موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت محمد شمس الدینی بر رمان برکت

حقیقت یونس در طریقت شیخ برکت، از میانۀ شریعت

10 اسفند 1395 12:07 | 2 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای
حقیقت یونس در طریقت شیخ برکت، از میانۀ شریعت

شهرستان ادب: محمد شمس‌الدینی در یادداشتی نگاهی داشته است بر رمان برکت، نوشتۀ ابراهیم اکبری دیزگاه. این یادداشت را با یکدیگر می‌خوانیم:

 

موجود، هر آن چیزی است که فردیت یافته باشد و تا وقتی که چیزی از نوعیت به فردیت نرفته باشد، موجودیت نیافته است. هنر مدرن و مخصوصاً رُمان، بهترین میدان ظهور این نکته توسط انسان است. در روایت داستان، پرسوناژ یا شخصیت، یا کاراکتر و فردیت است و یا تایپ و نوعیت. فردیت، نوعیتی است که ایجاد شده و خاصیت و خصوصیت یافته است. رمان، وقتی رمان است که جلوه‌گاه دنیا و عالم تفصیل و تکثر و تعدد و تجزیه و ایجاد باشد و علاوه بر پرسوناژهایش، در وجوه دیگری همچون مکان، زمان و وقایع نیز، تفصیل و تفریق یافته باشد. مهم‌ترین ابزار هنرمند در زبان رمان برای رسیدن به این تفصیل، «توصیف» است و توصیف یعنی «بیان جزئیات». هرچه بیان جزئیات در اثری بیشتر باشد، آن اثر، رئال‌تر خواهد شد. عکس، از آن جهت، هنری مدرن است که کاملاً رئال است و هیچ جزء دیداری‌ای از بخشی از فضا را که توسط عکاس، گزینش شده است، رها نمی‌کند؛ اما مثلاً در نقاشی از همان فضا، نقاش می‌تواند برخی اجزاء و جزئیات را حذف کند. هرچه که اجزاء و جزئیات بیشتری در بیان هنری حذف شود و یا در نحوۀ بیان آن‌ها تصرف شود، زبان هنر از رئال به ایده‌آل میل می‌کند. عالم رئال، عالم بیرون است و بیان محض آن، منتهای ابجکتیویسم است، و عالم ایده‌آل، عالم درون هنرمند است و بیان محض آن، سابجکتیویسم.

برکت ابراهیم اکبری دیزگاه، رٌمان به معنای واقعی کلمه نیست و به نظرم همین نکته است که برای انسان ایرانی مسلمان، جذابش می‌کند. برکت، تلاشی است برای تصرف در رمان برای رسیدن به زبانی ایرانی جهت بیان درونیات هنرمند ایرانی مسلمان. در برکت، هم روستای میان‌رودان و هم خانه‌ها و فضاهایی که در آن، وقایع روی داده‌اند و هم وقایع و اتفاقات و هم نگرش نویسنده به زمان و هم شخصیت‌ها، همگی اجمالی هستند و نه تفصیلی؛ اما در عالم تفصیل. منتها این اصلاً به معنای آن نیست که برکت جذابیت نداشته باشد. این بدان معناست که این روستا، هر جای زمین می‌تواند باشد، این آدم‌ها هر انسانی می‌توانند باشند، این اتفاقی که برای میان‌رودان روی داده است، هر جای از تاریخ می‌تواند روی بدهد و اصلاً محدود به زمان و مکان و افراد خاصی نیست و صورتی مثالی دارد. اکبری دیزگاه توانسته است که تا حدی، به بیان اجمالی عالم تفصیل و بیان تفصیلی عالم اجمال برسد و همین نکته است که برکت را شیرین و خواندنی کرده است. در زبان تفصیل، بیان اجمالی داشتن، هنر بزرگی است که هنر پیامبرانه است و برکت، تعرضی است به این مسئله در حد توان نویسنده.

حجت‌الاسلام شیخ یونس برکت، به عنوان شخصیت محوری داستان، گویی همان حضرت یونس علیه‌السلام است که رجعت کرده است در جایی به نام بین‌النهرین تا به مبارکۀ «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُوم‏» عمل کند؛ یعنی همان حضرت یونس به اضافۀ «تلخ‌آشامی پیامبرانه در شدائد و مصائب مردم».

میان‌رودیان، شریعت‌زده‌اند و از دین، فقط پوستینی به نام شریعت را دریافت کرده‌اند و به مرور، وارونه شده است و جز تظاهر به مناسکی منقطع از باطن و طریقت، چیزی بر جای نمانده است. اینان، خُردخُرد، همان شریعت منقطع را هم کنار گذاشته‌اند و صرفاً در قالب تظاهر به اعمال و اقوالی خاص در حوزه‌هایی خاص که کمترین صدمه را به أهوای نفسانی و اقتضائات بی‌قید حیات دنیایی‌شان بزند، بدان عمل می‌کنند؛ شریعتی ظاهری که به نفع مطامع دنیوی، تبدیل و تحویل شده است. چنین دینی، قطعاً تحریف می‌شود و سر از خرافه و وهم و فوت و فن در می‌آورد که مطلوب طبع عجایز است. رسالت شیخ یونس برکت، بازیافتن و تجدید نسبت باطنی میان شریعت و طریقت در میان میان‌رودیان است.

وقتی آقا غلام، به بهانۀ بیماری همسرش می‌خواهد زن دوم بگیرد و با توجیه اینکه از نظر شرع، مشکلی ندارد و به دنبال فتوایی از شیخ یونس است، یونس برکت به او می‌گوید: «همه‌ش که شرع نیست!». اینجاست که معلوم می‌شود این جماعت از شریعت، کیسه‌ای دوخته‌اند برای کاسبی مطامع دنیوی و برکت باید آن‌ها را متوجه باطن شریعت کند که طریقت است و باطن‌البواطن شریعت که حقیقت است.

واضح است که وقتی در جامعه‌ای شریعت، اصالت پیدا کند و ملاک و مناط، تظاهر به شریعت بشود، جریانی هم شکل بگیرد که از سوی دیگر، معیار همه‌چیز را نه عمل به مناسک دین، که «دل پاک» بداند و لاقیدی رفتاری را با توجیه دل پاک، رفع و رفو کند. برکت با این‌ها هم روبرو می‌شود و باید به آن‌ها هم بیاموزد که طریقت صرف هم راه به مقصد نمی‌برد. وقتی یکی از خانم‌های روستا در جلسۀ قرآن، با اشاره به تسبیح یکی از خانم‌ها می‌گوید: «آدم باید دلش پاک باشد، این جور چیزها بازیه»، شیخ یونس در پاسخ او می‌گوید: «آدم هم باید رفتارش درست باشد، هم دلش پاک باشد» و این یعنی شریعت متصل به طریقت. شریعت و طریقت و حقیقت، سه چیز نیستند؛ بلکه ظهور و بطون یک چیز واحدند و باید انسان، ربط و نسبت میان آنان را حفظ کند. اما شیخ یونس برکت، همۀ این رسالت را نه با موعظه و روضه و سخن‌رانی، که با عمل خود، انجام می‌دهد و خودش، نمونه‌ای می‌شود از شریعت، طریقت و حقیقت متصل و نه منقطع و با خاطر همین است که از نظر میان‌رودیان با شیخ‌های دیگر فرق دارد.



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • حقیقت یونس در طریقت شیخ برکت، از میانۀ شریعت
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: