پروندهی ادبیات جنگ و دفاع مقدس
شهرستان ادب: در ادامهی پروندهی ادبیات دفاع مقدس و جنگ، یادداشتی میخوانیم از آقای احمدرضا رضایی، شاعر و منتقد.
با برخاستن صدای مهیب جنگ، دستهای از شاعران زیرک، فلنگ را بستند و گوشۀ امنی جستند و سر در آخور روشنفکری کردند که مبادا گردی از این ماجرا بر آه و نالۀ بیخاصیّتشان بنشیند. در این میان، چهرههای شناختهشدهای هم هستند که لازم به بازگویی نامشان نیست. در برابر گروه اوّل که خود شاید در زمانهای آتش انقلاب و خروش را در میان جماعتی تیز کردند، گروهی از شاعران جنگ قرار دارند که در برابر این پدیده، موضع گرفتند؛ آنها یا به ستایش پرداختند، یا نکوهش کردند. در میان ستایشگران و تحریضکنندگان، دستهای به ادبیات شفاهی پرداخته و احساسات خود را در قالبِ سرود و نوحه ریخته و بهسرعت به مخاطب رساندند، یا با تأمّل بیشتر، مواریث مکتوبی بر جا نهادند. گروه نکوهشگران نیز چند بخش شدند؛ جماعتی رویکرد ایدئولوژیک جنگ را به باد انتقاد گرفته و بر طبل ناسیونالیسم کوفتند. عدّۀ دیگری نیز بر جنگ از هر حیث و جنس شوریدند و نتایج فاجعهبار آن را در شعر خویش بزرگ کردند. بخشی از گروه ستایشگران نیز لااقل در زمانهای مختلف و آثار متفاوت به گروه نکوهشگران پیوستند و گسستند. پس از جنگ و آغاز دوران سازندگی و قد برافراشتن قشر متوسّط شهری بر خانمان قشر مستضعف و تصاحب رسانههای دیداری و شنیداری و ارائهنمودن تفاسیر سانتیمانتال و نمادین و دور از جنگ، جماعتی از دستۀ ستایشگران که تنها سلاحشان قلم و شعری بود که هرچند به اندازۀ تلویزیون و رادیو قدرت نداشت، امّا لااقل تیری در تاریکی بود، به مقابله با این جریان برخاستند و تاوانش را نیز پرداختند. عدّۀ دیگری هم راه عوض کردند؛ یا ناله سر دادند، یا بر سرودههای گذشتۀ خود حسرت خوردند. حال، جدای از این جماعات مختلف، آیا رسانۀ قابل اعتماد امروز میبایست تفسیری جنگطلبانه از شعر انقلاب ارائه دهد، یا اکثر این خروشها را برای صلح قلمداد کرده و خود را نیز حامی صلح بداند؟ هیچکس نمیتواند این پُز صلحخواهی روشنفکرانه را، لااقل از جماعت حزباللّهی بپذیرد؛ از کسانی که بارها با کشورهای مختلف و ایدههای متفاوت جنگیده و کشتن نیروهای مهاجم را جزء افتخارات خود میداند. پس بهتر است، به جای خط عوض کردن و نخبگانی سخنراندن و افتادن در دل اریستوکراسی، به احترام جنگ، تمامقد بِایستد و با صداقت بگوید که ما اهل جنگیم و هرجا هم که ستیزی رخ داده، مُهرمان را بر آن زدهایم و از این پس نیز نهتنها در موضع دفاع بلکه در جهاد ابتدائی و رهانیدن مستضعفین سایر بلاد هم، محکم ایستادهایم. گرچه این حرفها دیگر خریدار ندارد و شاعر هم نظیر دکاندار به کامل بودن اجناس خود برای فروش بهتر میپردازد و خود نیز گرچه دم از مبارزه میزند ولی کاملاً در حمایتهای دولتهای چپ و راست فرو رفته و تنها دشمنی را نشانه میرود که آسیب مستقیمی به او نمیزند. در اینکه بسیاری از سرشناسان شعر انقلاب، تا آخر بر سَبیل سابق ماندند، شکی نیست؛ ولی گاه شعرشان به ضدّ جنگ بودن انجامید؛ نظیر تکّههایی از «شعری برای جنگ» قیصر امینپور که گاهی شانه به شانۀ اشعار افرادی نظیر شمس لنگرودی یا منصور اوجی رفتهاست.
اینجا
وضعیت خطر، گذرا نیست
آژیر قرمز است که مینالد
تنها میان ساکت شبها
بر خواب ناتمام جسدها
خفّاشهای وحشی دشمن
حتی ز نور روزنه بیزارند
باید تمام پنجرهها را
با پردههای کور بپوشانیم. (قیصر امینپور)
منصور اوجی نیز نفرت خود از جنگ را در هالهای از وهم و ابهام بیان میکند:
از زندهها
تنها دو سگ
از طول رودخانه گذر میکنند
در صبح زود
و جای پایشان گم میشود
در مه
و جای پای من
و...
ادامه مطلب