موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
غزلی نبوی از استاد یوسفعلی میرشکاک

علی خود آینه ست ای دل تماشای محمد را

10 دی 1392 13:41 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.67 با 6 رای
علی خود آینه ست ای دل تماشای محمد را

ز سر بیرون نخواهم کرد سودای محمد را
نمی گیرد خدا هم در دلم جای محمد را

پس از عمری که چون پروانه بر گِرد علی گشتم
در این آیینه دیدم نقش سیمای محمد را

به بینایی امیر عرصه تجرید خواهی شد
کنی گر سرمه ات خاک کف پای محمد را

جهان را سر به سر آیینه ی روی علی دیدی
علی خود آینه ست ای دل تماشای محمد را

محمد «من رءانی» گفت و موسی «لن ترانی» دید
چه در دل داشت عیسی جز تمنای محمد را

شبی کآفاق را آیینه ی نور خدا دیدم
خدا می دید در آیینه سیمای محمد را

چطور آخر همین گوشی که جز دشنام نشنیده ست
شنید آخر به جان لحن دل آرای محمد را

چه باید گفت از آن شب، آن شب قدس اهورایی
که من با خویشـتن دیدم مدارای محمد را

که می داند که یوسف با همین آلوده دامانی
شنید آخر ندای گرم و گیرای محمد را

شب صبح ازل پیوند رویایی! تو می گویی
همین من دیدم آیا روی زیبای محمد را؟

سگ کوی علی هستم ولی دزدانه می بینم
علی بر سینه دارد داغ سودای محمد را


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • علی خود آینه ست ای دل تماشای محمد را
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.