موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نیمایی‌سروده‌های دورۀ‌ پنجم و ششم شعر جوان انقلاب اسلامی

گزیده نیمایی ‌آفتابگردان‌ها (۳)

31 شهریور 1396 20:07 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای
گزیده نیمایی ‌آفتابگردان‌ها (۳)

شهرستان ادب: در سال‌های گذشته مؤسسۀ شهرستان ادب در راستای احیای تجارب موفق شعری آغاز انقلاب و با هدف کشف و پرورش استعدادهای جوان، به برگزاری دوره‌های آموزشی سالانه اهتمام ورزیده است. در زمینۀ سروده‌های نیمایی نیز این تلاش‌ها با جدی گرفتن نیمایی‌سرایان جوان و برگزاری کارگاه‌های شعر نیمایی و بهره‌گیری از آموزه‌های استادان این حوزه انجام گرفته است.

پروندۀ شعر نیمایی بر آن است تا گزیده‌ای از سروده‌های نیمایی شاعران دوره‌های شعر جوان انقلاب اسلامی ایران (آفتابگردان‌ها) را به طبع دوست‌داران شعر معاصر برساند.

گزیدۀ پیش رو از میان شعر آفتابگردان‌های دوره‌های پنجم و ششم انتخاب شده است.

 

 

آرزو ارجمند؛ دورۀ ششم آفتابگردان‌ها، قم:

۱

هر شب از میان سور و سات مردگان
در سکوت آینه
چشمهای داغدیده‌ای به من نگاه می‌کند
دست‌های خستۀ مرا
می‌قشارد او
پابه‌پای روح سرکشش
می‌برد و زابه‌راه می‌کند
چشم او پر از جنون مردن است و
من
در کنار بسترم
بی‌امان به مرگ فکر می‌کنم

این تفاهم همیشه بین ما
رد زندگی ا‌ست.

۲

از کجا طلوع می‌کنی
تا به پای تو نگاه را
 خیره، خیره‌تر کنم؟

مات شد نگاهِ من به حجمِ بی‌کسی
محوِ در سکوت سرکشی که بر حضورِ تو
خط قرمزی کشید...

من در انتهای هر عطش
تازه، تازه می‌شوم
هر طرف هجوم یادِ توست
این چه جنگ نابرابری ا‌ست؟

 

زهرا ساری، دورۀ پنجم آفتابگردان‌ها، سیستان و بلوچستان:

(به مناسبت روز خبرنگار)

 خبرنگار

در عمق روزهای بی‌بهار
شکسته در هجوم انفجار
نگو از انتخاب صلح بی‌بشر
از اتفاق ضجه‌های کودکان
از اقتدار مادران سوگوار

 

به انتظار لحظه‌ای
که رخت بندد این خزان سرخ جنگ
این صدای دلخراش خندۀ تفنگ
برای انتحار آشتی در سکوت قرن
بی‌درنگ

 

تو رفته‌ای خبر بیاری از رسیدن شکوفه‌های انتظار
کجایی ای خبرنگار.

 

عاطفه جوشقانیان، دورۀ پنجم آفتابگردان‌ها، قم:

۱

باران،
تا دل به دریا داد،
از چشم ابر افتاد!

ای برگ!
 این‌گونه که دل را به رقص باد دادی
از چشم چندین باغ افتادی؟

۲

اصلاً حواست هست؟
این روزها بدجور دلگیرم
گاهی میان گرد و خاک طاقچه از چشم مردم دور می‌مانم
با این همه نورانیت، مهجور می‌مانم!
 حق «کلام حق» میان دوستانم چیست؟
آری بنی‌آدم، حواست نیست!

 

سارا رمضانی، دورۀ ششم آفتابگردان‌ها، شیراز:

ظاهراً بچه مسلمانم
قبله‌ام در جهت وای‌فای است
گوشی‌ام جزء لاینفک سجاده‌ام است
در نمازم جریان دارد نت
همه چت‌های تلگرامم نیز
من نمازم را
لحظه‌ای می‌خوانم
که به سر آمده باشد وقتش

تا سحر بیدارم
تا پیامی نرود از دستم
خواب آن‌گاه بیاید به سراغم
که اذان می‌گویند.

 

احمد کریمی لیچائی، دورۀ ششم آفتابگردان‌ها، رشت:

۱

«اجماع»

شعلۀ سرخ چراغ قرمز
شیشۀ محو بخار

بارش خاطره از گوشۀ چشم آذر
من، پشت فرمان
و خیالی که به هم بافته‌ام
همه باور داریم
گوش دادن به سکوت
بهتر از تنهایی ا‌ست.

۲

«عبور»

من مسافرم؛
جاده، اصل ابتدائی من است
جاده، شاهد جدایی من است
شاهد شروع آشنایی من است
جاده مقصد نهایی من است

*

من مسافرم؛
چون به پشت سر نگاه می‌کنم؛
ـ نرو!
ـ بمان!
 چون به پیش رو نگاه می‌کنم؛
ـ بیا عزیز جان!

من میان اشک‌های شوق و غم به رفت‌و‌آمدم

*

من مسافرم
و جاده، خانۀ من است

خانه‌ام غروب‌ها شلوغ می‌شود
ولی کسی کنار من نمانده است

هرکسی که آمده
ناگزیر ماشۀ عبور را چکانده است

*

من مسافرم
و غربت و سفر...

قوت غالب من است

ما مسافران...
 غریبه بودن آشناترین حس ماست

ما مسافران...
. آشناترین کسان‌مان غریبه‌های شهرهای تازه‌اند

*

من مسافرم
من به هیچ‌کس نمی‌رسم

جاده مقصد است
.پس نمی‌رسم

 

 محمدرضا معلمی، دورۀ پنجم آفتابگردان‌ها، مشهد:

۱

آه! بغض ناصبور
انتظار دیر و دور
بعد از او
آشنای اشک‌های نوسرودۀ تو کیست؟
بعد از او
حکم گریۀ چیست؟

ای دلِ شکسته کو؟ کجاست؟
آن همه شبانه‌های پر ترانه‌ات
رد پای عطر او
از کدام کوچه از کدام سو
سمت خانه می‌کند روانه‌ات؟

راستی کجاست خانه‌ات؟

۲

دیشب دل تنگش گرفت از خویش

بار گناهان روی دوشش بود
زد زیر گریه
          زار و زار و زار
هی ذکر استغفار
قطره به قطره اشک شد.

صبح است
        حالا شامۀ کوچه
لبریز از بوی نم خاک است
دیگر حساب آسمان
                          پاک است.

 


گردآوری: نیلوفر بختیاری

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • گزیده نیمایی ‌آفتابگردان‌ها (۳)
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.