موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
کلاس اخلاق جریان سازی و جریان سازی اخلاقی با حضور علی محمد مودب / کارگاه نقد شعر

گزارش فعالیت های روز اول اردوی دوره تکمیلی آفتابگردان ها

15 آذر 1395 09:32 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.67 با 3 رای
گزارش فعالیت های روز اول اردوی دوره تکمیلی آفتابگردان ها

شهرستان ادب: موسسه شهرستان ادب، هر ساله با برگزاری دوره‌های آموزشی شعر آفتابگردان‌ها، استعدادهای شعر جوان را در سراسر ایران کشف کرده و طی دوره آموزشی یکساله، به تربیت هدفمند شاعران جوان می‌پردازد. بعد از هر دوره یکساله با داوری آثار جدید شاعران منتخب و ارزیابی عملکردشان در طول یکسال، تعداد محدودی به دوره تکمیلی راه پیدا می کنند.

همانند اردوهای دیگر آفتابگردان‌ها، این اردو نیز متشکل از چندین کارگاه نقد، کلاس آموزشی و شب شعر است. نخستین کلاس آموزشی این اردو به موضوع «جریان سازی اخلاقی، اخلاق جریان سازی» اختصاص داشت که علی محمد مودب، مدرس این کلاس بود.
مودب به فضای آماده فرهنگی کشور اشاره کرد و گفت: این وضعیت آماده، از جهتی تکلیف، وظیفه و سختی هایی برای ما دارد و از جهت دیگر فرصت هایی نیز در پیش روی ما ایجاد می کند.
این شاعر شناخته شده به توصیف مراحل شکل گیری کار فرهنگی پرداخت و گفت: اولین مرحله در کار فرهنگی، شناخت است. شناخت اصلی ترین ثروت ماست، شناختی که منجر و منتهی به عمل شود. از دید علی محمد مودب، شناخت گلوگاهی ست که اگر کسی وارد این وادی شده و به شناخت خوبی از مسائل برسد، قادر خواهد بود تا آخر کار، به خوبی پیش رود. وی معتقد بود، شناخت رجال، چهره ها، شناخت جریان ها، شناخت قوت و ضعف خود و جبهه ای که در آن فعالیت می کنیم، از جمله زیر ساخت های رسیدن به شناخت محسوب می شوند.
ارتباط و تعامل، دومین مرحله ای بود که مدیر موسسه شهرستان ادب برای انجام کار فرهنگی برشمرد. وی به شاعران جوان گفت، ما باید حواسمان باشد که اجتماع شویم و این میسر نیست مگر با ارتباط و تعامل. از منظر وی، سه نوع نیروست که در کار فرهنگی می شود با آنها ارتباط و تعامل ایجاد کرد، نیروهای همدل، نیروهای همراه و نیروهای هم نوع. با ارتباط و تعامل با این نیروها، میشود یار گیری کرد و این یارگیری باید تبدیل به یاری گری شود، به این معنی که تعامل باید دو طرفه باشد.
وی ادامه داد: امروز اگر ما دید تاریخی داشته باشیم، خواهیم دید که در حال حاضر در اوج عزت زندگی می‌کنیم و در عرصه مبارزه های فرهنگی، دشواری های نسل قبل را نداریم.
شاعر مجموعه ی " دست خون" در ادامه به سخنانی در حوزه ی ادبیات پرداخت . وی اذعان داشت که استخوان بندی تمامی شاخه ها در ادبیات جمع شده و به توصیه ی اکیدش، در حوزه ی ادبیات نباید به کارهایی چون غیبت، دروغگوئی دست زد و همیشه باید اخلاق هنری رعایت شود.

*بیابانکی: بیش تر شاعران جوان غزل زده اند

کلاس بعدی روز اول اردوی تکمیلی آفتاب گردان ها کارگاه نقد شعر با حضور آقایان بیابانکی ،شکارسری و نعمتی برگزار شد . 
میلاد حبیبی اولین شاعری که بود که برای خوانش شعر خود پشت تریبون رفت. وی غزلی با مطلع ( ناقابل است پای غمت جان گذاشتن/ این شمع را مقابل طوفان گذاشتن) خواند.
در ادامه بیابانکی با بیان اینکه حبیبی با توجه به مدت کمی که شعر گفتن را شروع کرده با قدرت گام برمی دارد، اظهار داشت: اما من با غزل های این چنینی مشکل دارم چون به نظرم نه زبان و نه فضای تازه ای دارد و هر بیتش روایت مستقلی دارد. باید بعد از خواندن هر شعر از خود بپرسیم، چه چیزی از این شعر در ذهن من ته نشین کرد.
وی افزود: برای مثال در بیت (مجنون اگر حوالی لیلی است خانه ات/ دیوانگی است سر به بیابان گذاشتن) کشفی نمی بینیم. هم چنین در بیت (خوشبخت آن کسی که مرامش شبیه رود/ از خود گذشتن است و فراوان گذاشتن) اصطلاح فراوان گذاشتن معنادار نیست و حتما چیزی را باید باقی بگذارد.
بیابانکی با ارائه پیشنهادی به شاعران جوان خاطرنشان کرد: بیش تر شاعران جوان غزلزده اند. بنابراین باید قالب شکنی کنند و در قالب های دیگر توانایی خود را بیازمایند. مثلا به شعر نیمایی رجوع کنند که به ندرت در آن حرف تکراری گفته می شود چراکه قالب نو فضای نو ایجاد می کند.
شکارسری درخصوص شعر میلاد حبیبی تصریح کرد: اینکه درون مایه غزل آقای حبیبی چه بود را نمی توان مشخص کرد. این غزل ژانری نداشت. به نظر من غزل های دهه هفتاد را بخوانید چون وحدت درونمایه را به ما می آموزد و شاعر هایی مثل سعیدمیرزایی تجربه های خوبی در این رابطه دارند.
سیدجواد میرصفی نیز شاعر بعدی بود که غزلی عاشورایی با این مطلع قرائت کرد: (ساقی و ساغر ومینا و خم و باده حسین/ مصحف و ذکر و دعا سبحه و سجاده حسین).
بیابانکی با اشاره به شعر میرصفی اظهار کرد: این شعر فرمی نسبتا ابتکاری داشت با یک ردیف و تعویض قافیه. از نظرآوایی نیز در جاهایی قافیه های غیرملفوظ است هم قافیه شده اند. طبیعتا کسره با هاء هم آوا نیست و درباره غلط یا درست  بودنش نظری نمی دهیم بلکه نکته مهم این است که اینگونه قافیه ها بار موسیقایی را منتقل نمی کند.
شکارسری نیز در ادامه گفت: بعضی موقع مخاطب تحت تاثیرموضوع شعر قرار می گیرد. یعنی موقعیت به لحاظ روانی شما را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث لذت می شود. و با تغییر فضا آن لذت سابق به خواننده دست نمی دهد. در شعر آقای میرصفی هم چنین اتفاقی افتاده بود و بعضی ابیات عملا تکرار مضمون بود و بعضی ها هم اتفاق تازه ای نداشت. یادمان باشد که اینها مصداق شعر هیاتی اند و مخاطب بدون اینکه مخاطب جدی ادبیات باشد می خواهد صرفا تحت تاثیر عاطفی قرار گیرد.این گونه شعرها در هیات کاربرد دارد و از  فکر، صورخیال و فرم و بداعت خالی است.
شهریار شفیعی نیز سومین شاعری بود که شعر سپید خود با درونمایه دفاع مقدس را این گونه شروع کرد: (سیم خاطره ها که اتصالی پیدا کند/ فرش هم می تواند صندلی برفی باشد/ شوکی که توی سرت می افتد/می آید/ می آید/ می رسد به انگشتت/ همانی که روزی ماشه را اشاره می کرد)
بیابانکی با اشاره به اینکه شعر کاملا دارای فضا بود و در ذهن من شنونده رسوب می کند، گفت: البته آن جا که می گوید از نظر زبانی اشکال دارد و عبارت (ماشه را اشاره می کرد) باید تغییر کند.
شکارسری نیز درخصوص شعر شفیعی افزود: نیما در شعر به دیدن تکیه می کند چنانکه انگار پیش از او شاعران نمی دیدند. در شعر سنتی ما مضامین پیشین را می بینیم و از آن کشف ها مضامین تازه خلق می کنیم. از سوی دیگر جذابیت آوایی در متن شعر باید توجه شود و موسیقی به وسیله خیال نهفته در شعر تامین شود.
(تو صبح روشنی و من شبی که خاموشم/ مبارک است که آخر شدی هم آغوشم) مطلع غزلی عاشقانه ای بود که معین اصغری آن را قرائت کرد.
بیابانکی پس از خوانش این شعر گفت: در شعر آقای اصغری مطلع توقع ما را بالا برد تا با شعر خوبی مواجه باشم. قالب غزل سنتی ما بیت مدار است و هرچه به سمت شعر امروز می رویم. فضای واحدی شکل می گیرد.  در شعرهایی از این دست که اگر قافیه و حوصله اجازه دهد، پایان بندی اش دست شاعر است چون ساختاری ندارد  و براساس تداعی آزاد می توانند ادامه داشته باشد.
شکارسری نیز گفت: در یکی از ابیات کارکرد خوبی از کلمه (گذشت) استفاده کرده است. این صنایع راه های نجات غزل اند و آخرین تیرهای ترکش شاعر هستند تا غنای شعر را بیفزاید.
حمید روشنایی غزلی با موضوع مادر با این مطلع خواند: (بعد؛ از تو می پرسم باز دوستم داری. هم چنان که میخندی زیر لب بگو آری)
بیابانکی با بیان اینکه این غزل می توانست یکدست باشد اما نشده است، گفت:فروغ فرخزاد شعری از زبان مادر دارد. باید آن را خواند تا فهمید چه چیزهایی را می توان وارد شعر با موضوع مادر کرد. اگر شاعر در این غزل جزیی نگرتر بود، موفق تر عمل می کرد چراکه حرف های عاطفی کلی قوت شعر را گرفته است.

