موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از علی داودی

رویکرد شعر امروز و منظومه سرایی | بخش اول: با نگاهی به شعر "صدای پای آب"

24 خرداد 1393 02:16 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.67 با 3 رای
رویکرد شعر امروز و منظومه سرایی | بخش اول:   با نگاهی به شعر "صدای پای آب"


تغزل اگر چه به جان شاعر نزدیکتر است اما حوادث اجتماعی عموما صریح‎تر از آن است که با ملایمت غزل کنار بیاید و لحنی خشن‎تر می‎طلبد. دغدغه اجتماع تاریخ یک قوم است نه علائق فردی یک شاعر. لذا اقبال به قالبی برای شرح گذشته و مرارت‎ها و تلاش حماسی همگانی برای رسیدن به هویت جمعی و ملی اصالت می‎یابد.

حماسه‎های ملی و دینی به دلایلی از جمله نوع مخاطب و ظرفیت‎های موسیقی،  منظوم نوشته می‎شدند.. منظومه شعر قومی است یعنی برعکس شعری که امروزها مد است حرف جمع و جماعت است نه وصف حال فرد و شرح تنهایی انسان مدرن.

انسان در عالم سنت، تاریخ دارد یک نوع پیوستگی به منشائی غیر این جهانی مثل اسطوره یا بهشت. روایات و داستانهای متعدد و متنوع آفرینش در کهن‎نامه‎ها از قبیل عهدین و آثار منظوم، چنین اساسی دارد.

اما انسان پرافتخار و تبختر مدرن چه دارد؟ دیگر کمتر کسی می‎پرسد از کجا آمده ام؟ انگار با آن گذشته و زادگاه بریده و تنها رو به آینده و فرداهایی دارد که سرنوشت همگان اعم از شرقی و غربی، دیندار و بی دین را به یک افق پیوند می‎زند. به قول یوسفعلی میرشکاک ما در دوره تقویمیم و عهد تاریخی ما طی شده است. حالا که تاریخی وجود ندارد بالطبع حرفی هم ندارد. داستانی وجود ندارد لذا منظومه بی معناست.

منظومه هایی از نوع "صدای پای آب" هم اگر هست، اساسا داستان نیست. بحث از کلیتی است به نام زندگی! که صحنه‎های آن لزوما در امتداد هم نیست رابطه عرصه‎های گوناگون آن، رابطه عرضی است که به موازات هم در کلیت زندگی حضور دارند نه تقدم و تاخر علی و معلولی.

تصاویری است تکه‎تکه‎، از زندگی که شاعر با تمرکز بر آن و تکرار آن سعی دارد ابعاد مختلف آن را ببیند و بیان کند در واقع نوعی مضمون پردازی با یک عنصر واحد:

اهل كاشانم / روزگارم بد نیست....

اهل كاشانم./ پیشه ام نقاشی است...

اهل كاشانم / نسبم شاید برسد...

یا:

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ،...

پدرم پشت دو برف/ پدرم پشت زمانها/ ..

یا:

باغ ما .../ باغ ما ...

یا:

جنگ یك روزنه با خواهش نور.

جنگ یك پله / جنگ تنهایی / جنگ زیبایی / جنگ خونین انار / جنگ "نازی" ها / جنگ، جنگ، جنگ، جنگ!

و در همین اوضاع جنگی حمله روی می‎دهد:

حمله كاشی مسجد به سجود/ حمله باد به معراج حباب صابون/ حمله لشگر پروانه /حمله دسته سنجاقك...

 و چه پایان بندی مناسبی:

حمله واژه به فك شاعر!

هم‎چنین است وا‍گان فتح و قتل و روح و زندگی و زیر باران و ... انبوهی از این تماشا.

این بررسی همه جانبه، منجر به خلق مجموعه‎ای همطراز (به لحاظ ارزش ساخت) از قطعات می شود که بافت شعر را شکل می‎دهد که هیچ نقطه عطف به حساب نمی‎آیند حال آنکه منظومه ذاتا نقطه عطف دارد فصل برجسته و متمایز دارد.

اینکه گفته می‎شود درباره این شعر سهراب گفته‎اند محورش خطی است چنین دلیلی دارد یعنی شبکه ساختمند نیست که ابتدا و انتهای مشخصی داشته باشد چرا که او چنین موضعی دارد:

هر کجا هستم باشم چه اهمیت دارد گاه اگر میرویند قارچهای غربت

لذا این منظومه منظومه به معنای سنتی نیست و شاید اطلاق عنوان منظومه به شعری تکه تکه مثل صدای پای آب از اساس درست نباشد. اجتماع آدمهای تنهاست مجموعه‎ای است که هر کجای آن، هر برش آن، همان شعر است. اما از سویی این شعر، تصویر درونی و ساختاری جهان امروز ماست تکه هایی کنار هم که به کلیتی به نام زیبایی راه می برند

در راستای منظومه‎سرایی، بعضا شاعرانی کوشیده اند تا با همین وصله پینه‎ها کلیتی را ترتیب دهند و داستانی سر هم کنند  علیرغم وجود داستانهای بزرگ ملی از قبیل انقلاب و دفاع‎مقدس و جریانانت اجتماعی، ما دچار فردیت مدرن شده-ایم و لذا در دنیای خردخرد و ریزریز امروز،  هرکسی فقط در حد آپارتمان خویش می‎داند و بس! همسایه‎اش را به جا نمی-آورد. مشکل بتوان شاعری آگاه یافت که فرصت کند به دیگران بیاندیشد و اخلاق و ظرافت رفتاری غیر کلیشه‎ای وی را دریابد و نهایتا داستان او را بگوید. حدود چهاردیواری‎ها مناسبت بیشتری با داستانک و تک بیت و نهایتا رباعی دارد تا مثلا خمسه نظامی. منشا رونق قالب‎های کوتاه همین است.

جماعتی شده‎ایم که نمی‎خواهد داستان خویش را بشنود برای خود بگوید. کم حوصله و درگیر جاذب‎های مضمون‎پردازی و رنگ و لعاب تزیینی به شعر.
حرف‎ها می‎ماند و هنوز علیرغم بیشترین هزینه‎های حمایتی هنوز آثار ادبی، شعری فاخر برای این موضوعات اجتماعی خلق نشده است. هایکو می‎گوییم و رباعی می‎شنویم در این میان حتی اگر مثنوی هم به هم می‎رسد مثنوی هندی‎وار بی هدفی است که جز بیان خویش غایتی ندارد. یک طراوت و نوگرایی شدید و بعد از مدتی ملال‎آور که در پی بنیان برافکنی شکلهای کهن است در پی به هم زدن بازی و نابودی اوضاع است اما پیشنهاد بهتری در خلق جدید ندارد.
همین:

... و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی، چه شبی داشته اند/ پشت سر نیست فضایی زنده پشت سر مرغ نمی خواند/ پشت سر باد نمی آید/ پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است/ پشت سر روی همه فرفره ها خاك نشسته است./ پشت سر خستگی تاریخ است

ما خسته‎ایم!!!

 

 


 

[1] توضیح مقدماتی؛

این مطلب که با شتاب به تحریر درآمده در حدی هست که طرح موضوع کند و انشالله تکمیل و ترفیع مشکلات آن را به فرصت و حوصله‎­ای دیگر حواله می­کنم.

[2]

‍‍ژئوسانس محمد رمضانی ­فرخانی نمونه قابل توجهی است.



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • رویکرد شعر امروز و منظومه سرایی | بخش اول:   با نگاهی به شعر "صدای پای آب"
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: