موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
گامی در مسیر نمایش توانمندی بانوان شاعر

یادداشت فریبا یوسفی بر کتاب «زیر سر کوه»

01 مهر 1395 18:05 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
یادداشت فریبا یوسفی بر کتاب  «زیر سر کوه»

شهرستان ادب به نقل از فارس:زنانه‌سرایی و عاشقانه‌سرایی زنان، تاریخ کهنی دارد اما زنان شاعر که با عاشقانه‌نویسی نامی از آنان مانده باشد، کم‌شمارند. از روزگار رابعه تا زمان فروغ شاعران صاحب‌نام که عاشقانه سروده باشند، کم‌اند. در روزگار ما، و بخصوص در سه دهۀ اخیر، زنان بسیاری شعر تغزلی سرودند که ماندگاری نام و اثرشان، را باید با توجه به سخن نیما، از غربال‌به دستانی پرسید که از عقب این کاروان می‌آیند. هرچند به نظر می‌رسد تشخیص ماندگاری آثار و نام‌ها دیگر نیاز چندانی به گذر زمان ندارد و تا حدی در حین حیات هنری شاعر نیز قابل حدس زدن است. این نکات از آن روی به ذهن خطور می‌کند که با مرور شعرهای فاطمه هاوشکی، عاشقانه‌هایی از جنس زمان خود را درمی‌یابیم. عاشقانه‌هایی زنانه و تقریبا خالی از تصنع. جز در پنج ـ شش غزل، (غزل 6، 8، 10، 19 و 21)، حال و هوای زنانه، در لایه‌های پنهان‌تر شعرها قرار دارد و تغزل، تقریبا در تمام غزل‌ها حضور خود را ضروری و قطعی کرده است، به گونه‌ای که انگار شعرها حیات خود را از آن یافته‌اند:

با خط‌خطیِ گیج و پریشان مدادی

این شعر شبیه تن بید است که بادی...

مضمون غزل‌های صمیمانۀ سعدی است

از حد زبان من و این شعر، زیادی

ظلم است تو را جز نفس گرم بنانی

جور است تو را، جز قلم میرعمادی (غزل 22، ص 49)

هرچند که از درد دلم با تو سخن‌هاست

لب بستم از دلهرۀ حرف‌زدن‌هاست

لب‌ بستنم از سختی ابراز گلایه‌ است

از نازکی طبع شما عهدشکن‌هاست (غزل 8، ص 21)

طبیعت در «زیر سر کوه» زنده است و نفس می‌کشد. شاعر ضمن بیان احوال خود و پرداختن غزلی که غالبا نه از سر تفنن، بلکه حس می‌شود که از سر ضرورت حال و نیاز شاعر است، از نگاه به طبیعت و محیط واقعی یا حتی تخیلی و ذهنی غافل نیست و از عناصر زنده و پویای طبیعت به نفع بلاغت و رسایی شعر خود بهره می‌گیرد. بنابراین با بسامد بالای برخی کلمات در شعرها مواجهیم که معرف ذهن طبیعت‌گرای فاطمه هاوشکی هستند: کوه، ابر، بادیه، بارندگی، تاق، گون، بوتۀ گز، بیدمشک، دشت، گل، دریا، رود، ساحل، بید، کاج، پاییز، جنگل، باغ، پونۀ وحشی، بیابان، تخته سنگ، آبشار، کلاغ، آهو، چشمه، ریواس، گنجشک، انگور و ...

 و در این غزل:

ای تکه‌ابر کوچک باران‌زا، در تو چه‌قدر شور بهاران است

در تو چه‌قدر پونۀ وحشی بود، در تو چه‌قدر رود خروشان است (غزل 5/ ص 15)

همچنین در «زیر سر کوه» جغرافیای برخی شعرها نیز روشن است و نشان‌هایی از محیط زندگی و ذهنی شاعر در هر شعر وجود دارد: شهر بابک (غزل 3، ص 12 و غزل 6، ص 18)، هرات (غزل 6، ص 18)، شمال غربی کرمان (غزل 5/ ص 15) و شاعر از به کاربردن نام شهرها یا استان‌ها در غزل‌های عاشقانه، پرهیز ندارد و  از حضور این نام‌ها با زمینه‌سازی مناسب به خوبی بهره می‌گیرد:

شاید اگر که رود لرستان بود، شاید اگر که جنگل گیلان بود

شاید اگر... چه فایده‌ای دارد؟ اینجا شمال غربی کرمان است (همان غزل)

