موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
گزارش مشروح نشست نقد مجموعه شعر «از پیله تا پروانگی» سروده دکتر «محمدرضا روزبه»

آقای روزبه، کار نیما را در عصر ما انجام می‌دهد

26 مهر 1397 17:16 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 7 رای
آقای روزبه، کار نیما را در عصر ما انجام می‌دهد

شهرستان ادب : نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «از پیله تا پروانگی» سروده دکتر «محمدرضا روزبه» که در سال 1397 از سوی انتشارات شهرستان به چاپ رسیده، در خبرگزاری مهر برگزار شد. منتقدان این جلسه، دکتر اسماعیل امینی، سعید بیابانکی و علی داودی بودند و اجرای جلسه نیز بر عهده محمد امین اکبری بود.

در ابتدای جلسه، با دعوت مجری، دکتر اسماعیل امینی سخنان خود در باب مجموعه شعر نیمایی از پیله تا پروانگی را آغاز کرد. امینی با اشاره به اینکه این اثر را دوبار خوانده، یکبار برای  اعطای مجوز انتشار و یکبار هم با تامل بیشتر برای اینکه در موردش صحبت کند، عنوان کرد: من و آقای روزبه از صنف شاعرانی هستیم که تصورکردند در دانشگاه خبری است ولی وقتی به آنجا رفتند دیدند خبری نیست. همیشه این بیم بوده است برای شاعرها که آن دانستگی و چارچوبی که دانشگاه برای ادبیات و نوشتن تعیین می کند، به مضحکه تبدیل شده است و به جای محتوا به فونت و تعداد کلمات و چارچوب نوشتاری بیشتر توجه می شود. این بیم برای اهل هنر و ادبیات که ذهن رهاتری دارند بوده است که آیا این دانشگاه به ذهن من و به زبان و نظام فکری و حتی نظام بلاغی و زیباشناسی من، چارچوب و جهت خاصی نمی دهد؟ برای بعضی ها این عیب حاصل شده و در کار هنری و ادبی شان تاثیر منفی گذاشته است، بعدها که استاد و تحصیل کرده دانشگاه شدند، دیگر شعر بی عیب بی رمق گفتند مثل سوپ های بیمارستانی که مفید هستند ولی غیر انسانی است و کسی دوست ندارد بخورد. آنها از این نوع شعرها منتشر می کنند. خوشبختانه در این کتاب این آسیب و این عیب، دیده نمی شود. با وجودی که ایشان شخصیت علمی دانشگاهی و آکادمیک هستند ولی این آسیب بزرگ وارد حوزه خلاقی کار ایشان نشده است.

از طرف دیگر غالبا اهل دانشگاه این بیم را داشتند که شاعران با این ذهن رهایی که دارند که گاها سامان منطقی و علمی هم ندارد و با اتکا به این ویژگی می توانند شعر بگویند، چطور می توانند کار علمی و پژوهشی انجام دهند؟ غالبا به نوشته هایی که شاعران در حوزه نظری می نویسند به دید تردید و انکار نگاه می کردند اما شاعرانی که از گذشته تا به امروز وارد دانشگاه شده اند نشان داده اند که در حوزه کار علمی پژوهشی به شاعران دیگر کمک کرده اند که در این حوزه کارشان خواندنی باشد و صرفا کاری برای بایگانی نباشد، یعنی پژوهشی که زنده است و به درد ادبیات می خورد.

امینی در ادامه افزود، حوزه علاقه من حوزه طنز است. در این کتاب نمونه های مختلف طنزآوری و نگاه طنزآمیز نسبت به عناصر شعر وجود دارد، هم در حوزه طنز زبانی و هم در حوزه کارهایی که به صورت بلاغی طنر می آفرینند و هم در حوزه طنز ساختاری. به خصوص حوزه طنز ساختاری در شعرهای این کتاب زیادند و خیلی دلنشین و جدی هستند.

این استاد دانشگاه و شاعر گفت: به لحاظ زبانی این مساله هست که کسانی که با متون دانشگاهی سرو کار دارند گاهی میان زبان روزمره و زبان تدریس و نوشتن و تحقیق فاصله می افتد و آن زبان گاهی وارد حوزه زبان شعرشان هم می شود و حتی گاهی به آن تعینات  مربوط به مرتبه علمی و استادی هم وارد می شود یعنی وقتی شعر کار می کند ناخودآگاه با خود می گوید این دانشجوی من می گوید «این چه زبانی است که استفاده کرده است؟ مثل زبان روزمره است». در این کتاب در برخی موارد شاهد این نکته هستیم که مرتبه استادی و دانشگاهی و ارتباط با متون موجب شده جسارت شاعر از بین برود. سلامت زبان و رسایی زبان باید در شعر به نفع زیبایی زبان کنار برود اما در این کتاب در برخی موارد سلامت و رسایی مهم تر بوده است در واقع استاد بوده است نه شاعر. در وزن هم گاهی با این مشکل مواجه هستیم. با اینکه سر ذوق آمدم برای وزن های نیمایی ای که تجربه نشده و کمتر آثاری در این زمینه وجود دارد، ولی در این کتاب هست. قالب های مختلف وزنی که شاید اصلا تجربه هم نشده است. در یک جا تجربه وزن های متفاوت نیمایی داریم در شرق اندوه سپهری که در کتاب های دیگر سپهری هم حتی شاهد این وزن های متفاوت نیمایی نیستیم. شرق اندوه در دوره ای است که سپهری با دیوان کبیر انس دارد یک جور خلاقیت شگفت انگیز در وزن و نگاه به قافیه دیده می شود. در حوزه قافیه هم با وجودی که بعضی از قافیه ها شگفت انگیزند و خواننده را سر ذوق می آورند ولی شاعر ملتزم کرده است خود را که حتما قافیه باشد و قرینه قافیه، در صورتی که در شعر نیمایی این قرینه سازی ها خیلی جایی نداشته است.

بلاغت حیثیت شعر است

امینی افزود: برای من که علاقه مند به مساله بلاغت هستم، نگاه شاعر نسبت به نظام بلاغی خیلی مهم است و این گمشده شعر امروز ماست. اواسط دهه هفتاد به بعد به قدری شاعرها گرم حرف زدن و قصه گویی و بازی با صورت شعر شده اند که اساسا فراموش کرده اند شعر بیان بلاغی است و بلاغت حیثیت شعر است. شعرهای امروزی مثل تئاتری است که نه موسیقی دارد نه نورپردازی دارد نه حتی گریم دارد فقط چند نفرند که با هم صحبت می کنند. برخی شعرهای امروزی فقط حرف است حتی گاهی گفتگو هم ندارد و حرف یک نفر است بیشترش من نامه است به قول اخوان. در شعرهای این کتاب نظام بلاغی مورد پسند شاعر ترکیبی است از تجربه ی هزار ساله بلاغت شعر پارسی و ره آوردهای روزگار ما (ره آورد صد سال گذشته). این ترکیب مونتاژ و کلاژ نیست، به خاطر انس شاعر با این متون داشته است مجموعه این تجربه ها در این کتاب و شعرهایش هست و منبع خوبی است برای کسانی که مثل من با بلاغت سر و کار دارند. این کتاب ما را امیدوار می کند که کل تجربه نظام بلاغی هزار ساله ما در دست شاعرانی نیست که فقط حرف می زنند و به دیگر اجزای شعر بی توجه اند و از بین نمی رود.

شاعر مجموعه «شاعر و دلقک دربار» گفت: مساله اندیشه و نظام فکری شاعر، گمشده بزرگ شعر روزگار ماست حتی در شعر شاعرهای بزرگ و باتجربه و شناخته شده روزگار ما این مشکل هست. شعر می گویند ولی به لحاظ اندیشه بسیار فقیرند و نگاه جدید و حتی نگاه قابل تامل هم ندارند. جاهایی خواننده را می برند که هزاران بار رفته و از چیزهایی سخن می گویند که هزاران بار شنیده است. دنیای فکری شان شناخته شده و لو رفته است و تامل برانگیز نیست برای خواننده. برخی از شاعرانی که دایه شعر متجدد دارند به تصور ایجاد دنیای نو گونه ای از شعر را رایج کرده اند که از هیچ چیزی حرف نمی زندو  هیچ نسبتی با زندگی و انسان و تجربه های انسانی ندارد. فقط ایجاد شگفتی بیهوده است. اشعار آقای روزبه آمیزه ای است از آنچه در شعر هزار ساله پارسی بوده است و به خاطر انس ایشان با این متون، برخی از این ها آشکار است و برخی شان ناخودآگاه شبیه شعر کهن پارسی است. این نسبتی که میان متون و این اشعار هست، این تلمیحات و ارجاعات و اشارات خیلی به ما کمک کرده است که در دنیای ناشناخته ای که شاعر ما را با خود می برد، دچار پریشانی نشویم. این رویاست و کابوس نیست و برایم دل انگیز بود. این ترکیب طبیعی میان نشانه های مانوس ذهن و نشانه های ناشناخته که کار ذهن خلاق شاعر است در کتاب دیده می شود.

