موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پروندۀ شهرستان ادب ویژۀ جشنوارۀ خاتم

سیرۀ نبوی‌‌ و داستان مدرن | علیرضا سمیعی

07 اردیبهشت 1396 12:19 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
سیرۀ نبوی‌‌ و داستان مدرن | علیرضا سمیعی

 شهرستان ادب: در دومین صفحه از پروندۀ شهرستان ادب ویژۀ جشنوارۀ داستان کوتاه خاتم، مطلبی می‌خوانیم از علیرضا سمیعی درخصوص سیرۀ نبوی در داستان مدرن.

 

لقد کان لکم فی رسول الله اسوة الحسنه

نوشتن سیره، خود قصه‌‌ای دارد. تا زمان خلیفه «عمربن‌عبدالعزیز» اصلأ نقل حدیث، ممنوع بود و فقط اخبار جاهلی و روایت انساب و سیر‌الملوک، جسته‌گریخته، گفته می‌شد و در موارد محدودی به نگارش در می‌آمد. از جمله «مسعودی» می‌گوید: شب‌ها برای «معاویه» سیرالملوک می‌خواندند. بنابراین نوشتن چیزهایی که جنبه‌های تاریخی داشت با ممنوعیت، مواجه نمی‌شد اما پراکنده بود. تا اینکه «ابن اسحاق»، احادیث و تواریخ را به هم آمیخت و اولین کتاب جامع در «سیرت رسول‌الله» به هم رسید. کتاب وی با فصلی به نام «المبتدا» آغاز شده؛ یعنی از آفرینش و خلق آدم ـ‌علیه‌الرحمة‌ـ شروع کرده و زندگی رسول را از مبعث و هجرت و مغازی (غزوات) گرفته تا شیوۀ سلوک و سخنان و اخلاقیات فردی، اجتماعی، سیاسی و عبادی را در برگرفته است. حتی از قد و بالا، روی و ابرو و اندازۀ موی پیامبر، سخن گفته و این چهره‌گشایی، باعث شده که ما دست کم در یک مورد، شاهد پرداختن به جزئیات نیز باشیم.

در واقع «ابن هشام»، سیرۀ مشهور خود را با اصلاح متن ابن اسحاق پرداخته است. منتهی کتاب «السیرة النبویة» از ماجرای حضرت ‌اسماعیل، شروع می‌شود و چنانچه خود در مقدمه گفته، بسیاری از اشعار و قول‌هایی که ناپسند بودند را حذف کرده است. در حقیقت، مسلمین از ابتدا نگران صدق و کذب منقولات بوده‌اند و غمخواری برای شأن رسول، میان آنها رواج داشته است. به هر روی، پس از ابن هشام، سیره‌نویسی از «تاریخ طبری» گرفته تا «سنن‌النبی» علامه طباطبایی، با سوز و گداز معنوی و در عین حال، حزم و احتیاط، برای رعایت صدق و کذب روایات، ادامه یافت.

در حقیقت، در تاریخ ما هر چه به رشتۀ تحریر درآمده، از شعوبات همین سیره‌نویسی است. به همین خاطر، همواره جنبۀ معنوی ظواهر، پیش چشم اهل قلم بوده است. مورخین، تاریخ را با تاریخ انبیا آغاز می‌کردند، «شهرزوری» در تاریخ حکمت‌اش، ارسطو و اسکندر را در شمار مؤمنین و مخلصین آورده است. حتی در تذکرۀ‌ شعرای سوانح، احوالی هست که بر امور باطنی و رمزی، اشعار دارد.

‌در سایر تمدن‌ها نیز نوشتن و قصه نوشتن، تحریر ظاهر و باطن بود. در هندوستان، وداها و اپانیشاد و گیتا، ترکیبی از اسطوره و تاریخ و حکمت و اوراد و تعویذ است. ایرانیان در یشت‌ها و بن‌دهش و زندوهمن، احوال مقدسان و تاریخ و پیش‌گویی را به هم آمیخته‌اند. ایلیاد و اودیسه، نقل منظوم اسطوره‌هایی است که پیشاپیش به صورت پراکنده بوده است. مسیحیان، نوشتن را ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌از عهد قدیم و جدید آغاز کردند که کتابی مقدس، محسوب می‌شود. در هر جا نوشتن، نقل حقایقی ا‌ست که پیشاپیش وجود دارد و اگر در مواردی مثلأ درسروده‌های هومری، پای خیالبافی، وسط باشد؛ اشخاصی چون «افلاطون» خرده می‌گیرند. اولین کتاب بزرگی که سر تا پا از خیال نویسنده به نگارش درآمد و تکرار افسانه‌ها و اسطوره‌ها و قصص‌الانبیاء نبود، «کمدی الهی» اثر «دانته» است. پس از دوزخ و برزخ و بهشت است که دیگر تخیل نویسنده به نحوۀ بازگویی، محدود نیست بلکه نویسنده، خود قصه را نیز می‌سازد. تا مدت‌ها نویسندگان بزرگ، قصه‌هایی می‌ساختند که مضامین والا داشت؛ «بهشت گمشده» از «جان میلتون» و «فاوست» از «گوته»، طرحی از امر آسمانی داشتند؛ گیرم که شیطان، شخصیتی اصلی در این دو کتاب، محسوب می‌شود. ولی رفته رفته، همین طرح‌ها نیز با ماجراهای شخصی و فردی تعویض شد. مثلأ گوته «رنج‌های ورتر جوان» را نوشت که صرفأ عشق سوزان مردی افسرده‌‌حال است.

