موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
بررسی آخرین کتاب مرتضی امیری‎اسفندقه در «عصر اثر»

سخنان حمیدرضا شکارسری، مصطفی علی‎پور و قربان ولیئی دربارۀ مجموعه‎شعر «نماشم»

26 بهمن 1393 14:34 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.88 با 8 رای
سخنان حمیدرضا شکارسری، مصطفی علی‎پور و قربان ولیئی دربارۀ مجموعه‎شعر «نماشم»

 شهرستان ادب: موسسه شهرستان ادب دومین جلسه از سلسله جلسات عصر اثر را با موضوع نقد و بررسی کتاب «نماشم» اثر استاد مرتضی امیری اسفندقه و با حضور اساتیدی چون قربان ولیئی، حمیدرضا شکارسری و مصطفی علی‌پور در جایگاه  منتقد برگزار کرد. در این برنامه که در پنجشنبه، شانزدهم بهمن ماه برگزار شد، حسن صنوبری مجری و کارشناس موسسۀ شهرستان ادب، ضمن خوشآمدگویی به حاضران، به بیان مقدمه‎ای درباره نیمایی‎ها و کتاب‎های جدید امیری اسفندقه پرداخت و سپس از منتقدان دعوت نمود تا سخنان خود را در خصوص این کتاب آغاز نمایند.

 

مصطفی علی‎پور: شعر امیری اسفندقه آغازگر جریان تازۀ شعر نیمایی است
شهرستان ادب حامی جدی شعر نیمایی است

نخستین فردی که صحبت کرد، مصطفی علی‌پور بود که در مقدمه‌ای کوتاه به این نکات اشاره نمود: «من سخنان خود را با حرف‌هایی از نیما شروع می‌کنم. "برای آن‌هایی که ذوق و فی‌الجمله استعدادی دارند، دلیل لازم است. آن را هم باید نوشت. اما اگر برای دیگران اگر خیلی اصرار دارید من به شما یاد بدهم فقط این را بگویید؛ مردی تمام بیست سال یا سی سال، عمرش را مصرف اساس کار هنری خود رسانیده، در هوش و ذوق هنری این مرد، شکی نیست. آیا شما می‌خواهید با بیست دقیقه، سی دقیقه فکر خود او را رد کنید؟" عقیدۀ من این است که نباید در زمینۀ شعر مرتضی امیری اسفندقه با استعدادی که دارد، نقد کنم.»

پس از این عبارات، صاحب کتاب «ساختار زبان شعر امروز» سخنان خود در خصوص نماشم را آغاز کرد: «اخوان ثالث، بعد از دیدار نیما، جملۀ بسیار مهمی دارد و آن این است: من از خراسان پلی به یوش زدم. این جمله به عقیدۀ من یکی از مهم‌ترین جملات ادبیات معاصر ما است. پلی که اخوان به یوش زد، آن‌قدر محکم و مستحکم است که علاوه بر اینکه خراسانی‌های بزرگی از روی این پل رد شدند، بسیاری از افراد دیگر نیز از روی این پل رد شدند و شعر نیمایی را نمایندگی کردند. برای من خیلی جالب و شگفت‌انگیز است؛ زیرا خراسان در تاریخ ادبیات همیشه زبان و شعر فارسی را نمایندگی کرده است و امروزه، نیز بهترین نمایندگان شعر نیمایی باز از خراسان هستند. البته این امر به این معنی نیست که منوچهر آتشی یا سایرینی که از خراسان نیستند، شاعران بزرگ نیمایی به حساب نمی‌آیند. اما گمان این است که آن‌چه از نیما به ارث مانده است، بیش از هر چیزی به خراسانی‌ها رسیده است و آن‌ها بیش از هر کسی متعهد به نظرات و ایده‌های نیما بوده‌اند؛ بزرگ‌ترین آن‌ها اخوان ثالث و بعد از وی دکتر شفیعی کدکنی و بسیاری از دیگران هستند. من گمان می‌کنم اگر مرتضی امیری اسفندقه –دست کم در کتاب نماشم- بتواند این حس توانایی نوشتن نیمایی را آن‌چنان که در نماشم تجربه کرده است، ادامه دهد یکی از حلقه‌های جدی شعر نیمایی خراسانی خواهد بود. البته این نکته هم مهم است بدانیم که وقتی من از شعر خراسان صحبت می‌کنم، به این معنی نیست که شعر امیری اسفندقه تابع مکتب خراسانی‌ای که نیما و اخوان در آن بوده‌اند، بوده است؛ منظور من حوزۀ جغرافیایی خراسان است. به همین دلیل گمان می‌کنم شعر مرتضی امیری اسفندقه یکی از بهترین شعرهای نیمایی این سال‌های اخیر است که من دیده‌ام؛ به ویژه این دوران فترتی که از سال‌های دهۀ ۷۰ و موج‌های غریبی که از آن‌ زمان آغاز شد. به نظر من اشعار استاد مرتضی امیری اسفندقه می‌‌تواند آغازگر دوران جدیدی از حرکت شاعران به سمت شعر نیمایی باشد. اصولا نوشتن شعر نیمایی، تخصص و آشنایی‌ای با قالب‌های شعر کهن فارسی می‌خواهد که شاعران شهرستان ادب آن را دارا هستند و من مرتضی امیری اسفندقه را نمونۀ همین نهضت حمایت شهرستان ادب از شعر نیمایی می‌دانم.»