 

کتابی سرتاسر کشف

در ادامه ی این نشست نقد، از سعید بیابانکی دعوت شد تا درباره ی این مجموعه شعر، سخنان خود را آغاز کند. بیابانکی گفت:

تغییر استراتژی آقای روزبه از پیله تا پروانگی، از نام کتاب هویداست. ایشان معتقدند، سکون و ماندن در غالب غزل، مثل پیله می ماند و دوست دارند از این پیله رها بشوند. به نظر من چیزی که در کل این کتاب مشخص است، کشف است. وقتی ما می گوییم کشف شاعرانه الزاما در حوزه معنا نیست و اشکال مختلفی دارد، گاهی کشف یک وزن جدید است، گاهی کشف دو قافیه جدید، یک ترکیب و حتی ایجاد یک صوت و لحن هم می تواند یک کشف جدید باشد و این کتاب سرتاسرش سرشار از این کشفیات است. در روزگار ما به شدت ذهن مخاطب و شاعران شناخته شده، ذهنی غزل زده و بسته و خمود است، به نظر می رسد آقای روزبه کار نیما را در عصر ما انجام می دهد. به نظرم ایشان همان رسالت را انجام داده و شعر را از این تکرار و تکرر غزل، می خواهد نجات دهد. این کتاب برای مخاطب عام (توده های شعرخوان) اصلا مناسب نیست. این کتاب برای یک مخاطب حرفه ای سروده شده است زیرا درک و خواندن این شعر به یک سری پیش نیازها نیاز دارد و اولین پیش نیازش دانستن وزن شعری است و باید عروض را بشناسد.

من یک تقسیم بندی شخصی در حوزه شعر نیمایی انجام داده ام و معتقدم شعر نیمایی سه دسته است: یک دسته نیمایی سنتی است و مدلی است که خود نیما ارائه کرده است و به لحاظ ظاهری بر کوتاه و بلند شدن مصرع ها متکی است و بر جای گذاری مناسب قافیه متکی است. به تدریج شاگردان و پیروان نیما احساس کردند اگر همان راه را ادامه بدهند تکرار نیماست و بنابراین یک سری تغیراتی انجام دادند از جمله سهراب سپهری. شعرهای سهراب اساسا بی قافیه اند و متکی بر وزن هستند، کوتاه و بلند شدن مصرع ها و کشف و ارائه حرف های تازه از جنس انسان امروز که من به این دسته می گویم نیمایی نیمه سنتی. جلوتر که می رویم می رسیم به نیمایی مدرن که چهره برجسته این نوع فروغ فرخزاد است در تولدی دیگر. فروغ در حوزه وزن، کار متفاوتی کرده است. نیما و سایر پیروان مثل شاملو، سهراب، اخوان و ... در حوزه وزن های متحد الارکان کار کرده اند یعنی تکرار رکن ها مثل هزج یا رجز و.... فروغ این را در حوزه ی اوزان مختلف الارکان آزموده است. به یک وزنی در شعرهایش می رسیم که در نگاه اول فکر می کنیم که وزن نیست. مخاطب غیر حرفه ای که می خواند فکر می کند وزن ندارد ولی ارکان وزن مختلف را تکرار کرده که نوآوری است. من فکر می کنم آقای روزبه در این کتاب از ارکان نیمایی سنتی پیروی کرده اند و خوشبختانه ایشان آرا و نظریات و جهان چند شاعر را باهم ترکیب کرده اند و یک شعر کاملا  مدرن و به روز به ما ارائه داده اند.

