موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
پرونده‌پرتره‌ی «حمیدرضا شاه‌آبادی»

زیستن در روزگار کهن | مروری بر رمان تاریخی معاصر، با نگاه به «دیلماج»، اثر موفق «حمیدرضا شاه‌آبادی»

09 مهر 1397 14:17 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 5 رای
زیستن در روزگار کهن | مروری بر رمان تاریخی معاصر، با نگاه به «دیلماج»، اثر موفق «حمیدرضا شاه‌آبادی»

شهرستان ادب:‌ پرونده‌پرتره‌ی حمیدرضا شاه‌آبادی را با یادداشتی از نویسنده‌ی جوان، پرستو علی‌عسگرنجاد، به روز‌ می‌کنیم. علی‌عسگرنجاد در این یادداشت رمان تاریخی را در روزگار معاصر مورد بررسی قرار داده است و محوریت یادداشت خود را بر رمان «دیلماج» اثر حمیدرضا شاه‌آبادی قرار داده است. شما را به خواندن این یادداشت دعوت می‌کنیم:

نویسندگان بی‌شماری در طول تاریخ، از تاریخ گفته و نوشته‌اند. در میان این خیل پرشمار، اسامی چهره‌های بزرگ تاریخ ادبیات هم دیده می‌شود؛ کسانی هم‌چون «هاینریش بل»، نویسندۀ آلمانی صاحب نوبل که «نان آن سال‌ها»یش روایتی از روزهای قحطی و گرسنگی جنگ جهانی دوم است و «کورت ونه‌گات»، رمان‌نویس شهیر آمریکایی که در «سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج»، به شرح بمباران ناجوانمردانۀ شهر «درسدن» در خلال همان جنگ پرداخته است. در فرانسۀ آرام مهد رمانتیسیسم هم شاهکاری مثل «بینوایان» ایستاده که بیش از صدوپنجاه‌صفحه از جلد دوم نسخۀ کامل آن، ماجرای جنگ معروف ناپلئون، «واترلو» است. از غول‌ها که بگذریم، چهره‌های جوان‌تر هم خود را نشان می‌دهند؛ «مارک دوگن»، نویسندۀ رمان معروف «اتاق افسران» که اثری در روایت اندوه مجروحان جنگ آلمان است و «یوگینا گینزبورگ» که خودزندگی‌نامه‌نوشتش با عنوان «در دل گردباد» (با ترجمۀ بی‌نظیر «فرزانه طاهری» که حیف است به آن اشاره نکنیم) از روزهای اسارت و کار در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی بس خواندنی است. «نیکوس کازانتزاکیس» یونانی هم با رمان خواندنی‌اش، «مسیح بازمصلوب» که شرح زندگی قدیس فرانسوا است، هم از این جرگه است. «الکس هیلی» هم که با «ریشه‌ها»ی معروفش در رونمایی از تاریخ سیاه برده‌داری، در صدر جدول ایستاده است. به این عناوین، می‌توان تا پایان صفحه، نام‌های دیگری هم اضافه کرد. همۀ این نمونه‌ها، نشان‌گر این امرند که «رمان تاریخی»، در ادبیات اروپا و آمریکا، جای خود را پیدا کرده است و به‌عنوان یک‌گونۀ ادبی خوش‌خوان، همواره طرفداران خودش را در بازار نشر، صید کرده است؛ چه به‌انحصار از جنگ گفته باشد و چه صفحات دیگری از تاریخ ملل را ورق زده باشد.

در ایران اما، رمان تاریخی، نوع چندان مشهور و باعقبه‌ای نیست. اگر از دورۀ مشروطه و پیش از آن که یا نویسندگان مورخ و یا منورالفکران فرنگ‌رفته، دست به نگارش دیده‌ها و شنیده‌هایشان می‌زدند، بگذریم و از چند سفرنامه فاکتور بگیریم ( البته با احترام تمام و کمال به «سفرنامۀ ناصرخسرو»، این اثر ماندگار که حتی عنوانش می‌گوید در این رده‌بندی کنار رمان‌ها قرار نمی‌گیرد و هم چنین است «شاهنامه»)، اثر چندانی در چنته نخواهیم داشت. تجربه‌های تاریخی‌نویسی نویسندگان ایرانی دست‌کم در سی‌سال اخیر، با یک‌خیزش حداکثری، در ادبیات دفاع مقدس خلاصه می‌شود. دلایل این امر را می‌توان به تفصیل واکاوید که خود، مجال دیگری می‌طلبد، اما به‌اختصار می‌توان گفت شاید نوشتن از دوره‌های تاریکی هم‌چون قاجار و پهلوی و حتی پیش از این‌دو، به‌سبب جنایات حکّام ظالمشان و برباددادن سرمایه‌های ملی کشور، گزینۀ دل‌پذیری برای نویسندگان ایرانی نبوده باشد. در سوی دیگر اما، دورۀ هشت‌سالۀ دفاع مقدس با همۀ افتخارات درخشان رزمندگانش و با بار سترگ معنویتی که در آن موج می‌زده، به‌خودی‌خود دست‌مایۀ خلق بهترین آثار است و با اندک‌تلاش نویسنده، پیش‌ساخت خلق اثری موفق خواهد شد؛ چه این‌که بیشتر آثار موفق این گونه نیز ماحصل تلاش نویسندگانی است که خود جنگ را از نزدیک تجربه کرده یا بخشی از آن دفاع مقدس بوده‌اند.