از قرن هفدهم تا امروز، بی‌شمار، شخصیت‌های عادی ساخته شدند که قهرمان بزرگ‌ترین رمان‌ها هستند. اما تفاوت اصلی قصۀ قدیم و داستان جدید در جابه‌جایی موضوعات آنچنانی با موضوعات اینچنینی یا شخصیت‌های خاص با شخصیت‌های عادی نیست. آنچه جابه‌جا شده، جایگاه نویسنده است. همۀ قصه‌های قدیم، فرع و ادامۀ بنا شدن عالم بود و هنوز نشانه‌های آن به نحو غیر قابل انکاری وجود دارد. در آن قصه‌ها خدایان و اساطیر در تمدن‌های مشرکانه یا ارادۀ خداوند و آمدوشد فرشتگان و احوال انبیاء در تمدن‌های توحیدی، مبنا بودند و به هر رو شاه‌قصه‌ای بود که شامل اول و وسط و آخر بود. مثلأ به نزد ادیان ابراهیمی، آدم در فردوس خلق می‌شود، به زمین هبوط می‌کند و سرانجام به بهشت باز می‌گردد. می‌دانیم که این همان ساختار سه مرحله‌ای‌ است که به نام ارسطو شهرت یافته: شخصیت‌ها معرفی می‌شوند، گره می‌افتد و با گشایش (یا هر چه بتوان بدان پایان گفت) خاتمه می‌یابد. اما در همین حال هم با جابه‌جا شدن نویسنده از مقام ناقل به مقام مبدع، مواجه هستیم.

داستان‌هایی هستند که به روشنی بیشتری، سرچشمه‌های دینی و اسطوره‌ای داستان را نشان می‌دهند. مثلأ «کارلو کلودی» در «پینوکیو»، قصص انبیاء را به شکلی شیرین و غیر مستقیم تعریف کرده؛ در این قصه، پدر ژپتو هم «پدر» است و هم «ژوپیتر» تا مسیحیت و رومی‌گرایی به یک اندازه در قصه، سهم داشته باشند و «جیمز وبستر» در «بابا لنگ دراز» نه تنها سه دورۀ «نوانخانه»، «دانشگاه» و «ازدواج» جودی ابوت را بر اساس «سرگردانی»، «دورۀ راهنمایی و امتحانات الهی» و «وصال به ملکوت» پرداخته بلکه فرم قصه بر اساس نامه‌نگاری با کسی که «دیده نمی‌شود ولی مراقب است» تنظیم شده که شباهت زیادی با رابطۀ انسان و خداوند، به شیوۀ وحی دارد. مع‌هذا داستان‌هایی که مستقیمأ در مورد اولیاء ا‌ست، مشکلاتی دارد. «کازانتزاکیس» در «آخرین وسوسۀ مسیح» پیامبر خدا را فردی‌ با آرزوی زنا، شوهر دو خواهر و شکاک در لحظۀ شهادت، تصویر کرده است. این تصویر در غرب، بی‌سابقه نیست. می‌دانیم که در عهد عتیق، یعقوب، پدرش را فریب می‌دهد و نبوت را از برادرش عیسو می‌دزدد، سلیمان بت می‌پرستد، لوت مرتکب به زنای محارم با دخترانش می‌شود، داوود زنای محصنه می‌کند و ابراهیم دروغ می‌گوید؛ ما این تهمت‌های تکان‌دهنده به انبیاء را تحریف می‌دانیم. ولی این‌ها نتیجۀ تحریف هستند. اصل تحریف، عبارت از این است که اشخاصی در دوره‌ای، سخنان خداوند را به زبان فرهنگی خود می‌نویسند و آن را احیانأ به خداوند، منسوب می‌دانند. ایشان حتی اگر قصد بدی نداشته باشند، باز سخن خود را که آغشته به تعلقات شخصی و قومی است با سخن الهی، ترکیب کرده‌‌اند.