صاحب کتاب «هفت بند مویه» در ادامۀ سخنان خود، بحث خود را به اشعار استاد امیری اسفندقه متمرکز کرد: «نکته‌ای که در مورد شعر مرتضی امیری اسفندقه به نظر من می‌رسد، این است که وی برخلاف آن‌چه که نیما و برخی از شاگردان نیما به آن پای‌بند هستند، ابهام در شعر خود ندارد. من اعتقاد دارم بهترین شعرهایی که نیما و اخوان نوشته‌اند، با ابهام همراه بوده است. چیزی که در شعر مرتضی امیری اسفندقه بسیار کم است. ابهام در تاریخچۀ شعر فارسی چندان مورد پذیرش نبوده است و نظریه‌پردازان ادبی معتقد بودند باعث تعلیق در شعر می‌شود. اما ابهام آن‌گونه که نیما در شعر خود به کار می‌برد، به معنای این است که شعر را از حالت یک زبان صریح و از توضیح واضحات جدا کند و دور کند. به عقیدۀ نیما هرگونه تصریح یا توضیح واضحات به نوعی به شعر لطمه می‌زند؛ به همین دلیل زیباترین کارهای نیما کارهایی هستند که مبهم‌اند؛ هر چند به همان اندازه که مبهم‌اند، روشن هستند. یکی از ویژگی‌های ابهام این است که شاعر از قبل به کاربرد ابهام فکر نمی‌کند. یعنی ابهام از قبل در ذهن شاعر روشن نیست. در شعر اسفندقه، معنا برای شاعر خیلی مهم است؛ معنا چیزی است که شاعران نیمایی نیز بر آن تاکید داشته‌اند ولی با این تفاوت که معنا در شعر مبهم، معنای مبهمی است. یعنی معنا هم یک رازوارگی دارد و مخاطب با هربار رجوع به شعر، ناگزیر به رمزگشایی دوباره از آن است. در شعر آقای امیری اسفندقه، سعی بر این است که به معنا خیلی فکر کند. البته این نقصی هم به حساب نمی‌آید و خیلی از پیروان نیما هم از خیلی از اصول آن پیروی نکردند. این نافی این امر نیست که بخشی از شعر، ساختن است اما اینکه شاعر چقدر تابع شهود خود باشد نیز خیلی مهم است.  علاوه بر این نکات دیگری مانند توجه به تقطیع‌های وزنی در این کتاب وجود دارد که مرتفع ساختن آن به بهبود این کتاب کمک می‌نماید. از نظر من شعر امیری اسفندقه از جمله اشعاری است که مخاطب عام خواهد داشت و مورد استقبال عدۀ زیادی از مردم قرار خواهد گرفت؛ اما پتانسیل و ظرفیت این را نیز دارد که با توجه به قریحۀ استاد امیری اسفندقه، به اشعار کاملی بدل شود.»