بیابانکی بعداز این توضیحات، با اشاره به وضعیت شعر امروز افزود، شعر امروز، هیچ نسبتی با زندگی امروز و انسان امروز ندارد. انسان در روزگار ما متفاوت است و درگیری های انسان معاصر زیاد است و وقتی کتاب شعری را باز می کنیم می بینیم این درگیری ها جایی نداشته اند در شعر ولی آقای روزبه در این کتاب، زندگی و انسان معاصر را به خوبی مطرح کرده اند . بوی معاصریت از برگ برگ این کتاب به مشام می رسد و این یک ویژگی برجسته در این کتاب است.

 علی داودی دیگر شاعر و منتقد حاضر در این نشست با اشاره به شعر امروز گفت: شعر نیمایی، گمشده شعر امروز است و نیما یک فرصت کلانی است که مغفول مانده و اتفاتی که بعد از نیما رخ داد و رویکرد مانیفست گرایی و نوگرایی باعث شد که خود نیما حذف بشود و شکستن حصارها و حدودها تسلط پیدا کند بر شاعرانگی و ملاک ها این باشد. زحمتی که اخوان کشید و تقریبا می توانیم بگوییم نیما را مصادره کرد و یک خوانشی دیگر به شعر نیمایی بخشید و ما نیما را عموما از منظر تعریف اخوان می شناسیم ولی نیما یک عالمی را پیش روی ما گشوده است که از دلش شعر آزاد و شعر سپید و...  و هرچیزی می تواند دربیاید چرا که انسان را با زندگی درگیر کرده است.

داودی افزد، در مورد سلوک شاعری باید بگویم که سلوک شاعر، در این روزگار دچار تغییر و تحول شده است. چیزی که شعر را می سازد از زندگی شاعر سرچشمه می گیرد. در مورد آقای روزبه چیزی که برای من مطرح است، بحث معلم بودن شاعر است. همانطور که از اولین شعر این کتاب برمی آید، این معلم، پیشینه ای دارد و آشنا با متون است. آشنایی با متون و فرهنگ، اصالت داشتن، بحث اخلاق و داشتن پیام در شعر از ویژگی های این کتاب است. ایشان سلامت زبان را حفظ کرده است و شبکه واژگانی خوبی دارد در روزگاری که ما دچار فقر واژگان هستیم. موسیقی لفظی و معنوی را به خوبی رعایت کرده و زبان یک خمیره ای در دست شان بوده که با آن اندیشیده و نوشته است. از جمله موفق ترین شعرهای این کتاب شعرهای کوتاهی هستند که قافیه ندارند و برای مخاطب عادت کرده به قافیه، تازگی دارند. مسائل علمی برای ایشان راه شاعرانگی را مسدود نکرده و حتی ایشان به عنوان وسیله از این ها استفاده کرده است. ما در جاهای مختلفی از این شعرها سواد ادبی شاعر را مشاهده می کنیم. در اقتباسات هم می فهمیم که با شاعری که فقط اندیشه و حس دارد طرف نیستیم بلکه با شاعری طرفیم که ادیب است و با عالم ادبیات و اطلاعات ادبی سروکار دارد و زندگی می کند.

اسماعیل امینی در قسمت دوم سخنان خود گفت:

