موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم مریم سادات حسینی

«مثل آب برای ماهی» | یادداشتی بر کتاب حیوان قصه‌گو

18 تیر 1396 12:24 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 3 رای
«مثل آب برای ماهی»  | یادداشتی بر کتاب حیوان قصه‌گو

شهرستان ادب: یادداشتی می‌خوانید از خانم مریم سادات حسینی در معرفی کتاب  «حیوان قصه‌گو» نوشته جاناتان گاتشال:

عنوان کتاب «حیوان قصه‌گو» خودش به قدر کافی، جذاب است تا مخاطب هوس کند از میان مابقی کتاب‌ها جدایش کند و شده برای چند دقیقه، نگاهی به آن بیندازد. عنوان فرعی کتاب که نمی‌دانم چرا روی جلد فارسی نیامده، بیشتر از محتوای کتاب می‌گوید و در عین حال کنجکاوی مخاطب برای سرک کشیدن در صفحات کتاب را تشدید می‌کند: «قصه‌ چگونه ما را انسان می‌سازد».

تا جایی که یادمان می‌آید و خواندیم و فلاسفه بهمان گفته‌اند این عقل است که ما را به انسان تبدیل می‌کند. عقل است که بین ما و حیوانات و اصلاً بین ما و هر آن چیز دیگری که در عالم هست، خط تمایز می‌کشد. این طرف خط، ما حیوان‌های ناطق هستیم (به رهبری ارسطو) و آن طرف خط، سایر جانداران.

هر چند «حیوان ناطق»ِ ارسطو مقبولیت عام داشت (و دارد) و فیلسوف و غیر فیلسوف، مدت‌ها این تعریف را از او پذیرفتند اما بعد از ارسطو دیگرانی آمدند و در نام‌گذاری ارسطو اِن‌قُلت آوردند. یکی ما را حیوان اقتصادی خواند و دیگری حیوان سیاسی. کسی هم مثل جاناتان گاتشال ما را حیوان قصه‌گو تعریف می‌کند. گاتشال، استاد ادبیات است و تمرکز اصلی‌اش بر «ادبیات و تکامل» است. این یعنی باید خودمان را آماده کنیم که در کتاب با هزارجور، تئوری و داده‌ و آمار و ارقام علمی، لااقل از نوع زیست‌شناسانه و روان‌شناسانۀ آن مواجه شویم که چنین اتفاقی هم می‌افتد. اما این داده‌ها و ارقام استثنائاً این بار جذاب و خواندنی‌اند. به این دلیل ساده که قرار است برای ما از دنیای ناشناختۀ قصه بگویند. به تعبیر خود گاتشال «در وضعیت انسانی، هیچ چیز به این مهمی، این‌قدر کم فهمیده نشده است». (ص4)

وقتی این امر کم فهمیده شده در تعریف انسان به جای نطق می‌نشیند یعنی که قصه اگر وجود نداشت،‌ مای انسان هم ما نبودیم. قصه، چگونه چنین نقش مهمی در انسان بودن ما دارد؟ اصلاً ما چرا میل به قصه‌خوانی داریم؟ چرا میل به شنیدن قصه داریم؟ چرا میل به نوشتن قصه داریم؟ قصه چه تأثیری بر ما و دنیای ما می‌گذارد؟ حیوان قصه‌گو در تلاش برای پاسخ گفتن به این پرسش‌ها به ما می‌گوید که قصه کجای زندگی ماست. می‌گوید قصه تا کجا و به چه طریقی ما را به آنچه که امروز هستیم تبدیل کرده است.

ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود که بفهمیم قصه فقط آنی نیست که روی ورق کاغذ چاپ شده و بعد از شیرازه‌بندی و جلد شدن، در قفسه‌های کتابخانۀ ما آرام می‌گیرد. قصه فقط آن جسم سختی نیست که یک گوشه افتاده تا هر وقت هوس کردیم به سراغش برویم و چند صفحه‌ای از آن بخوانیم. ما داریم با قصه زندگی می‌کنیم. قصه خیلی ساکت و مرموز حوالی ما جریان دارد، عین هوا. خیلی وقت‌ها ما از وجود آن غافل‌ایم. درست مثل غفلتی که از وجود هوای اطراف خود داریم. گاتشال می‌گوید «قصه برای انسان مثل آب است برای ماهی. همۀ اطراف او را گرفته و تقریباً حس نمی‌شود». (ص3)

خیلی وقت‌ها این ما نیستیم که به سراغ قصه می‌رویم بلکه این قصه است که به سمت ما می‌آید. خواب‌هایی که می‌بینیم همان قصه‌ها و داستان‌های شب نیستند؟ و اگر بفهمیم ذهن هر یک از ما به جز توانایی اندیشیدن به روش منطقی، توانایی شگفت قصه‌سازی و قصه‌پردازی دارد چه؟ گاتشال می‌گوید ذهن ما قصه‌گوست. ذهن ما تمایل دارد رویدادها را به نحوی قصه‌مانند تحلیل کند و از آن‌ها تجربه‌ای معنادار بسازد. حتی ما خاطرات‌مان را به همین نحو به یاد می‌آوریم. به همین دلیل است که خاطرات ما دقیقاٌ و عیناٌ آن چیزی نیستند که جایی در گذشته رخ دادند. بلکه تنها روایت ذهن قصه‌گوی ما از رویدادی در گذشته‌اند.

گاتشال می‌گوید قصه‌ها همه جا هستند. در کتاب‌ها، در ذهن ما، در برنامه‌های تلویزیون، در بازی‌های کودکان، در شعرها،‌ در بازی‌های رایانه‌ای، در متون مقدس، در نقاشی‌ها و حتی در ماجراهایی که هر روز صبح تا شب برای دوستان‌مان بازگو می‌کنیم. ما جهان را، آدم‌های اطراف‌مان را و حتی خودمان را به مدد قصه‌ها فهمیدنی می‌کنیم. ما در قصه، پا به جهان می‌گذاریم و با قصه بزرگ و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شویم. آنچه حضور همیشگی دارد قصه است هرچند از دوره‌ای به دورۀ دیگر و از موقعیتی به موقعیت دیگر قالب، عوض می‌کند.

اگر ما حیوان قصه‌گو یعنی ساکنان همیشگی سرزمین خیال باشیم، اگر قصه، مقوم وجودی ما باشد، اگر قصه آن چیزی باشد که بین ما و دیگر موجودات مرز می‌کشد، یعنی تا مادامی که انسان وجود دارد، قصه هم همراه او وجود خواهد داشت. پس به نظر گاتشال آنچه دربارۀ مرگ قصه و رمان می‌گویند چندان دقیق نیست. رمان تنها یک قالب است و چه بسا روزی بمیرد. آنچه زنده می‌ماند، محتوا یعنی خود قصه است که هر روز شکلی تازه می‌گیرد اما انسان را ترک نخواهد کرد. «انسان‌ها موجودی هستند که بزرگ نمی‌شوند. ما ممکن است شیرخوارگاه‌های خود را پشت سر بگذاریم، اما سرزمین خیالی را هرگز». (ص190)

ارسطو دو هزار و پانصد سال قبل بی‌اعتنا به سرزمین خیال، ما انسان‌ها را حیوان ناطق خواند. بعدها دیگرانی آمدند و ما را با عناوین دیگری نام‌گذاری کردند. این نام‌گذاری‌ها تغییری در ماهیت و چیستی ما به وجود نیاورد. این نام‌ها فقط نظرگاه‌هایی بودند که هر فیلسوف یا نویسنده یا نظریه‌پردازی تلاش می‌کرد از طریق آن‌ها ما را از نو خوانش کند و بر زاویۀ مغفول‌ ماندۀ هستی ما نوری بیاندازد. شکی نیست که این تلاش‌ها ادامه خواهند داشت. «حیوان قصه‌گو» هم تلاشی در همین راستاست و قطعاً خواندن و تأمل در آن به ذائقۀ کسانی که اهل قصه نوشتن/ خواندن/ گفتن هستند، خوش می‌آید.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • «مثل آب برای ماهی»  | یادداشتی بر کتاب حیوان قصه‌گو
  • «مثل آب برای ماهی»  | یادداشتی بر کتاب حیوان قصه‌گو
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: