موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
دبیرعلمی دوازدهمین جایزۀ ادبی جلال آل احمد

«ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال

24 آذر 1398 17:16 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
«ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال

شهرستان ادب: روز گذشته دوازدهمین دورۀ جایزۀ ادبی جلال آل احمد با برگزاری اختتامیه در کتابخانۀ ملی به کار خود پایان داد. دبیر علمی این جشنواره، محمدرضا شرفی خبوشان بود؛ یکی از پرافتخارترین دبیران این جایزه که پیش از این هم جایزۀ جلال را از آن خود کرده بود (با رمان بی‌کتابی) و هم نامزدی جایزۀ جلال را در کارنامۀ خود داشت (با رمان عاشقی به سبک ونگوگ). شاید بهترین سخنرانی اختتامیۀ دیروز متعلق به این مؤلف محترم بود. از این رو، سایت شهرستان ادب به‌طور اختصاصی متن کامل این سخنرانی را در اختیار شما مخاطبان گرامی قرار می‌دهد.

 

ما را که مائیم

به نام‌خدا و با سلام به محضر آقا امام زمان (عج) و استدعای تعجیل ظهورشان و سلام به روح بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) و درود به ارواح پاک شهدای انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدّس و مدافعان حرم و امنیت.

بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد. چهاردهه‌ای که خود نیمی از یک قرن است. نزدیک به نیمی از یک قرن، انسان ایرانی برای حفظ و نگهداشت و ارتقا آنچه برایش قیام کرده است کوشیده است و در این کوشش طعم جنگ و رویارویی و تحریم را چشیده‌است. جان داده‌است و ایستاده‌است و در این از خودگذشتگی و ایستادگی، از دین و فرهنگ و باورهای خود حیات حاصل کرده است و بنیه و توان گرفته است. انسان ایرانیِ این دهه‌های بی‌مانند، خود انسانی بی‌مانند شده‌است. انسانی که خواسته است خودش باشد و سر برکند و سرافراز باشد؛ آن هم در سرزمینی که در سراسر تاریخ، بسیارانی دست‌افکندن به موهبت‌های خدادادی آن را لازمۀ بقای خود دانسته‌اند و مطیع کردن انسان ایرانی و ازخودبیگانه ساختن او را دروازۀ فتح و تسلّط بر او قرار داده‌اند.

 نویسندۀ ایرانی نیز از این جهت انسانی بی‌مانند است. شاهد و ناظر و عامل تاریخ است و راوی و حاضر و حامل رنج‌ها و حماسه‌ها و عشق‌ها و مصائب است. نویسندۀ ایرانی دریافته‌است، که حفظ و به سامان داشتن و بالندگی آرمان‌های نیک و اهداف متعالی قیامش، درگرو توجّه دادن خویشتن و مردمش به رواج و بسط و فرایادآوردن دلسوزی و مهربانی و همدلی و همراهی و هماهنگی است. چه کسی دل می‌سوزاند؟ چه کسی انسانی مهربان است؟ چه کسی همدل همسایگان و همشهریان و هم میهنان خود است؟ چه کسی همراهی و هماهنگی با نفوس جمعی را فضیلت می‌شمارد؟ نویسندۀ ایرانی پاسخ این سؤال‌ها را دریافته‌است و می‌داند که دلسوزان و مهربانان و  همدلان و همراهان و هماهنگان یک سرزمین آنانند که آن سرزمین را از آن خود بدانند و نسبت بدان حسّ مالکیت داشته باشند. از خود دانستن و حسّ مالکیت است که تعهّد می‌آورد و تعهّد ایمان به انجام وظیفه در جهت انتفاع دیگری است. دیگران اگر نباشند فضیلت‌ها معنا پیدا نمی‌کنند، مهربانی و دلسوزی و همدلی و همراهی و هماهنگی واژه‌هایی می‌شوند فاقد ارزش و خالی از محتوا و اگر این دیگران، غیر از ما و من به حساب آیند، باز هم بنیاد و مایۀ تعهّد سست می‌شود و فضیلت‌ها آلودۀ ریا و رنگ و دغل می‌شوند.

نویسندۀ ایرانی دریافته است که بگوید دیگران مائیم و آنچنان در این اصلِ بهبودی بخش پای فشارد که دیگران در ساحت خوش آیند ما قالب تهی کند و به یگانگی تبدیل شود. آن بسیارانی که قدرت خود را در مذلّت و ضعف مردم این سرزمین می‌دانند، ته دلشان از منادیان دموکراسی وارداتی، از مقلّدان سیاسی و روشنفکران غرب‌زده غنج می‌رود. اینکه بپذیریم و بنشینیم و بگوئیم مشروطه حقّ انتخاب آورد و رگ استبداد را زد و ملّت را در انتخاب حکمرانان و نظارت بر آنان صاحب حق کرد و خلاص، چیزی جز صحّه گذاشتن بر تجویز داروی کشندۀ همان بسیاران منفعت‌طلب برای این سرزمین نیست. دموکراسی وارداتی و مقلّد سیاسی و روشنفکر غرب‌زده بر واژۀ خلاص بر واژۀ پذیرفتن و آنگاه نشستن و تنها حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن و خود را مبرّا دانستن و مطالبه از دیگری، مهر تأیید و تأکید می‌زند. حال آن‌که نویسندۀ ایرانی این نیم‌قرن پس از قیام، مسأله‌اش با پذیرفتن و نشستن و این خلاصی و زنجموره کردن و تنها از دیگران خواستن است. ما نمی‌پذیریم که تنها انتخاب کنیم و بنشینیم و بگوئیم خلاص. این نشستن و خلاص بوی دموکراسی وارداتی می‌دهد، بوی عفونتِ سستی و رخوت می‌دهد که سرآغازش اعادۀ معناهای متمایز کنندۀ مشروطه‌وار میان واژ‌ه‌های حکومت و ملّت و مردم است، سرآغازش جدایی من از ما و فرض تمایز خود از دیگری و ما  از دیگران و وانهادن مالکیت و به تعبیری از خود واکندن تعهّد و دشواری وظیفه و وانهادن آن تنها بر حکومت و ساختار ایجاد شده برای ادارۀ سرزمینی است که در آن زندگی می‌کنیم.

نویسندۀ ایرانی در اتحّاد من و دیگری و یگانگی ما و دیگران می‌کوشد. در رواج و تحقّق این احساس مالکیت و از آن خود دانستن همه چیز می‌کوشد و نتیجۀ این کوشش رُستن جوانه‌های مهربانی و دلسوزی و همدلی و همراهی بر پالیز این سرزمین است. نویسندۀ ایرانی می‌نویسد تا مطالبه معنای دیگری پیدا می‌کند. می‌نویسد تا دریابیم آنگاه که به پرسش می‌گیریم، از خود می‌پرسیم و مطالبۀ ما مطالبه از خویشتن است و آنکه از خود می‌پرسد و از خود مطالبه می‌کند حسّ مالکیت دارد و تعهّد به ایفای نقش و انجام وظیفه.

اینک پس از گذشت نزدیک به نیم قرن از انقلاب اسلامی و قیام همگانی ما، نویسندۀ ایرانی بیش از هر زمان دیگری می‌کوشد تا با آثار خویش احساس جدایی من از ما و ما از دیگری را از میان بردارد و ما را به ما توجّه دهد و برای واژه‌های مشروطه‌وار حکومت و ملّت و مردم معنایی یگانه و سازنده و امیدبخش اعاده کند و با آثار خویش ما را به اعمال خویش توجّه دهد؛ به نقشی که برعهده گرفته‌ایم، به وظیفه‌ای که قرار است انجام دهیم و مدام تذکّر دهد که ما ننشسته‌ایم که تنها نظاره کنیم و مطالبه‌گر از دیگران باشیم،  ما قیام کرده‌ایم که حرکت کنیم و معنای انتخاب و رأی دادن ما خلاصی از انجام وظیفه و ایجاد مرز و دوگانگی میان ما و دیگران و فرض واگذاری مالکیت به دیگری و آنگاه گفتن اینکه خلاص و نشستن نیست.

در دوازدهمین دوره جایزه‌ادبی جلال در هر چهار بخش نظاره‌گر تلاش نویسندگان خودیم. نویسندگانی که از آن ما هستند و به تعبیری خود ما هستند. در مستندنگاری، نویسندگان ما، با ثبت آنچه ما بوده‌ایم و هستیم ما را به خویش توجّه دادند ما را به حماسه‌های هشت سال جنگ تحمیلی، تحمّل مصائب در اسارت، ما را به پیروزی بر فقر و شرایط نامساعد و جدال با کاستی‌ها و پایمردی و آنگاه قهرمان شدن و درخشیدن در میادین ورزشی دنیا، ما را به تلاش و دلسوزی و مهربانی برای تعلیم و تربیت و تزکیۀ فرزندانمان در دورترین و دورافتاده‌ترین روستاهای صعب‌العبور و فقیر سرزمینمان، ما را به چیستی و چگونگی و چرایی آنچه داریم و با ارائه روشنگرانه و محققانۀ اسناد، ما را به حقایق تاریخی و غرض‌ورزی‌های آن بسیاران توجّه دادند.  

در نقد ادبی نویسندگان ایرانی ما را توجّه دادند به داشته‌هایمان در عرصه‌ غنی و پربار زبان و ادبیات فارسی. ما را دعوت کردند به تحلیل آنچه به دست داده‌ایم، به توجّه به آنچه از ادبیات داستانی انقلاب و دفاع مقدّس اندوخته‌ایم به اسطوره‌های رمان فارسی و ایجاد زمینه‌های نقد و گسترش دانش نقد بر پایۀ دنیایی که در به وجودآوردن آن سهیم بوده‌ایم.

