شهرستان ادب به نقل از خراسان: محمدجواد آسمان (شاهمرادی) شاعر و منتقد برجسته کشور به تازگی در یادداشتی که در روزنامه خراسان منتشر شده است به مجموعه شعر «دلم دهلی است» سرودۀ شاعر هندوستانی «عزیز مهدی» پرداخته است. این کتاب سال گذشته از سوی انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شد.
شعرِ شاعر، فالِ شاعر است
یادداشتی بر «دلم دهلی است»؛ سروده عزیز مهدی
حق دارند آنانی که اثر هنری را با رؤیا و دیگر نمایانگران ناخودآگاه مقایسه میکنند. بسا رؤیاهای ما که به تعبیری برملاکننده میلهای فروخفته یا هراسهای پسزدهشده مایند. مجموعه سرودههای «دکتر عزیز مهدی» که در کتاب «دلم دهلی است» گرد آمده و به همّت انتشارات شهرستان ادب منتشر شده، نمایاننده دنیای درونی شاعری است دینگرا، با عاطفه سرشار فردی، که عموماً از آینده در هراس است و از گذشته اندوهگین. شاعری که در شعرش به عواطف شخصی پیرامونی خود مجال جولان میدهد و از آگاه شدن مخاطبانش از آنچه که در حوزه حدیث نفس شاعر قرار میگیرد، پروا ندارد. این کتاب، شناسنامه شاعری است با روحیه لطیف که چه در اشعار عاشقانهاش، چه در نجواهای مناجاتگونهاش و چه در مناقب توسّلجویانهاش برای بزرگان دین، بیش از آن که به نمایاندن اُبژههای بیرونی اهتمام داشته باشد، در پی بروز و بیان روحیات و افکار خویشتن است.
عزیز مهدی اهل هندوستان است و حالا حدوداً ده سالی میشود که زبان فارسی را آموخته؛ امری که مخاطب با خواندن شعرهای این دفتر، احتمالش را هم نمیتواند بدهد! از این حیث، میزان تسلّط او بر زبان فارسی و بلد بودن قلقهای مضمونتراشی و آرایهپردازی مرسوم در شعر کلاسیک فارسی، ارزش و اعتبار شعر او را چندین برابر میکند. آگاهان میدانند که زبان فارسی برای قریب به هشتصد سال زبان رسمی دربارهای هندوستان بوده؛ امّا دانستن این نکته نباید ما را از آن غافل کند که این زبان هرگز در میان عموم مردم هند رواج نداشته و منحصر به طبقه خواص هندوستان بوده است. امروز نیز، پس از گذشتن موج استعمار بریتانیایی از سر هندیان، از فارسیدانی و فارسیخوانی و فارسینویسی جز در دپارتمانهای زبان فارسی یا تاریخ دانشگاههای هند، یا قفسههای انبارهای مرطوب و غبارگرفته نسخ خطّی، سراغی نمیتوان گرفت. پس غلط است اگر تواناییهای زبانی عزیز مهدی را با جایگاه زبان فارسی در هند یا هر چیز دیگری جز انگیزه و کوشش شخصی او پیوسته بدانیم. البتّه به زعم من، آشنایی شاعر با زبان اردو و رواج وزن عروضی ـ همچون فارسی ـ در شعر کلاسیک اردو و نیز فراوانی واژگان فارسی و عربی در زبان اردو، در یاری رساندن به او برای درگیرتر شدن و سریعتر آمیختن با زبان و ادبیات فارسی، بیتأثیر نبوده است.
بر اساس خاطرهای که ما از قالبهای پرطرفدار شعر فارسی در هند دیروز ـ اشعار شاعران ایرانی یا هندوستانی منسوب به سبک هندی ـ داریم، تعجّب ندارد که بیشتر اشعار شاعر هندوستانی این کتاب را غزلها تشکیل میدهند. امّا شاعر تعدادی رباعی و چهارپاره و یک مثنوی هم بر خوان دفترش تدارک دیده و به مخاطبان شعرش عرضه کرده تا ذائقه خواننده با قالبهای متنوّع تازه شود. و حالا که صحبت از تنوّع قوالب شد، خوب است این را هم بگویم که یک نکته غریب ـ که شاید بتواند شاهدی بر تأثیر مطالعات شاعر بر گونهپردازیِ شعریِ او قلمداد شود ـ در سرودههای عزیز مهدی، این است که زبان شاعر در چهارپارههایش امروزیتر از غزلها و رباعیهای اوست. طرفه آن که موضوعات شعرهای عزیز مهدی در این قالب هم عینیتر و معاصرتر و امروزیترند.
سخن از هندوستانی بودن این شاعر شد و گریزی به دوره درخشان شعر فارسی در دیار هند ـ سبک اصفهانی یا هندی ـ زدیم؛ امّا خاماندیشی و پیشداوری است اگر گمان کنیم که لزوماً شعر همه شاعران پارسیسرای هند هم در ذیل آن سبک و طرز جای میگیرد. حقیقت آن است که اسلوب بیشتر غزلها و رباعیهای عزیز مهدی به سبک عراقی شباهت میبرد. هرچند که آثاری با زبان و فضای نوتر هم در میان شعرهای کتاب دیده میشود. در بین غزلها شاید هندیترین غزل کتاب، غزلیاست با مطلع «غروب جمعه تهران که تعطیلاند دکّانها».
امّا همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، آثاری که موضوع و زبان نوتر دارند را عمدتاً باید در بین چهارپارههای عزیز مهدی سراغ گرفت؛ یعنی شعرهای 14، 26، 27 و 28. برخی از شعرهای این دفتر ـ مانند شعر 15 ـ هم زلالی و صمیمیتی دارند که ما را به یاد دوبیتیهای ماندگار ادبیات فارسی کلاسیک میاندازند و البتّه زبان و وزن هم در این تبادر و تداعی بیتأثیر نیست.
از نظر درونمایه و موضوع، عزیز مهدی توانسته است در همین دفتر مختصر، کهکشانی درخشان از انواع گونهها را پیش چشم مخاطب قرار دهد؛ از شعرهای توصیفی و گاه سوزناک دینی ـ مانند شعرهای فاخر شماره 2 و شماره 13 ـ که مدح و منقبت آل ا... را منظور نظر داشتهاند تا شعرهای لطیف عرفانی ـ مانند شعرهای شماره 19 و 25 ـ که محور موضوعیشان نجوا و مناجات با حضرت پروردگار است، تا شعرهایی با رگههایی از اعتراض اجتماعی برانگیزاننده ـ مانند شعر شماره 26 ـ و شعرهای عاشقانه محض ـ مانند شعر شماره 15 ـ تا اخوانیهها و شعرهای تقدیمی درخور ـ مانند شعرهای شماره 3، 6، 7 و 14 و کارهای تکنیکی که در آنها به رخ کشیدن تبحّر فنّی شاعر، «حرفِ» شاعر را تحتالشّعاع قرار داده است... امّا چنان که پیشتر هم گفتم، ستون فقرات کتاب عزیز مهدی، «حدیث نفس» است و آن هم بیشتر عرفانی و کمتر فلسفی و از نوع اگزیستانسیالیستیاش! مناقب دینی و نجواهای عاشقانه و ابراز ارادتهای دوستانه و البتّه تعریضهای اجتماعی هم هرکدام در میان اشعار این شاعر، جایگاه خودشان را دارند.
به سخن آغازینم بازمیگردم و تکرار میکنم که این کتاب از آن دسته کتابهایی است که آیینه شاعر خویش است؛ آسمان مهتابی و ابریِ مشحون از دغدغهها، آرمانها، دلخوریها و امیدهای شاعر جوان هندوستانی سرودههای این کتاب را میتوان بیپرده و بیرودربایستی در برکه سرودههای نقشبسته در کتاب «دلم دهلیست» رصد کرد.با همه این تفصیلها، در مجموع باید گفت که در کتاب «دلم دهلیست» با شاعری پخته روبهروییم که گرچه زبان فارسی زبان مادریاش نبوده امّا توانسته هنر شاعری خود را در آن به خوبی اثبات و تثبیت کند. با بارقه درخشانی همچون این کتاب، میتوان امیدوار بود که نسل نوین شاعران پارسیسرای هندوستان ـ که از میان جوانانشان عزیز مهدی، نقی عبّاس، مهدی باقر و بلرام شکلا را میشناسیم ـ بتوانند به سهم خود چراغ زبان و ادب فارسی را در سرزمین هفتاد و دو ملّت روشن نگه دارند و سفیران فرهنگی نوظهور زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره هند باشند.