موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

عاشقانه‌های آرام | یادداشت عصمت زارعی بر «دعوت‌نامه»

16 شهریور 1398 11:30 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
عاشقانه‌های آرام | یادداشت عصمت زارعی بر «دعوت‌نامه»

شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ صبح نو: دعوتنامه دفتری‌ست با شعرهایی روان که از دل برمیآید و بر دل می‌نشیند. گویا شاعر به همان سادگی که حرف می‌زند شعر می‌‌گوید و آنچه در اولین مواجهه با شعر کرباسی به چشم خواهد آمد، جلوه‌گری و غلبۀ حس و عاطفه بر دیگر وجوه فنی و ادبی شعر اوست. بیش از آنکه تکنیک‌های گوناگون نظر ما را جلب کند، این وجه شعر خود را نشان می‌دهد.

 محتوای اشعار دعوتنامه چونان تاریخ شعر، عاشقانه است. ابتدا عشق بود و سپس شعر متولد شد تا زبانی درخور بیان آن باشد و وصال و فراق دو ملازم همارۀ عشق بوده‌اند. شعرهای این دفتر، هم از درد فراق می‌نالد و هم از شوق وصال می‌گوید؛ فراق مادر و وصال همسر. البته عشق در این دفتر رنگ دیگری نیز دارد که اشعار آیینی را موجب می‌شود.

آیینی‌های کرباسی را هم عاشقانه می‌نامیم؛ زیرا همان‌گونه که گفته شد، رنگ غالب اشعار حس و عاطفۀ فردی‌ست و شاعر دارد منظر خود را به مخاطب نشان می‌دهد و این تبحر در انتقال احساس عاشقانۀ خود، مخاطب را هم در همان حال‌وهوا قرار می‌دهد:

شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست

*

دلم را می‌برد هردم نسیمی مهربان تا قم
خدا را شکر نزدیک است راه اصفهان تا قم

مریم کرباسی به خودش نگاه می‌کند و بی‌تکلف نیز به خود می‌نگرد و از این‌رو شعری که می‌گوید صادق است و صمیمی؛ اینجاست که غیر از غلبۀ حس، دیگر ویژگی بارز شعرهای دعوتنامه، یعنی «زیسته‌بودن آنها» به‌شدت خودنمایی می‌کند. تجربۀ زیستی شعرها این روزها به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های شعر صادق به کار می‌رود که اگرچه ممکن است محدودیت‌هایی ایجاد کند، ولی به اثربخشی آن‌ها عمق می‌دهد. شاعر از پنجرۀ تجربیاتش به جهان نگاه می‌کند و به ما هم اجازۀ نگاه‌کردن می‌دهد. این شعر زیسته آنقدر در اشعار تجلی می‌کند که به‌راحتی نمایانگر خودش باشد و این حالات، تجربیات و حتی مهارت‌های خود را به خدمت می‌گیرد تا احساس خود را شاعرانه‌تر بیان کند؛ چه آن زمانی که آیینی می‌گوید و هوای زیارت دارد:

عاقبت این سطرها با خط نستعلیق من
خواندنی‌تر می‌کند تا بی‌نهایت نامه را

چه آنگاه که از غم مادر می‌گوید:

مادرم با دخترآوردن دلم را قرص کرد
مادرم رفت و دل من با دو خواهر گرم شد

*

پولک بزن چادرم را چین‌چین بده دامنم را
باید دوباره بگیری اندازه‌های تنم را

*

ده سال داغت زندگی کرده‌ست با من
اما به آن یک روز هم عادت نکردم

این زیست شعری البته شاعرانه می‌شود و مسائل روزمره و ساده در یک رابطۀ شاعرانه به زیبایی تمام بیان می‌شوند:

مادرم اردیبهشتی بود و من هم بهمنی

دست من در دست مادر ماند و بهتر گرم شد

بیت زیر یکی از بهترین نمونه‌های صداقت و صمیمیت آن، بر دل مخاطب می‌نشیند:

بعد از تو هرکس پیش من از مادرش گفت
در حرف‌هایش ذره‌ای دقت نکردم

اما نکتۀ بارز دیگر در شعر کرباسی، همسرانه‌های آن است که عاشقانه‌های آرام این دفتر را شکل می‌دهند. شعر برای همسر موضوع جدیدی نیست و بسیاری از شاعران نامدار شعری برای همسر داشته‌اند که یا در پیشانی تقدیم کرده‌اند یا شعر خودش بیانگر آن بوده است یا مخاطب در آن نهان بوده. اما کمیت این اشعار در این دفتر باعث می‌شود به عنوان یک نکتۀ جدا بیان شود. گفتنی‌ست این اشعار نیز از همان خاصیت شعر زیسته، شاعرانه‌کردن روزمره‌ها، حس سرشار و گاه نگاه زنانه پیروی می‌کنند:

تو عینکی شده‌ای چشم‌هات خسته‌ترند
من آنچه را تو بخواهی نظاره خواهم کرد

*

عاشق که باشی مرزهایت خوب معلوم‌اند
وقتی مشخص می‌کنی خط اتوها را

نکتۀ قابل توجه همین عاشقانۀ آرام و به قرار رسیده‌، محبت پایاپای و متقابل «مهری که هست در دل من در تو نیز هست»، گذرکرده از التهاب‌ها و ترس‌های رسیدن و نرسیدن، غیر از جذابیت‌های اخلاقی و هنجاری آن، جذابیت‌هایی‌ست که ناشی از عدم اغراق و واقعی‌بودن آنهاست؛ همانی که خود را چون کوهی پناه دیگری می‌بیند و آن دیگری را همۀ هستی خود. بنابراین وقتی از همسرانه‌ها سخن گفته می‌شود، به معنای ارزش‌گذاری و خط‌کشی میان عاشقانه‌ها نیست؛ چه ابیاتی از عاشقانۀ فراقی که زینت‌ده نامه‌های وصالی بوده یا خلوت همسران را در لحظات سفر و دوری ساخته، یا عاشقانۀ وصالی که در فراق، زبان بیان عاطفه بوده؛ بلکه سخن در غفلت از ویژگی‌های خاص آن است. اگر ورود عواطف فردی، مضامین نو و مسائل اجتماعی در غزل معاصر تحولاتی در آن ایجاد کرد، اگر آیینیها با ورود بحث موضع‌مندی ویژگی‌های دیگری را بیان کرد، غزل عاشقانه نیز تنها در تغییر معشوق و زمینی و زن بودن آن خلاصه نمی‌شود؛ بلکه به‌طورکلی شاهد تغییراتی هستیم که می‌تواند به جزئیات بیشتری از مسائل زندگی توجه کند:

مخواه خوب و بدت را جدا کنم از هم
بخواه عاشق ابروی درهمت باشم

این ابیات بر چندین غزل عاشقانه که تنها به اغراق پرداخته برتری دارد و هرچه بیشتر از این دست گفته شود، می‌تواند خلوت بسیاری از همسران خسته از ناملایمات روزمره را بسازد. ناگفته نماند که گاهی در این دفتر هم این شبیه اغراق‌ها دیده می‌شود. همسان‌پنداری خدا و معشوق در ادبیات سابقۀ دیرینه دارد، اما به نظر می‌رسد اینجا آنقدر جا نیفتاده است که برای مخاطب قابل درک و باور باشد و بیش از آنکه راهی باشد برای بیان عشق سرشار، به نظر می‌رسد گویا شاعر فقط خواسته آن که الگوها را پیاده کند:

اما کسی همیشه حواسش به ما دوتاست
آن هم خداست، نیست از او مهربان‌تری

طراوت و خرمی طرح رنگ طرح جلد از شعری زنانه خبر می‌دهد. حضور مؤلفه‌های زنانه مثل چای‌دم‌کردن، شستن میوه، خیاطی‌کردن، اتوکردن، همۀ این‌ها جز همان عنصر شعر زیسته، با اهمیت‌دادن به کارهای زنانه اهمیت شعرها را افزون می‌کند:

شاعر که باشی صدبرابر عاشقی با نظم
با کوک‌های ریز می‌دوزی پتوها را

یا

با میوه‌های سرخ حال بهتری داری
آرام و با وسواس می‌شویی هلوها را

زبان ساده و امروزی اشعار به‌علاوۀ صمیمیت و روانی و عاطفۀ سرشار باعث می‌شود بسیاری از ابیات به‌راحتی در ذهن بنشیند و به حافظه سپرده شود.

عاشق اگر باشی فراموشی نمی‌گیری
در خاطرت داری تمام گفت‌وگوها را

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • عاشقانه‌های آرام | یادداشت عصمت زارعی بر «دعوت‌نامه»
  • عاشقانه‌های آرام | یادداشت عصمت زارعی بر «دعوت‌نامه»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.