در رمان و داستان بلند و داستان کوتاه  نویسندگان ما، اثرگذاری رفتار ما را در جهانی که به سر می‌بریم و حضور پررنگ رخدادهای مؤثّر و تاریخی چون انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را در سرشت و سرنوشتمان، به ما نشان دادند. نویسندگان ما برای ما نوشتند که انسان ایرانی اکنون کجا ایستاده است و چه تصوّری به خود دارد و باید داشته باشد و چگونه است که توانسته ارتباطش را با ریشه‌های عمیق اعتقادی و جوهرۀ باورها و فرهنگش حفظ کند و چگونه تبدیل به انسانی بی‌مانند شده است. نویسندگان ما در روایت‌هایی از ما برای ما نوشتند که چگونه ما می‌خواهیم از عشق و مهربانی و دلسوزی و همراهی و هماهنگی نردبانی بسازیم برای تحقّق آرمان‌هایمان؛ آرمان‌هایی که برای آنها قیام کرده‌ایم و جان داده‌ایم و جنگیده‌ایم و تا امروزِ روز مصائب آن بسیاران را تحمّل کرده‌ایم.

بیائید نویسندگانمان را بخوانیم تا خودمان را خوانده باشیم. آنان نه دیگری که خود ما هستند. در هر مستندنگاری، در هر نقد، در هر رمان و داستان‌کوتاهی مائیم که حضور داریم و مالک آن چیزی هستیم که نوشته می‌شود. نخست نسبت به آنچه از آن ماست دلسوزی کنیم و با دریافتن و استقبال همدلانه بدان مجال بالندگی دهیم، آنگاه آنچه را که از آنِ ماست را به پرسش بگیریم، تا از خود پرسیده باشیم و آنگاه که همدلانه و هماهنگ از آنچه پرورانده‌ایم و صاحب آنیم مطالبه کنیم از خود مطالبه کرده‌ایم و آنکه از خود مطالبه کند، بهترین‌ها و نیکوترین‌ها را و باشکوه‌ترین‌ها را به خود خواهد داد.   

از هیأت علمی دوازدهمین دورۀ جایزۀ ادبی جلال تشکر می‌کنم که با درایت و انتخاب محقّقانه و دانشی در انتخاب داوران هر چهاربخش جایزه، مجال قضاوتی شایسته را فراهم کردند و  بسیار ارزشمندتر از آن نشان دادند که مجال دادن به جوانان در ترکیب داوری‌ها و  اعتمادکردن و اطمینان داشتن به رویش‌های نسل انقلاب اسلامی در امر قضاوت ادبی و جای دادن آنان در کنار پیشکسوتان صاحب‌نظر تا چه اندازه در نظر آنان پر ارج و برای جامعۀ ادبی امیدبخش است.

از داوران گرامی و فرهیخته در هرچهاربخش نیز تشکر می‌کنم که صادقانه و با اخلاص بر مبنای دانش ادبی و تجربه‌های سنجیدۀ علمی خویش به قضاوت نشستند و تلاش کردند تا انصاف و وجدان علمی و دانشی خویش را از نظر دور ندارند و انتخابی درست داشته باشند.

از اهالی مطبوعات و رسانه تشکر می‌کنم؛ چه آنان که همدلانه و با مهربانی خواستند تا این جایزۀ ملّی را جدای از دسته‌بندی‌ها و اهداف سیاسی و منافع گروهی و شخصی، یاری کنند و دیگرانی در میانه ندیدند و به مایی که خودشان و همگان درآنند حرمت نهادند و همگان را دعوت به توجّه کردند. و چه آنانی که با اعلام اسامی داوران و نامزدها زبان به انتقاد گشودند و جوانی برخی داوران را نشانه رفتند و برخی آثار نامزدان یا بخش‌هایی از آن آثار را درخور توجّه و انتخاب ندانستند. سپاس من از اینان به خاطر همان دلسوزی و مهربانی و همراهی و همدلی و هماهنگی است چرا که اینان را دلسوز و مهربان و همراه و همدلان و هماهنگان ایران اسلامی می‌دانم و انتقاداتشان را برآمده از تعهّد و ایمان به انجام وظیفه‌.

پس از این نیز شایسته است که پنجرۀ گشوده به نقد آثار معرّفی شده باز باشد و اختتامیه معنای ختم کلام نیابد، چرا که نظر اهالی نقد و رسانه چه در رد و چه در تأیید آثار مورد نظر جایزه، می‌تواند ما را که مائیم به نویسندگانمان توجّه دهد. باشد که دوست داشته شوند و ببالند و آینۀ صادق و امیدوار و بی‌زنگار ما باشند در برابر ما.


محمدرضاشرفی خبوشان

دبیرعلمی دوازدهمین جایزۀ ادبی جلال آل احمد 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال
  • «ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال
  • «ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال
  • «ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال
  • «ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال
  • «ما را که مائیم »: متن خطابه ارزشمند محمدرضا شرفی خبوشان در اختتامیۀ جایزۀ جلال
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.