یادداشتی از محمدرضا وحیدزاده
شهرستان ادب: امروز، 27 آبانماه، زادروز بانوی شاعر انقلابی، طاهره صفارزاده است. در چنین روزی، پروندهپرترۀ طاهره صفارزاده با یادداشتی از محمدرضا وحیدزاده پیرامون فعالیتهای انقلابی این شاعر، بهروز شده است. این یادداشت را با یکدیگر بخوانیم:
«طاهره صفّارزاده» نامی است که هیچگاه از حافظۀ شعر معاصر ایران پاک نخواهد شد؛ او از تأثیرگذارترین شاعران زن معاصر و با توجّه به حضور نسبتاً کمرنگ شاعران زن نامدار در تاریخ ادبیات ایران، از تأثیرگذارترین آنها در همۀ ادبیات فارسی است. او را همچنین باید به جهت حضور فعّالانه در آن سوی مرزها و تعاملات مؤثّر با شاعرانی از دیگر کشورها، جهانیترین شاعر معاصر کشور نیز دانست. او شعر گفتن را بسیار زود آغاز کرد و در ابتدای جوانی به شهرت و اعتباری شایسته دستیافت. او به همراه علی موسوی گرمارودی و نعمت میرزاده از پیشقراوان شعر انقلاب اسلامی است و اوّلین کسی است که با حضور در یک مجمع جهانی ادبی، به فعّالیت شعری در سطح بینالمللی پرداخت و آثار مکتوبی به زبان انگلیسی منتشر کرد. او همچنین دارای نظریات علمی دقیق و پیشرویی در زمینۀ ترجمه بود و سالهای بسیاری از عمر گرانبار خود را صرف ترجمۀ قرآن کریم کرد.
با اینهمه هنوز جنبههای بسیاری از زندگی این بانوی شاعر وجود دارد که متأسفانه چنانکه شایسته است به آنها پرداخته نشدهاست. از آنجمله باید به سالها مبارزه و ستیزِ مستمر او با رژیم پهلوی و ایادی آن در سالهای پیش از انقلاب اشاره کرد. در این دوران، صفّارزاده بهعنوان روشنفکر انقلابی مسلمان، چنان ایستادگی و مقاومتی در برابر آزارها و شکنجههای روحی عوامل رژیم از خود نشان دادهاست که امکان تحمّل همۀ آنها از سوی یک بانوی شاعر، حقیقتاً شگفت مینماید.
طاهره صفّارزاده در ابتدای کار شاعری خود توانست با نمایش چهرهای پیشرو و نوجو، توجّه بسیاری از اهالی فرهنگ و ادب را به خود جلب کند؛ از آن جمله، شعر «کودک قرن» او با بیان تصویری و زبان تازهای که داشت بر سر زبانها افتاد. چنانکه قلمهای فراوانی بیدرنگ به ستایش از او و شعر نوگرایش پرداختند و برای تعریف و تمجید از وی با یکدیگر رقابت کردند. اما زمان زیادی نگذشت که بسیاری از محافل و حلقههای ادبی دریافتند که برای جذب این استعداد تازهکشفشده به سوی خود، راه دشواری در پیش دارند. صفارزادۀ جوان نیز خیلی زود فهمید که عموم این هیاهوها با اهداف دیگری انجام میپذیرد؛ از اینرو در عمدۀ حمایتها و دعوتها و دراز شدن دستهای دوستی به سوی خویش، به چشم تردید نگریست. با پاسخهای منفی صفّارزاده به این یارکشیها و گروهبندیها و روشنتر شدن بیش از پیش، صبغه مذهبی و انتقادی شعر او، ماجرا به آرامی تغییر کرد و تعریف و تجمیدها جای خود را به نفی و انکارها داد. در این میان، اندکاندک ساواک نیز وارد میدان میشد.
اوّلین تجربۀ صفّارزاده از مواجهه با ساواک، به ماجرای دعوت تلویزیون ملّی از او بازمیگردد؛ به زمانی که قرار بود صدای شاعر به همراه صحنههایی که بر اساس این اثر ساخته شده بود از تلویزیون پخش شود. اما تنها دقایقی پیش از اجرای برنامه، ساواک دستور جلوگیری از نمایش آن را داد. این نخستین باری بود که صفّارزاده نام ساواک را میشنید، و البتّه آخرینبار هم نبود.
صفّارزاده که دانشآموختۀ رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز بود، در این ایّام در شرکت نفت بهعنوان مترجم مشغول به کار بود. او در این زمان غیر از مترجمی فعّالیتهای فرهنگی دیگر نیز داشت؛ به همین دلیل یک روز از سوی بخش سمعی و بصری شرکت نفت که به کار تولید فیلمهای مستند نیز میپرداخت، برای حضور در اردوی فرزندان کارگران شرکت نفت و تهیۀ داستانی از زندگی آنها جهت ساخت یک مستند دعوت شد. در این ار...
ادامه مطلب