فرهیختگی مستقیما نسبتی با دانشگاهی بودن ندارد و به نظر من که غالب عمرم در دانشگاه سپری شده، اغلب دانشگاهیان فرهیختگان نیستند. فرهیختگی از نسبت داشتن با فرهنگ است. آدم فرهنگی را فرهیخته می گویند و ممکن است این آدم فرهیخته در کنج یک قهوه خانه نشسته باشد ممکن است حیدر یغمای خشت مال باشد. فرهیخته کسی است که با این کتاب ها و متون و این عوالم زیسته است و وقتی صحبت می کند این فرهیختگی در سخنش متجلی می شود و تظاهر به این نمی کند. ما با زبانی مواجه هستیم در این روزگار که به شدت فقیر است و کلمات سست و بدون پشتوانه و پر از خطا در آن بسیار دیده می‌شود. چون آدم ها مطالعه نمی کنند و وقتی یک خطای زبانی رخ می دهد، شایع می شود، چون اهل مطالعه نیستند منابع زبانی شان محدود به منابع شنیداری است. این فقر زبانی باعث می شود که شعر هم فقیر شود و هم دایره واژگانی اش محدود می شود و هم به ویژه آنچه در شعر مد نظر است - یعنی پیوند مفردات و ترکیبات و نحو و ارجاعات که پشتوانه زبان است -  از هم گسسته شود. با شعری مواجهیم که زباش سطحی است و هیچ جا پیوسته نیست، پشتوانه فرهنگی ندارد این زبان و پیوستگی اش به رادیو و تبلت و روزنامه و تلویزیون است و به شدت فقیر است.
امینی در ادامه در مورد کتاب دکتر روزبه گفت، استحاله ها و طنزهای جدی و خوبی که در این کتاب به وفور مشاهده می کنیم بسیار زیباست. تمهیدات بلاغی تمهیدات خودآگاه نیست که متوجه شان بشویم. در شعر قیصر هم همینطور بود تمهیدات بلاغی بسیار ملایم و ظریف بودند که بعد از مطالعه شعر کم کم متوجه آن ها می شویم. آرایه ها در غالب اشعار این کتاب پنهان است اما در خدمت شعر است.

ایشان در ادامه چند مورد از اشعار کتاب را بررسی کردند که معلم بودن و تاسی به متنون کهن در برخی موارد زیبایی شعر را کمتر کرده است.

 

بابت انتشار این کتاب، به ادبیات تبریک می گویم

سعید بیابانکی قسمت دوم سخنان خود را با شعری از مجموعه از پیله تا پروانگی آغاز کرد.

 

روح اسطوره آریایی

بام بشکوه ایران دماوند

در هیاهوی ایام و اوهام رفته از یاد

روح تهران دیرینه شمس العماره

فخر فرسوده عدل مظفر

استخوان سوده افتاده از پای

در هیاهوی بیداد

روح تهران دیروزها برج شهیاد

در هجوم نفس دود و نفرت

با غروری ترک خورده زخمی

سرد و خاکستری مانده بر جا

با نگاهی پر از قهر و قهیاد

روح تهران امروزمان

برج میلاد در هوار و هیاهوی ایام

گرچه غم می چکد از نگاهش

سرکش و استوار ایستاده مثل فولاد

روح تهران فردا

تا کدامین ابراژده هایی است

سربرآورده تا بام افلاک

زاده کهنه ماران ضحاک

رسته از قید و بند دماوند

وای فریاد فریاد فریاد...

 

لحن مستتر در این شعر به واسطه وزن و ترکیب سازی ها و اشارات موجود در شعر، لحنی حماسی است و از این دست اشعار در کتاب کم است. من شیفته این لحن هستم و این لحن در کتاب کم است. من با زیرنویس و پانویس در شعر مخالفم و معتقدم مخاطب این کتاب یک مخاطب خاص و حرفه ای ست و نیازی به این زیرنویس ها ندارد و اجازه بدهیم مخاطب در درک و فهم شعر ما شریک شود. به نظرم 130 قطعه شعر در کتاب است که ده وزن متفاوت دارند یعنی حدودا نسبت یک به سیزده که به نظرم کم است خصوصا برای ما که کار نیمایی انجام می دهیم و وزن آوری می کنیم. غزل با نیمایی متفاوت است. نیما برای شعر یک ساختار تعریف کرد و وقتی ما از یک صفحه می رویم صفحه دیگر طبیعتا باید با یک ساختار جدید مواجه بشویم. یکی از این ساختارها وزن است. ما رمان نمی خوانیم که سیر ثابتی را پی بگیریم ما شعر می خوانیم و دوست داریم از این صفحه به صفحه ی بعد، هوای تازه ای تنفس کنیم. یکی از این مجراهای تنفسی وزن شعر است. در این کتاب با توجه به حجمش نوآوری در وزن کم است. ما اینجا با یک شاعر غزل سرای حرفه ای مواجه هستیم که از پیله قرار است برود به پروانگی و توقع من به عنوان یک خواننده حرفه ای شعر این است که این تنوع بیشتر باشد. انتظار دارم این خیزش و شتابی که از پیله به پروانه شدن ایشان پیش گرفته اند تندتر و جسورانه تر باشد. من به ادبیات بابت انتشار این کتاب درجه یک و ممتاز تبریک می گویم.

 

مساله ی شاعر در این کتاب «زندگی» است

علی داودی، شاعر مجموعه «گاهی حواست نیست» در بخش پایانی سخنان خود گفت:

فکر می کنم یکی از موثرترین کارکردهای یک اثر هنری این است که برای مخاطب ایجاد سوال کند. به نظرم، تازگی با ایجاد سوال نسبتی دارد. در این کتاب حدود بیست شعر کوتاه و بلند هست که با سوال همراه است چه در کلیت چه در پایان بندی و... این حیرت و اعجاب شاعر را در مواجهه با جهان تاکید می کند و این شعرها جزو عمیق ترین شعرهاست. شعرهایی که لحن استفهامی دارند به شکل های مختلفی این سوال ها را مطرح کرده بود. همه این سوالات منجر به این می شود که شاعر و مخاطب حرکتی بکند برای ادامه زندگی. کما اینکه مساله ی شاعر در این کتاب به نظر من زندگی است. این زندگی و زنده بودن را با چه چیزی بیان می کند که بیشتر این جریان به صورت دریا آورده شده و حرکت موج ها. شاعر جا به جا در جستجوی خود است با مخاطب قرار دادن زندگی و به واسطه این سوالات از آن سکون و جمود بیرون بیاید و این از پیله تا پروانگی صورت بگیرد. یکی دیگر از ویژگی های این کتاب این است که اسم های خوبی برای شعرها انتخاب کرده بودند و این یک حسن است.

 

شاید چراغ یاد تو بر سقف آسمان

ورنه در این شبانه بیمار

دل این پلنگ خسته

برای چه می جهد

 

شاعران دانشگاهی پاسبانان زبان پارسی

علی آبان از شاعران و منتقدان روزگار ما که به جمع این جلسه نقد اضافه شده بود نیز دقایقی درباره مجموعه شعر دکتر روزبه سخن گفت. وی عنوان کرد:

کتاب شاعران دانشگاهی مقاله پایانامه دکتری من بود . در این کتاب شاعران دانشگاهی به سه نسل تقسیم شده بودند که جدیدا به چهار قسم تقسیم شده اند. دکتر روزبه به عنوان یکی شاعران نسل سوم دانشگاهی در آن کتاب معرفی شده اند. شاعران دانشگاهی پاسبانان زبان پارسی هستند و در وهله اول به زبان و فرهنگ و پشتوانه شعری شان خیلی فکر می کنند. سلامت زبانی این شاعران نهادینه شده است و افسار زبان را نمی توانند رها کنند و زبان برایشان موضوعیت دارد و قابل حرمت و تقدس هست. در کتاب قبلی شان و کتاب حاضر، در هر دو به این نکته رسیدم که ایشان در وهله اول به زبان خیلی احترام می گذارند. شاعران دانشگاهی اگر در شعرشان حرف نزنند فکر می کنند شعرشان تهی است. شاعران دانشگاهی این ویژگی را دارند که در شعرشان حرف بیاورند. در شعر آقای روزبه خیلی حرف داریم. خود نیما در جایی گفته است که خیلی ها از من آموخته اند که شعر نیمایی بگویند و فقط می توانند شروع کنند ولی پایان شعر را بلد نیستند و نمی توانند به پایان برسانند. آقای روزبه بلد است شعر نیمایی را به خوبی به پایان برساند. نکته بعدی اینکه صحبت های دوستان قبلی بیشتر در خصوص نقد غیر مدرن بود. ممکن است این کتاب در یک جلسه  نقد مدرن، بسیاری از این شعر ها را به خاطر نام هایی که به کار برده است و گاهی مثلا شعر تبدیل شده به یک تاریخ نما، کیفیت شعر کم شده است. این از ویژگی های معلم و استاد دانشگاه بودن است که ما می خواهیم دائم به مخاطب اطلاعات بدهیم یعنی داده های شعر برای شاعر مهم است. وقتی این نام ها را در شعر به کار می بریم و وقتی انباشت نام ها صورت می گیرد کیفیت شعر را کم می کند. این قسمت ها برای شاعر امروز که می خواهد از سنت دل بکند، اگر ما با نگاه پست مدرن نگاه کنیم خوب است چون یک سیاره اسمی پشت شعرها وجود دارد و شاعر می تواند از هرجا و از کلام هرکسی صحبت بکند و این مخاطب است که باید ارتباط درونی شعر را پیدا کند. من خودم چون این نگاه را دارم و علاقه دارم، این کتاب از این جهت قابل تقدیر است. من خودم دنبال شعری هستم که وقتی می خوانم فکر کنم و ذهنم درگیر شود و این کتاب این ویژگی را دارد.

