند به تو
این تکه‌های لب که نشستند روی هم»

(خان‌محمدی، 1397: ص 21)

انتقاد از متظاهران به دین و دین‌داری از دیگر درون‌مایه‌های مجموعه‌شعر «هیاهو» است که گاه از نظر برخی حوزه‌های واژگانی و زبان کنایی به اشعار رندانۀ حافظ شباهت دارد، اما با زبانی امروزی‌تر بیان شده است.

«زاهد تمام زندگی‌اش را تباه کرد
هفتادسال قبله‌نما اشتباه کرد

با قامت خمیده به بیراهه می‌رود
از بس که پیش پای خودش را نگاه کرد»

(همان: ص 23)

«به ظاهرسازی پشمینه‌ات درویش می‌خندد
هرازگاهی به این بی‌ریشگی‌ها ریش می‌خندد

چنان پوشاند دستار گشاد شیخ گوشش را
که در آیینه‌ها گاهی به عکس خویش می‌خندد

...

چه فرقی می‌کند سهم من عامی و شیخ شهر
که بیش از پیش می‌گریم که بیش از پیش می‌خندد»

البته این انتقادها در ضمن اشعار آیینی مجموعه نیز به چشم می‌خورند.

از دیگر درون‌مایه‌هایی این مجموعه، توصیف روایی یا زندگی‌نامه‌ای از شخصیت‌های برجستۀ دینی است؛ از حضرت محمد (ص) تا امام‌صادق (ع) و صحابه‌ای چون میثم تمار و حبیب‌بن‌مظاهر. به‌علاوه شاعر به نوعی بازآفرینی و برداشت از خطبه‌ها یا وقایع دینی دست زده که همان‌گونه که اشاره شد، در نوع خود زبانی ساده و مستحکم و لحنی طبیعی دارند و قدرتمندانه سروده شده‌اند:

« میان راه، دو یارِِ قدیم رودررو
شروع کرد به صحبت یکی از آن دونفر:

حدیث‌خواندن تو روی دار خواهد بود
در آن زمانه که بوزینه رفته بر منبر

و ذوالفقار زبان تو را غلاف کنند
به جرم نقل حدیث از فضایل حیدر»

از درون‌مایه‌های دیگر این اشعار، نوعی نگاه عرفانی کلاسیک است که هنوز رنگ‌وبوی فردی شاعر را نگرفته و به پیروی از شعر عرفانی کلاسیک سروده شده است:

«سحر از آینه‌ها نقرۀ مذاب چشیدم
دوباره لمعه‌ای از قرص آفتاب چشیدم

به نیش و نوش تو در آیه‌های خوف و رجایت
کمی عتاب شنیدم کمی ثواب چشیدم

چه‌قدر خوشۀ یاقوتی از نگاه من افتاد
سبو گرفتم و با ربنا شراب چشیدم»

(خان‌محمدی، 1397: ص 13)

 در پایان باید گفت شاعر می‌تواند از توانایی خود در توصیف و بازآفرینی روایت‌های دینی، اجتماعی و دقایق عاشقانه بیش از پیش بهره بگیرد. چنان‌چه در تعداد قابل توجهی از اشعار این مجموعه نیز از این مهارت خود بهره برده و اشعار موفقی سروده است.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • روایت یک‌شاعر از جهانی پرهیاهو | یادداشت نیلوفر بختیاری بر «هیاهو»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.