 

دکتر قربان ولیئی: امیری اسفندقه شاعر طبیعت است

پس از اینکه استاد علی‌پور سخنان خود را به پایان برد، دکتر قربان ولیئی سخنان خود را در خصوص رنگ و بوی اشعار کتاب نماشم و نمود اشعار عرفانی در مجموعۀ اشعار کتاب آغاز نمود: «مرتضی امیری اسفندقه را ما با قصیده و غزل بیشتر می‌شناسیم و اخیرا در کارهای تازۀ ایشان کارهایی نیمایی از وی دیده‌ایم. به لحاظ روان‌شناسی خلاقیت و آفرینش این نکتۀ مهمی است که ذهن آدمی کانونی و متمرکز شود؛ به ویژه در عصر شتاب و کم‌فرصتی. من از تفنن در شاعری جز تفرق و پراکندگی، چیزی ندیده‌ام. به عقیدۀ من آقای امیری اسفندقه در کارهای اخیر خود این تشتت و پراکندگی را دارد. از نظر بنده شعر امیری اسفندقه در بخش کلاسیک  و تجربه‎هایش در غزل و قصیده بسیار مبارک بود.»

شاعر کتاب «ضربان ذات» سخنان خود را اینگونه ادامه داد: «شعر را از یک جهت می‌توان به شعر تجربی و نظری تقسیم کرد. شعر تجربی به این معنی که شاعر در لحظۀ آفرینش شعر متاثر از یک پدیدار یا رویداد بیرونی است. درواقع یک رویداد بیرونی و آبژکتیو شاعر را به گفتن شعر برمی‌انگیزاند. شعر نظری یا شعر ذهنی، شعری است که متاثر از انباشته‌های حافظه است. در واقع عامل سرودن شعر، شعر یا شاعران دیگری هستند. این دو نوع شعر، در طول تاریخ ما وجود داشته‌اند. به ویژه در سبک خراسانی با شعر تجربی که مبتنی بر ارتباط دست اول با پدیده‌های بیرونی است روبه‌رو هستیم. اما در شعر ذهنی که در سبک عراقی یا هندی دیده می‌شود، عامل بیرونی دیده نمی‌شود؛ شاعر تعمق و تاملی درون خود دارد و شعر را به تبع آن می‌سازد. این شعر تجربی و شعر ذهنی قابل تسری به کل ادبیات ما هست. در هر کدام از سبک‌ها و ادوار تاریخی شاعرانی را از هر گروه می‌توان دید. در شعر شاعرانی که شعر تجربی دارند، رد پایی از اینکه عاملی بیرونی آن‌ها را برانگیخته است دیده می‌شود. اتفاقی که در شعر تجربی می‌افتد این است که مخاطب با عامل برانگیزاننده مواجه هستیم و می‌توانیم آن را رصد کنیم. دوم اینکه چون ارتباط از نوع دست اول با یک پدیدۀ عینی و ملموس است، اثر عاطفی آن بیشتر است. چون شاعر خودش متاثر شده است که می‌تواند متاثر کند. نکتۀ سوم اینکه چنین شعرهایی ساده و مرسل است؛ در واقع این اشعار بیشتر پیراسته هستند تا آراسته. زیرا در لحظات شدید عاطفی، آدمی نمی‌تواند متکلف باشد. این سادگی را ما در اشعار مرتضی امیری اسفندقه می‌بینیم و از نظر من مهم‌ترین ویژگی اشعار آقای اسفندقه سادگی آن‌هاست. حقیقت این است که آقای اسفندقه برخلاف بسیاری از شاعران زمانه شاعر طبیعت است و او یک طبیعت‎گرای تمام عیار است.»

