محمدرضا شرفی خبوشان، مهدی کرد فیروزجایی، محمد رودگر و...
شهرستان ادب به نقل از ایبنا: در ادامه سلسله نشستهای نقد داستان طلاب با همکاری مدرسه اسلامی هنر استان قم و انتشارات شهرستان ادب، چهارمین نشست محوریت رمان «دخیل هفتم» با حضور محمدرضا شرفی خبوشان و مهدی کرد فیروزجایی به عنوان منتقد و محمد رودگر، نویسنده اثر در سالن اجتماعات مدرسه اسلامی هنر برگزار شد.
در ابتدای این جلسه مرتضی شاهترابی مجری جلسه به معرفی مهمانان پرداخت و محمد رودگر نویسنده اثر بخشی از رمان را برای حضار خواند.
در بخش اول نقد، محمدرضا شرفی خبوشان به اشاره به برخی کتابهای شاخص که برای خودشان جایگاه ایجاد میکنند، گفت: همه شما میدانید نمیتوانیم برای هر کتابی جایگاه فرض کنیم. کتاب زیاد چاپ میشود. در حوزه داستان، کم کتابی منتشر میشود که بخواهیم برایش جایگاه قائل شویم، چرا که خیلی از کتابها به لحاظ محتوا و نوع روایت، چیزی به جهان داستان اضافه نمیکنند؛ یا تکرار مکررات در شیوه روایتاند، یا جدیتی در آنها دیده نمیشود. اما با اطمینان خاطر میتوانیم بگوییم این کتاب هم در شکل روایت و هم در محتوایی که این شکل حاصل آن است، در ادبیات داستانی جایگاه دارد.
شرفیخبوشان: اتکای هر نویسندهای باید به پژوهش باشد
نویسنده رمان «بیکتابی» این کتاب را پیشنهادی به ادبیات داستانی عنوان کرد و گفت: نویسنده کتاب نویسندهای است که به اتکای پژوهش پیش میرود و این امر مهمی است. در کشور ما معمولاً داستان نویسی را رفتن به کارگاه داستان و فراگیری تکنیک تلقی میکنند، این امر کافی نیست گرچه لازم است. نویسندهای میتواند پیشنهاد بدهد و برای خودش جایگاه ایجاد کند که بخش زیادی از کار او پژوهش باشد چرا که پژوهنده بودن باعث میشود نویسنده به آنچه میخواهد بگوید و شیوهای که میخواهد ارائه دهد، فکر کند. نویسنده در زمینهای پژوهش میکند که با روایت ما گره خورده است، با متونی سروکار دارد که همه اینها دست به روایتگری میزنند. شاهد این ادعا کتاب «رئالیسم عرفانی» ایشان است.
نویسنده رمان «عاشقی به سبک ونگوک» با بیان اینکه گرفتن شیوههای دیگران و تکرار کردن آنها چیزی به ادبیات اضافه نخواهد کرد، تصریح کرد: اتفاق، زمانی میافتد که ادبیات را شخم بزنیم و رگههای قابل استفاده از آن را استخراج کنیم و از آن چیزی بسازیم که شایسته آن استخراج باشد.
برگزیده جایزه جلال آلاحمد در پاسخ به نقد کسانی که میگویند کتاب «دخیل هفتم» زمانی قابل فهم است که با تصوف و عرفان آشنایی داشته باشیم، ادامه داد: هر آدم ایرانی این کتاب را بخواند، باورش میکند. ایرانیها بر اساس سیر تاریخی این روایتها شکل گرفتهاند. روایتهای عرفانی ما از همان ابتدا حرکتِشان در دل روایت به صورتی است که بنا را بر پذیرفتن مخاطب میگذارند و نیازی به شگردهای رئالیسم جادویی ندارند. آنچه در سرشت ما قرار گرفته باعث میشود این جنس از روایت را بپذیریم. نویسنده اثر برای اینکه حرفی را بزند و آن را نشان دهد، عناصر داستان را تقلیل میدهد. این آمیختگی محتوا و شکل روایت است. اما در رئالیسم جادویی این تقلیل اتفاق نمیافتد. این خودش کشف تکنیکهای طلایی است. یک پیشنهاد جدید برای ارائه حرف جدید به حساب میآید.
در ادامه مهدی کرد فیروزجایی به نقد اثر پرداخت و گفت: این اثر از چند بعد قابل بررسی است و از هر بعد که نگاه کنیم با کارهای دیگر که در این زمینه نوشته شده، متفاوت است. ما با یک داستان انقلابی مواجهایم؛ داستانی که مثل بقیه یک ساختار داستانی دارد اما یک ویژگی باعث میشود که این اثر را از بقیه کارها متمایز میکند.
برگزیده جشنواره داستان انقلاب به ویژگی این اثر پرداخت و افزود: باید بپذیریم که ادبیات داستانی ما با...
ادامه مطلب