گاهی می‌اندیشم هراتم، جبر قانونی‌ست

حالا جدا از شهربابک، بی‌وطن هستم (غزل 6، ص 17؛ هرات از شهرهای مهم شهربابک بوده و از آن جدا شده است)

بنابراین دایره واژه‌ها در غزل‌های فاطمه هاوشکی، به ترسیم و تصویر طبیعت و اندیشۀ او می‌پردازند و به شعرهای او حیات و نشاط می‌بخشند. پربسامدترین کلمات کوه و ابرند چنانکه از نام و طرح جلد کتاب نیز پیداست. تنوع کلمات و ترکیب‌ها، و در برخی موارد وجود بعضی واژه‌ها که سابقۀ حضور کمتری در شعر، بخصوص غزل دارند، نشان از نگاه باز و نوآورانه و صراحت و صداقت شاعر دارد و در کنار هم نشاندن آن‌ها، گویای متکی نبودن شاعر به ذهنیات از پیش تعیین شده است.

شاعر در اکثر غزل‌ها، سخنی تغزلی طرح کرده و در ضمن آن، همچنان‌که جغرافیا در شعر، پیداست، نشانه‌های زمانی نیز در شعر او حضور دارند. در مقایسه با نشانه‌های جغرافیایی، این حضور کمی کم‌رنگ‌تر است و تنها منحصر شده به آمدن چند نام خاص. در حالی که می‌شد از طرق دیگری همچون پرداختن به موضوعی خاص مربوط به زمان شاعر، یا اشاره‌ای مستقیم یا غیرمستقیم به واقعه‌ای از وقایع روزگار شاعر، و یا با شیوه‌های محتمل دیگر، نشانی از تاریخ سرایش شعرها با شعرها همراه کرد. حضور چند شخصیت معروف مثل قیصر امین‌پور در پانوشت یک غزل، به دلیل تضمین مصرعی از او، و سراج و ابتهاج در غزل پایانی کتاب، و نیز مشتاق علیشاه در غزلی در میانۀ کتاب، و نیز نام‌های میرعماد و بنان در غزلی دیگر، نشانه‌هایی از محدودۀ زمانی برای این دفتر شعرند.

برای شاعری که به رعایت اصول نحوی کاملا آشنا و وفادار است، سخت یا بعید نیست که تنها با به کارگیری اندکی وسواس، در چند مورد معدود، مصرع‌های خوش‌ساخت‌تری از این‌ها بپردازد:

باید بیندازم دلم را روی دوشم (غزل 1، ص 8)

اصلا چرا به خانۀ من لانه ساخت او؟

اصلا به کار شاخۀ مردم چه کار داشت؟ (غزل 7، ص20)

مثل کوه از یاری من شانه خالی کرده‌ای (غزل10، ص 26)

می‌ترسم از آن سد که قرار است ببندند

گفتند به من مسئله دارد هیجانم (غزل 24، ص 54)

مثل انگوری مردد بین دوزخ یا بهشت

می‌شود هر روز کفرم قدری از دین بیشتر (غزل 25، ص 55)

از میان بیست و هشت غزل خوب، این چند مصرع را برای بازبینی برگزیدن، مته به خشخاش گذاشتن است و این نیست جز توقعی که شعرهای سالم و متعادل این کتاب در مخاطب ایجاد می‌کند. فاطمه هاوشکی، با کتاب «زیر سر کوه» گامی در مسیر نمایش توانمندی بانوان شاعر در این عصر برداشته است و البته امیدوارم در آثار بعدی او، شاهد تنوع موضوعی بیشتری نیز در شعرش باشیم.

این غزل هجدهم از کتاب اوست:

دلتنگ‌تر از گل وسط بوتۀ خاری

دلخون‌شده‌تر از لب هر باغ اناری

دیوانه‌تر از حضرت مشتاق علیشاه

بر لب، خط قرآنی و در دست، سه تاری

دلدار که گفتا به تو ام دل نگران است

انگار نه انگار که یاری، که قراری ...

آشفتگی‌ام بیشتر از این دو ـ سه بیت است

سخت است بخواهی بنشینی بشماری

سخت است بگویند فقط دی، فقط اسفند

شاید تو بخواهی وسط تیر بباری

شاید تو بخواهی ولی این چشم و دل و دست

باید بگذارند نمازی بگزاری

این درد محال است که آرام بگیرد

از دست نگاری گره افتاده به کاری

کتاب او را انتشارات شهرستان ادب در زمستان 94 و در 62 صفحه چاپ کرده است.

*یادداشت از فریبا یوسفی


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • یادداشت فریبا یوسفی بر کتاب  «زیر سر کوه»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.