موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
روزنامه قدس منتشر کرد

یادداشت آرش شفاعی بر «رودخوانی» محمدمهدی سیار

28 تیر 1394 06:06 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.75 با 4 رای
یادداشت آرش شفاعی بر «رودخوانی» محمدمهدی سیار

شهرستان ادب به نقل از قدس: متن پیش رو مقالۀ منتقد گرامی آقای آرش شفاعی در نقد و بررسی  کتاب «رودخوانی» آخرین مجموعه شعر منتشر شده از  محمدمهدی سیار است که پیش از این  در روزنامۀ قدس منتشر شده است.


« محمد مهدی سیار» در مجموعه‌های قبل از «رودخوانی» توانایی خود به عنوان یک غزلسرای آشنا به پیچ و خم‌های سرودن در این قالب محبوب را به خوانندگانش ثابت کرده بود. او بخصوص در غزل‌هایی با درونمایه‌های عاشقانه، شعرهای قابل تأملی را به مخاطبانش ارایه داده بود و همگان انتظار داشتند که او این مسیر را که شهرت و توفیق در آن تضمین شده است، با قوت و قدرت ادامه دهد، اما حکایت «رودخوانی» حکایت دیگری است.

«سیار» در این مجموعه راه دیگری را برگزیده است و به جای تکرار تجربه‌های نسبتاً موفق پیشین خود، به گستره فضاهایی که در شعر تجربه کرده اضافه کرده است و به همین دلیل مجموعه‌ای که از آن سخن می‌گوییم دارای شعرهایی در قالب‌های متنوع است، از نیمایی و چهارپاره بگیر تا غزل و رباعی.

 نیمایی‌های امیدوار کننده
« پیشانی موّاج ماهیگیر/ یا چشم‌های ساده این ماهی بیتاب.../ آنک سؤالی مانده آویزان/ در امتداد ریسمان در آب...» این یکی از نیمایی‌های «رودخوانی» است که نشان می‌دهد، شاعر مجموعه وارد مرحله تازه‌ای از شاعری شده است و دیگر به دنبال کشف مراعات النظیرهای زلف و گونه و تلف کردن وقت شاعری خود در روابط تکرار شده غزل نیمه سنتی نیست. چنان که می‌بینیم در این مجموعه با شاعری روبه‌رو هستیم که اگر چه هنوز دلبسته و دل باخته وزن است، اما نگاه او به جهان پیرامونش متفاوت و ریزبین شده است. در همین نیمایی کوتاه، چینش درست و حساب شده کلمات که از یک شاعر کلاسیک کار برمی‌آید در کار پروردن تصویری جزء نگر از یک لحظه است، لحظه‌ای که شاید به خودی خود اهمیتی چندان نداشته باشد و هر روز هزاران تور ماهیگیری به آب انداخته می‌شود و اینجا شاعر است که با تمرکز بر این لحظه آن را از همه هستی پیرامونی جدا کرده است و به آن تشخص بخشیده است. در این شعر به کارکرد کلمه «موّاج» دقت کنید، این دقت نظرها و انتخاب‌های درست از شاعری برمی‌آید که سالها با کلمات مأنوس بوده و ظرفیت‌های آن‌ها را به درستی می‌شناسد. این توانمندی البته ذاتی است و به استعداد شاعری افراد برمی‌گردد، اما بی‌تردید سابقه غزلسرایی سیار در وادی نیمایی سرایی نیز به مدد او آمده است؛ چنان که در غزل‌های او همچنان به علاقه‌مندی او به کشف روابط لفظی و معنایی میان واژگان برمی‌خوریم، از جمله مثلاً در این بیت:
اگر این ساحران اطوار می‌ریزند طوری نیست/ عصا در دست اینک می‌رسند از کوه، موسی‌ها 
در این بیت نسبت لفظی( جناس) میان اطوار و طور تنها بخشی از کشفی است که شاعر انجام داده است، او در کلمه طور نیز دو معنا را همزمان لحاظ کرده است، یکی طور در طوری نیست و دیگری طور، کوهی است که موسی در آن با خدا حرف زد و البته معنای دومی‌با دلالت ضمنی به ذهن متبادر می‌شود.

 معناگرایی در برابر صورت گرایی
نکته مهم در شعر «سیار» این است که این بازی‌های زبانی و لفظی دلیل و علت سرودن شعر نیست. در اینجا کاری به قضاوت میان دیدگاه فرم گرا و معناگرا در شعر ندارم، اما باید پذیرفت که در اینجا با شاعری سر و کار نداریم که دلیل اصلی اش برای سرودن شعر آفرینش زیبایی صرف باشد. شعر او از نظر عنصر اندیشه شعری دارای قابلیت و توان بالایی است:
نه کفر ابوجهل، نه‌ایمان ابوذر/ ماییم و میانمایگی عصر خموشی
«سیار» شاعری معناگراست و در شعر دارای موضع است. او قبل از اینکه به زیبایی و تصویر در شعر بیندیشد، در اندیشه بیان دغدغه‌های فکری، اجتماعی و سیاسی خود است. ایدئولوژیک سرودن انتخابی است که او در شعر کرده و پای همه چیز آن هم ایستاده است. تکلیف مخاطب شعر سیار با این شعر روشن است . او حتی به برف هم که نگاه می‌کند، ذهنش به دنبال واژگانی چون کثرت و بسیط می‌رود که گستره معنایی خاص خود را القا می‌کند:
ای برف!... ای شگرف! آن کثرت همیشگی شی‌ء و رنگ را/ یک باره از بسیط زمین پاک کرده ای!/ کولاک کرده ای!
اینچنین شاعری گاه ممکن است دست خواننده اش را بگیرد و به شعری برساند که اصولاً شعار است و شاعر برای سرود آن را سروده است، اما دلش نیامده حتی از شعارهای خودش هم بگذرد و آن را به مخاطبانش ارایه ندهد. 
صحبت درباره مجموعه رودخوانی را با غزلی از این مجموعه به پایان می‌بریم که به حال و هوای این روزهای ما تناسب زیادی دارد:
جان آمده رفته هیجان آمده رفته/ نام تو گمانم به زبان آمده رفته/ احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته/ صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟/ پلکی زده‌ام خواب مرا آمده برده/ پلکی زده‌ام نامه رسان آمده رفته/ امسال نبرده است مرا روزه، فقط گاه/ بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته / من در به در او به جهان آمده بودم / گفتند کجایی؟ به جهان آمده رفته / ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم/ آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته... .


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یادداشت آرش شفاعی بر «رودخوانی» محمدمهدی سیار
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.