در این میان، گاه استثنائاتی نیز سر بلند کرده‌اند که از آن میان، می‌توان از «نامیرا»ی «صادق کرمیار» و «وقتی دلی» «محمدحسن شهسواری» نام برد که هردو، رمان‌هایی تاریخی در بستری آمیخته به خیال و واقعیت‌اند. نیز می‌توان به «من او»ی معروف «رضا امیرخانی» اشاره کرد که با اندکی اغماض، می‌توان آن را شکلی از رمان تاریخی به حساب آورد یا بهتر بگوییم «رمانی در دل دهۀ بیست و سی شمسی»، چنان دیگر اثر او، «قیدار». هم‌چنین است اثر درخشان «محمدرضا شرفی خبوشان»، «بی‌کتابی» که جایزۀ جلال را برایش به ارمغان آورد. این استثناها، همواره با اقبال گستردۀ عمومی همراه بوده‌اند. جدای از این‌که خود این اقبال به خواندن رمان تاریخی (و تأکید می‌کنم، «رمان» تاریخی و نه هر کتاب تاریخ‌محوری) در میان خوانندگان ایرانی، جای بسی خوشحالی دارد، می‌تواند به‌مثابۀ انگیزه‌ای قوی برای نگارش رمان‌های تاریخی تازه‌تر و خواندنی‌تر قلمداد شود؛ آن‌هم در بازار آشفته و کم‌رونق نشری که احتمال استقبال خوب خوانندگان، بهانۀ کمی برای خلق یک‌اثر تازه نیست.

با این مقدمۀ نسبتاً طولانی، به سراغ یکی از بهترین‌نمونه‌های رمان تاریخی در دهۀ حاضر می‌رویم.

«دیلماج»، اثر جذاب و موفق نویسندۀ باتجربه‌اش، «حمیدرضا شاه‌آبادی»،کتابی کم‌حجم در 140صفحه است که انتشارات افق آن را به چاپ رسانده است. شاه‌آبادی در دانشگاه تاریخ خوانده و دانش تاریخی خودش را در سه‌رمان اخیرش که هرسه چشم‌گیر و پرمخاطب‌اند، پیاده کرده؛ «لالایی برای دختر مرده»، «دیلماج» و «کافۀ خیابان گوته». در دیلماج که مورد اشارۀ این یادداشت است، ما با شخصیتی خیالی مواجهیم در دل ماجرایی واقعی و مستند. ببینید خود این ایده، خلق یک‌شخصیت داستانی و درهم‌تنیدن زندگی او با تاریخ مستدل این مملکت، چه ایدۀ خلاقانه و جسورانه‌ای است؛ جسورانه از آن‌رو که به اشراف تاریخی عمیقی نیازمند است که تحصیلات آکادمیک نویسنده و مطالعات مستمر او در زمینۀ تاریخ، راه را برایش هموار کرده و خلاقانه به این سبب که از فرمت داستان‌های آپارتمانی پایتختی رهاشده و فضایی ندیده و نزیسته را مصور کرده است. «میرزا یوسف‌خان مستوفی»، شخصیت مذکور کتاب، مورخی است که در عهد ناصری زیسته و در عنفوان جوانی خود، در دل ماجرایی تاریخی قرار گرفته است. در طول کتاب، بارها می‌بینیم که او آرزو می‌کند کاش رمان‌نویسی می‌بود و می‌توانست این ماجراهای ازسرگذرانده را در قالب رمانی، بازآفریند؛ تو گویی نویسنده، تحقق آرزوی شخصیت اثر خویش است! برگ برندۀ شاه‌آبادی در هرسه‌رمان مذکورش، این است که نه صرفاً مورخ است و نه صرفاً نویسنده. او از پس نبرد دشوار این‌دو برآمده و هردووجه را در به مساوات در اثرش حفظ کرده؛ البته با رویۀ داستانی بیشتر که برای خواننده‌اش ملال‌آور نباشد.

این نویسندۀ پیشکوست در مصاحبۀ خود با شهرستان ادب گفته بود: « من سه‌سال، هرروز بعدازظهر، با ذره‌بین اسناد دست‌نوشت فراماسونری را که خواندنشان بسیار مشکل بود، می‌خواندم و با خط خودم رونویسی می‌کردم و می‌نوشتم. بعد سه‌سال، رفتم سراغ دست‌نوشته‌های خودم و تازه نوشتن دیلماج را شروع کردم». زحمت و دقت و ممارست عظیمی که پشت این جملات نویسنده است، تمام و کمال خود را در رمانش نشان داده. شما در دیلماج با نثر تازه‌ای مواجه می‌شوید که از نه‌تنها از مکان فعلی و جهان فعلی، بل از زمان فعلی کاملاً جدایتان می‌کند و شما را به سرزمین عجایب پیرامون میرزایوسف‌خانش می‌برد. ساعتی وقت‌گذراندن با چنین نثری در این زمانۀ کسالت‌آور، غنیمتی است. حجم کم کتاب هم دیگربرگ برندۀ آن است و هنر و تجربۀ بالایی می‌طلبیده خلق و پرداخت این قصه در چنین مجال اندکی، بی که به پیرنگ یا فضاسازی‌ها لطمه بزند.

باید اشاره کرد دیلماج به‌عنوان یک‌نمونۀ شاخص از رمان تاریخی معاصر، می‌تواند الگوی خوبی برای نویسندگان جوان و تازه‌کار باشد؛ به‌ویژه اینک که فقر سوژه‌های جذاب و تازه، رمان‌اولی‌ها را سخت آزار می‌دهد؛ البته اگر این نویسندگان، پیه روزهای متمادی پژوهش و خوانش و تحلیل را به تن بمالند که توانایی نگارش رمان موفق و بالاتر از آن، رمان تاریخی موفق، این مطاع قیمتی، آسان به دست نخواهد آمد.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • زیستن در روزگار کهن | مروری بر رمان تاریخی معاصر، با نگاه به «دیلماج»، اثر موفق «حمیدرضا شاه‌آبادی»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.