پس هنگام مکتوب کردن سخن الهی نیز نویسنده تا حدی در نوشتن آنچه مقدس نامیده می‌شود، سهیم است. چنین چیزی می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای استقلال مطلق‌العنان نویسندۀ رمان در دوران جدید. نویسندۀ غربی احیانأ عقیده دارد؛ آن سهیم بودن و این شیوۀ روایی که رمان نام گرفته، در دوران جدید از افتخارات انسان محسوب می‌شود؛ حتی اگر اعتراض کنیم که دست‌کاری در وحی به معنای محروم ماندن از حقیقت است، تعجب خواهد کرد. زیرا گمان می‌کند کسی که این پایین است، کاری نمی‌تواند انجام دهد جز این‌که تعبیری داشته باشد از آنچه از بالا گفته شده است. ولی واضح است که داشتن تعبیری از متن وحی شده (مثلأ تفسیرهایی که مسلمین ذیل قرآن می‌نویسند) با اینکه کل وحی را اساسأ تعبیری ترکیبی از سخن الهی و روایت انسانی بدانیم (مثلأ کتاب مقدس)، واقعأ متفاوت است. می‌دانیم که در این زمینه، قرآن استثناء است و دیگر کتب مقدس از هندی و زرتشتی و مسیحی، فقط روایات پیروان است. البته این یک بحث تخصصی دینی است و در اینجا آن را دنبال نمی‌کنیم. چیزی که موضوع یادداشت ماست این است که به وجود آمدن فرم رمان، نتیجۀ مطلق‌العنان شدن نویسنده در دوران جدید است. یعنی وقتی نویسندگان از خیر ترکیب‌کردن احوال خود با وحی الهی گذشتند و خود قلم به دست گرفتند، آرام آرام رمان به وجود آمد. می‌گویند «سروانتس» یا «دانیل‌دیفو» با «دن کیشوت» و «رابینسون کروزئه» اولین رمان‌نویسان هستند. اتفاقأ هر دو اثر با طنز (اولی) و تلمیح (دومی)، به قصص انبیاء، تشبه می‌ورزند. اما تاریخ رمان، تبدیل به روالی شد که طبیعتأ با وضع ما که در مورد روایات از پیامبر اسلام آن‌قدر محتاط بودیم، همخوانی ندارد.

اما ما نمی‌توانیم در روزگاری که رمان، فرم اصلی نوشتار است از نوشتن رمان، کناره‌گیری کنیم. خاصه اینکه تطور خود رمان، باعث شده چنان سبک‌ها و شیوه‌های مختلفی، قبول عام بیابند که هر کس می‌تواند به فراخور خواست و تعلقاتش، ساختاری، انتخاب کند؛ و چه‌بسا ساختارهایی بیابیم که متناسب نقل رمان با موضوع رسول‌الله باشند. منتهی در این کار، نه تنها نیاز به آگاهی از چند و چون در رمان و مهارت نوشتن در انواع ساختارها داریم، بلکه بایستی شناخت کافی از سیره‌ها داشته باشیم و به اندازۀ کافی در این زمینه، تمرین کنیم.

در این راه، باید تکلیف برخی چیزها روشن شود. مثلأ در رمان، تعلیق، نقش پررنگی دارد. چه اینکه رمان، پاسخ به سؤال «بعد چه اتفاقی افتاد؟» است. در حالی ‌که هنگام روایت زندگانی حضرت رسول چنین سؤالی، بی‌وجه است. رمانی که موضوعی تاریخی و دینی دارد به دنبال پاسخ به این سؤال است که«آن اتفاق، چگونه رخ داد؟». در اینجا مشکلاتی رخ می‌دهد؛ زیرا گفتار و کردار بدکاران نسبت به پیامبر، موهون است و شیوۀ طرح این اهانت‌ها بسیار حساس خواهد بود. وقتی «سلمان رشدی» نوشتۀ موهون خود را رمان نامید، چیزی از خشم ما نکاست و البته حق داشتیم. ما تفاوت لجن‌پراکنی با رمان را می‌فهمیم، اما توافق بر سر اینکه هنگام نوشتن رمانی در مورد پیامبر، چگونه می‌توان آزار و اذیت‌ها را منعکس کرد، دشوار است. من در اینجا فقط یکی از سؤالاتی که نویسندۀ داستانی در مورد خاتم انبیاء با آن مواجه است را طرح کردم تا ببینیم قدم گذاشتن در این راه، چقدر خطرناک است. مع‌هذا نمی‌توان کارهای ضروری را به بهانۀ دشواری کنار گذاشت. وانگهی ما اساس قصه‌گویی را دینی می‌دانیم و هر قصه‌ای به نخستین قصه باز می‌گردد که از قضا، خاتم است.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • سیرۀ نبوی‌‌ و داستان مدرن | علیرضا سمیعی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.