 

حمیدرضا شکارسری: نگاه امیری اسفندقه، به هرچیزی شاعرانه است
شعر نیمایی حلقۀ مفقودۀ شعر امروز است

پس از اینکه ولیئی سخنان خود را به پایان برد، حمیدرضا شکارسری سخنان خود را به این صورت آغاز نمود: «یکی از مسائلی که علاقمند به صحبت دربارهۀ آن هستم، این است که چرا اقبال نسبت به نیمایی کم است؟ یکی از این دلایلی که به ذهن من در مورد این مساله می‌رسد این است که ما در این مدت چند چهرۀ شاخص در حوزۀ شعر نیمایی داشته‌ایم که تقریبا زبان را تحت سیطرۀ خود گرفته‌‌اند. در نیمایی سیطرۀ این چهره‌های بزرگ اجازۀ خروج از زبان این افراد را به ما نمی‌دهد. پس از انقلاب، تعداد افرادی که در این حوزه وارد شده‌اند، شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد. آقای امیری اسفندقه به گمانم تلاشی دارد که از این سیطره خارج شود؛ به لحاظ زبانی و بیانی تلاش می‌کند که از این چهره‌ها فراتر رود. از این منظر کاری که ایشان انجام می‌دهد این است که با نوعی آرکائیسم زبانی و کهن‌سازی زبان، خود را به اخوان ثالث نزدیک می‌کند و از سوی دیگر با نوع ترکیب‌سازی‌هایی که به ترکیب‌سازی‌های هندی‌ها نزدیک می‌شود و طبیعت‌گرایی در اشعار خود به سپهری نزدیک می‌شود. علاوه بر این، به کارگیری نوعی زبان روزمره به فروغ نزدیک می‌شود؛ اما در عین حال هیچ‌کدام از این موارد به تنهایی نیست. درهم رفتن این ویژگی‌ها، گاهی اوقات تجارب تازه‌ای را در شعرهای نیمایی نماشم به وجود آورده است که بهانۀ خوبی برای ادامه‌ دادن نیمایی در اشعار ایشان است. این افق‌های تازه را در غزل و قصیده‌های ایشان به عقیدۀ من دیده نمی‌شود ولی در نیمایی‌های ایشان دیده می‌شود و شاید بتوان گفت چهره‌ای به چهره‌های ایشان در نیمایی اضافه می‌شود. پس از ساحت ادبیت و فخامت و والایی زبان به نفع روزمرگی در زبان و زبان روزمره و نزدیک به دکلماسیون روزمره صرف نظر می‌کند. از یک طرف، کلمات کهن وجود دارد و از سوی دیگر تمایل به ساختن ساخت‌های روزمره دیده می‌شود. من از آن به برزخ شعرهای نیمایی اسفندقه یاد می‌کنم؛ زیرا هنوز در حال در هم بردن و تجربۀ در هم بردن تمامی این فضاهای متکثر است. حرکتی به سوی نوعی جزءنگری و عینی‌گرایی در این شعرها می‌توان دید که نشان‌دهندۀ این نوع بیان است. نکتۀ دیگر این است که مرتضی امیری اسفندقه با نزدیک شدن به این زبان جزءنگر و عینی‌گرا تا حد زیادی از این بیان سمبلیک فاصله می‌گیرد. تصور من این است که در شعر مدرن ما، واژه‌ها بیشتر از اینکه چیز دیگری باشند، خودشان هستند. به همین دلیل است که این عینیت‌گرایی و جزءنگری خود را به این صراحت نشان می‌دهد. ما اگر تاویلی از متن نداشته باشیم، متن بی‌ارزش نیست. این عینی‌گرایی در شعر آقای اسفندقه خودش را به خوبی نشان می‌دهد و به همین خاطر است که من فکر می‌کنم راه‌های جدیدی را در شعر فارسی باز خواهد کرد.»

پس از این، وی با تأیید تقسیم‎بندیِ دکتر ولیئی بحث خود را به طبیعت‌گرایی در نماشم متمرکز نمود: «پربسامدترین ساحت‌ها در شعر نیمایی ایشان، ساحت طبیعت است و وی از این طبیعت بهره می‌برد تا نگاه‌های مختلف به طبیعت را نشان دهد: گاهی فقط تماشای طبیعت است که به گمان من بیان مدرنی است. گاهی هم –هرچند بسیار کم‌شمار- برخوردی سمبلیک با طبیعت دارد. گاهی از طبیعت حالات انسانی را نتیجه‌گیری می‌کند. نکتۀ دیگر این است که خواندن اشعار نماشم گاهی اوقات بسیار سخت می‌شود؛ نه به دلیل محتوایی که دارد به این دلیل که من این اشعار را در جریان اشعار سادۀ دهۀ ۸۰ و ۹۰ می‌دانم. شعرهای ایشان همشه حاوی یک مضمون، یک تعبیر یا یک تصویر است که گسترده می‌شود. اما سختی‌ای که برای خواندن در اشعار وجود دارد، به دلیل دیگری است؛ تقطیع در این شعرها به سختی انجام می‌شود و مخاطب را از لذت خواندن در بسیاری از اشعار محروم کرده است. عدول‌هایی از اصول اخوان در اشعار، دیده می‌شود که اصلاح آن به بهبود شعر امیری اسفندقه کمک خواهد کرد. از نظر من قافیه یکی از بلاهایی است که بر سر شعر نیمایی آمده است. در حالی که خود نیما آن‌قدر به قافیه تاکید ندارد، پیروان او تاکید بیش از حدی به قافیه دارند. تاکید بیش از حد شاعر نماشم در به کار بردن قوافی در بعضی شعرهایش نوعی تکلف به وجود آورده است. آخرین نکته‌ای که در این خصوص می‌توان اشاره داشت، این است که امیری اسفندقه با نگاه خود در طبیعت تصرف می‌کند؛ در واقع می‌توان گفت که از جهان گزارش می‎دهد ولی در عین حال نگاه خاص خود را هم به طبیعت دارد. در بازآفرینی یک موضوع تصرف در طبیعت اهمیت دارد و این همان نکته‌ای است که اسفندقه را از دیگران متمایز می‌کند. نگاه آقای اسفندقه به هرچیزی شاعرانه است. برای مثال در سفر هند، من و شاعران دیگری هم به‎جز اسفندقه بودیم، ما هم از آن مناظر دیدن کردیم ولی شعر نگفتیم، اما امیری اسفندقه در تمام آن مناظر شاعرانه نگاه کرده بودو «دهلی ستاره بود» را سرود. بنابراین من پیش‌بینی می‌کنم تعداد نیمایی‌های ایشان بعد از این هم بسیار زیاد شود.»

وی پس از سوالی که در خصوص قافیه‌ها و اینکه تهدید هستند یا فرصت، ادامه داد: «اگر بنا باشد آن‌قدر در این کار زیاده‌روی کنیم که نظام قافیه و ردیف شعر سنتی را جور دیگری احیا کنیم، این یک تهدی خیلی جدی است. اما اگر خلاف بوطیقای شعر نو و نیمایی می‌خواهیم حرکت کنیم تا چیز تازه‌ای به شعر نیمایی اضافه کنیم، من هم موافق آن هستم. اما معتقدم که این نظامی است که در شعر نیمایی به شدت رواج داشته است؛ ما با نیمایی به دنبال این بودیم که از این نظام فاصله بگیریم اما عملا داریم در آن دام می‌افتیم. نکتۀ دوم این است که تصنع و تکلف چیزی نیست که بتوانیم آن را اندازه بگیریم؛ اما می‌توان آن را حس کرد. اگر ما به تصنع و تکلف برسیم و مخاطب از لذت رویارویی با یک متن غیرقابل پیش‌بینی باز بماند، ساختارهای شعر کلاسیک را احیا کرده‌ایم.»

علی‌پور در تکمیل سخنان آقای شکارسری اشاره کرد: «نیما با همۀ ارادتی که نسبت به قافیه داشته است، شعری دارد که اصلا  قافیه ندارد. به نظر من قافیه تا زمانی در شعر خوب است که به آن ضربه‌ای وارد نکند. ذات شعر و ادبیت آن مهم است. نکتۀ دیگری که هست، این است که ما نباید فراموش کنیم که آقای امیری از قصیده می‌آید و بنابراین تسلط کاملی بر وزن دارد و به دلیل همین تسلط وی بر وزن و قافیه هست که توانسته است نیمایی‌هایی به این قدرت بسراید.»

 



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • سخنان حمیدرضا شکارسری، مصطفی علی‎پور و قربان ولیئی دربارۀ مجموعه‎شعر «نماشم»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.