شکارسری در ادامه خاطرنشان کرد: تیپ سازی مشخصه سنت است چون بیان ها کلی است و به همین دلیل معشوق ها تا سال ها در ادبیات یکسانند. در شعرها اگر از تیپ ها فاصله بگیریم اتفاق شاعرانه رخ می دهد. این شاعر از تکنیک هایی استفاده کرده که مخاطب را درگیر متن می کند کاری که فرمالیست ها می کنند و بعضی از بیت ها دقت بیش تری می خواهد.
آخرین شاعری که شعرش مورد نقد و بررسی قرار گرفت، رحمت غلامی بود. وی غزلی با این مطلع خواند: (شرشر باران و مقصد بی نشان و تاکسی/ کم شدی توی خودت توی زمان و تاکسی).
بیابانکی خاطرنشان کرد: به دلیل عدم تجانس فضا و قالب در این شعر با نوعی شعر کاریکاتوری روبرو هستیم و اگر در قالب های دیگر سروده می شد، موفق تر بود. در واقع معیار زیبایی شناسی شعر سنتی توازرن و تقارن است. به همین دلیل غزل برای انعکاس درست جهان درهم امروزی شانس را کم می کند در واقع شاعر می خواهد موضوعی کاملا روزمره و پیش افتاده را با زبانی منظم بیان کند و همین تناقض باعث  اذیت خواننده می شود.
شکارسری با بیان اینکه شاعر مشروطه فکر می کرد اگر دایره لغاتش را نو کند، شعر نو می شود، گفت: کسانی که می خواهند در روزگار ما غزل بگویند باید بپذیرند این قالب و فضا امکان انعکاس دنیای امروز را کم می کند. فضا یک فضای از هم گسیخته می شود و عملا در آخر کار قالب شکنی می کند.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گزارش فعالیت های روز اول اردوی دوره تکمیلی آفتابگردان ها
  • گزارش فعالیت های روز اول اردوی دوره تکمیلی آفتابگردان ها
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.