 

در پایان این جلسه، دکتر محمدرضا روزبه، با تشکر از منتقدان و حضور حاضرین جلسه، دقایقی در باب مسائل مطرح شده در جلسه سخن گفت. روزبه عنوان کرد که در حقیقت بزرگترین شاعران نو پرداز عصرما از دل دانشگاه بیرون نیامدند و شاعران بزرگی هم داشتیم که اگر در چارچوب دانشگاه بودند این دانشگاهی بودن تا حد زیادی جلوی پویایی و پرواز ذهن ها را گرفت. خانلری معتقد بود این کار نیما تجاوزی است به ساحت و حریم زبان و متوجه فلسفه نوآوری های نیما نبود، ایشان شکوه و فخامت زبان پارسی را می دید، تاریخچه زبان پارسی را می دید و کسی مثل نیما که نه سوادی دارد نه پایه و مایه ای دارد، آمده و چنین کرده است و بعدها بهار که پشتوانه طبقاتی ای که بهار داشت و افتخارش به این بود که قصیده پرداز ماهری است و... به هر حال این تفکر دانشگاهی آن محدودیت بینش دانشگاهی و التزام آن نظام ذهنی، زبانی، بلاغی و آن پاسداشت میراث زبان پارسی جلوی پویه و پروازهای بسیاری از شاعران را در طول تاریخ گرفته است و مجموعه شعرهای من هم از این آفت و آسیب برکنار نبوده است. اینجا زیبایی تا حدودی قربانی سلاست و سلامت و رسایی زبان شده است. تلاش من این بود که بروم به سمت ظرفیت های ناشناخته فرم نیمایی. من معتقدم این موزونیت فرانیمایی یا غیر نیمایی شاعران بعد نیما به ندرت توانست در کشف ظرفیت های تازه و امکانات تازه به آن ها یاری برساند. جز فروغ که با شکستن وزن نیمایی و تصرف در آن و ایجاد گره گاه های وزنی و... ابداعی کرد، بقیه شاعران دچار مشکل مذکور هستند. مثلا آثار نصرت رحمانی فرا رفتن از وزن نیمایی به ظرفیت های شعری او چیزی نیفزود، م.آزاد چیزی به شعرش اضافه نکرد، براهنی با این موزونیت غیر نیمایی جز پاره ای کشش های صوتی و گاه درنگ های آوایی که مشتی تئوری های گوناگون پشت اش است نه اعجابی می آفریند و نه خلاقیتی است بلکه فقط پرگویی است. تا اینجا خودم احساس نکردم که از این چارچوب های وزن تثبیت شده نیمایی فراتر بروم این احساس پیش نیامده  وگرنه باید فراتر رفت.

در پایان، دکتر روزبه شعری از مجموعه شعر از پیله تا پروانگی را قرائت کرد:

در لحظه های آبی اشراق

 بسیار گوش هوش سپردم به آسمان

تا بشنوم آوازهای گمشده روحم

سمفونی بهشتی دانته

منظومه های شمسی مولانا

یا از زبان عرش نشینان

شعر بلند و قدسی حافظ را

اما به جز ترنم اینجا اما به جز تغنی اکنون

اما به جز صدای زمان و زمین نبود

آوای تلخ زجه و زنجیر

پژواک شوم شیون و شلاق

یا همسرایی تبر و تیشه

و بانگ بی پناهی انسان در غربت هنوز و همیشه

آری ما شاعران مدرنیته و مداریم

در جستجوی جان و جهانی خجسته تر

تا اوج آرزو با بالی از خیال بسیار پر زدیم

ولی غیر از این نبود...



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • آقای روزبه، کار نیما را در عصر ما انجام می‌دهد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.